• امروز : شنبه - ۱۰ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 30 November - 2024

نقش فرقه رجوی در شهادت ۲۲ دانشجوی دانشگاه تبریز

  • کد خبر : 37738
  • 21 ژانویه 2023 - 11:58
1526 454

۲۷ دی‌ماه سال ۱۳۶۵، خیانتی از سوی مزدوران فرقه رجوی رقم خورد که به واسطه آن ۲۲ نفر از بهترین دانشجویان دانشگاه تبریز بر اثر بمباران دانشکده فنی این دانشگاه توسط رژیم بعثی به شهادت رسیدند.

به گزارش فراق، شاید کمتر کسی تصور می‌کرد در روزهای سخت جنگ تحمیلی که رزمندگان اسلام به لحاظ امکانات تسلیحاتی در بدترین وضعیت ممکن قرار داشتند، عده‌ای از دانشجویان دانشگاه تبریز با غسل شهادت و وضو، به منظور دفاع از میهن و وطن خمپاره‌های جنگی می‌ساختند. آری وقتی پای عشق در میان باشد، عقل گنجایش و ظرفیت ادراک را از دست می‌دهد.

جوانان این دانشگاه، کارگاه دانشکده‌ فنی را تبدیل به خط مقدم جبهه کرده بودند و سنگرشان نیز دستگاه‌های تولید سلاح شده بود. چه افتخاری بالاتر از این که دانشجویی که ۲۰سال بیشتر نداشت، با غسل شهادت پای در این سنگر بگذارد؟

اما مزدوران و جاسوس های رجوی کوردل که همانا روسیاه‌ترین انسان‌های تاریخ ایران اسلامی هستند، این بار نیز ذات پلید خود را نمایان کرده و با دادن اطلاعات این کارگاه به رژیم بعثی عراق، موجبات بمباران کارگاه فنی را فراهم کردند و سرانجام در شامگاه بیست و هفتمین روز زمستان سال ۱۳۶۵، ۲۲ دانشجوی دانشگاه تبریز به‌وسیله‌ بمباران رژیم بعثی عراق به آرزوی دیرینه‌ خود که همانا پیوستن به قافله‌ عشق و شهادت بود، نائل آمدند و ۷ نفر نیز مجروح شدند.

سید جمال‌الدین شکوری یکی از بازماندگان این حادثه‌ تلخ و جانسوز است که بعد از سا‌ل‌ها همچنان حرف‌ها و روایت‌های زیادی برای گفتن دارد. گویا خداوند متعال این جانباز سرافراز را زنده نگهداشته است تا بعد از ۳۶سال با روایتگری بمباران کارگاه دانشکده فنی دانشگاه تبریز، دانشجویان دهه‌ هشتادی را که انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را ندیده‌ آگاه کند که ۲۲ شهید دانشگاه تبریز با چه فداکاری‌‌ها و جانفشانی‌هایی، از نظام مقدس جمهوری اسلامی حراست و پاسداری کرده‌اند.

 سید جمال‌الدین شکوری در خصوص گروهک‌هایی که در ابتدا از کارگاه به نفع دشمنان استفاده می‌کردند، اظهار می‌کند: با شروع پاکسازی دانشگاه از نیروهای توده و سایر گروه‌های منافق، سرپرست کارگاه دانشکده‌ فنی عزل شد و من به‌عنوان معاون کارگاه آموزشی دانشکده فنی دانشگاه منصوب شدم. من پیش از آن هیچ اطلاعی درباره‌ کارگاه نداشتم اما وقتی وارد کارگاه شدم افراد با سلیقه‌ها و گرایش‌های مختلفی ( از جمله گروه‌های توده، دانشجویان فدایی خلق، فداییان اکثریت و اقلیت، مجاهدین خلق و …) را در حال کار مخفیانه در کارگاه دیدم. این افراد تراشه‌هایی را در کارگاه ساخته و به کردستان می‌فرستادند تا پس از پر کردن با مواد منفجره از آنها برای شهادت نیروهای سپاهی استفاده کنند.

این جانباز حادثه‌ ۲۷دی ادامه می‌دهد: گروه‌های انحرافی دانشگاه را قبضه کرده و حتی از سالن دانشکده‌ پزشکی به عنوان اسلحه خانه استفاده می‌کردند. ما با چنین گروه‌های فکری مقابله کرده و آنها را از کارگاه فنی دانشگاه دور کردیم. پس از آن کسی مسؤولیت این کارگاه را برعهده نمی‌گرفت ولی ما برای کار کردن در کارگاه اعلام آمادگی کردیم.

 او می‌افزاید: ما قصد داشتیم به‌صورت عملی و فکری در خط امام(ره) کار کنیم و وقتی کارگاه بار دیگر شروع به فعالیت کرد، جنگ تحمیلی و بمباران‌ها آغاز شد. نیروهای مخلص انقلابی در آن دوران تمام توان خود را برای پشتیبانی از جنگ در دانشگاه به کار می‌گرفتند. حتی یک بار چندین هزار پتوی بیمارستانی آغشته به خون با کمک دانشجویان و اساتید انقلابی بعد از شستشو در محوطه‌ دانشگاه به جبهه فرستاده شد.

شکوری در ادامه از علاقه‌ قلبی خود برای خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌گوید و خاطرنشان می‌کند: سپاه پاسداران یکی از مجموعه‌های انقلابی و با اخلاص بود و من نیز علاقه‌ زیادی به همکاری با این نهاد داشتم. تا این‌که در سال ۱۳۶۲ با یکی از فرماندهان واحد تخریب سپاه آشنا شدم. او گفت که رزمندگان اسلام در جبهه‌های نبرد نیاز شدیدی به چاشنی مین دارند و از ما خواست تا برای سپاه چاشنی مین درست کنیم. در آن ایام هیچ‌کس اطلاع نداشت که ما قصد انجام چه کاری را داریم و ما پیش از آغاز ساخت چاشنی‌ها به اتفاق دکتر حسینی رئیس وقت دانشکده‌ فنی موضوع را با دکتر سیفلو رئیس وقت دانشگاه تبریز مطرح کرده و از او مجوز گرفتیم و در نهایت آغاز ساخت تسلیحات نظامی در دانشگاه تبریز به‌صورت کاملا مخفیانه کلید خورد.

 ماجرای جانبازی مکبّر شهید آیت الله مدنی در کارگاه فنی دانشگاه تبریز

 این جانباز حادثه‌ ۲۷دی تاکید می‌کند: اقدامات ما آنچنان مخفی و محرمانه بود که حتی مهندسین و کادر کارگاه نیز از آن اطلاعی نداشتند. در این راستا مقرر شده بود تا بعد از انتقال محموله‌ای از مین‌های خنثی شده به کارگاه، چاشنی مین از روی آن‌ها ساخته شود. متاسفانه در یکی از این محموله‌ها یک مین خنثی نشده وجود داشت که رضا حامدجعفری، مکبّر نوجوان شهید آیت الله مدنی، امام جمعه وقت تبریز که برای گذراندن یک طرح دانش آموزی در کارگاه حضور داشت، از داخل محموله‌ها مین خنثی نشده را برداشت و با انفجار مین، به درجه‌ جانبازی نائل آمد.

او با بیان اینکه پس از این اتفاق، فعالیت مخفیانه‌ کارگاه لو رفت و مخالفان از آن اطلاع یافتند، اظهار می‌کند: دکتر حسینی در مقابل تمام مخالفان فعالیت کارگاه ایستاد و اجازه نداد خللی در کار ما ایجاد شود. پس از آن مهندس رهنورد، هیات علمی دانشگاه که یک فرد متخصصی بود، سرپرست کارگاه شد. آن زمان آقای درویش‌زاده نیز مسؤولیت صنایع خودکفایی سپاه را برعهده داشت و ما را برای همکاری در ساخت تسلیحات دعوت کرد که دعوت او را لبیک گفتیم.

 ساخت خمپاره توسط دانشجویان حتی از رشته‌های غیرمرتبط

شکوری ادامه می‌دهد: ما در شرایطی قرار داشتیم که صدام به راحتی می‌توانست شهرهای مختلف کشور را بمباران کند و ما هیچ سامانه‌ی ضدهوایی و یا تسلیحات جنگی آنچنانی برای مقابله با آن نداشتیم و کشورهای خارجی حتی یک عدد میخ هم به ما نمی‌دادند. برای همین کار ساخت خمپاره را برای کمک به رزمندگان اسلام در کارگاه فنی دانشگاه تبریز آغاز کردیم.

این جانباز حادثه‌ ۲۷ دی ادامه می‌دهد: ما پس از آماده سازی دستگاه‌های تراش، نیازمند دستگاه کپی تراش بودیم اما متاسفانه یکی از مسؤولان دانشگاه که مخالف کارهای ما بود، تمام دستگاه‌های کپی تراش را به تهران فرستاده بود و ما طی مذاکره‌ای با دکتر جعفری یکی از اساتید دانشکده فنی و مدیرکل صنایع تبریز، موفق شدیم تعدادی دستگاه کپی تراش تهیه کرده و کار را آغاز کنیم. دانشجویانی که بر روی دستگاه‌ها کار می‌کردند از نیروهای خالصی بودند که هیچ آشنایی با تراش و ماشین‌آلات‌ مربوطه نداشتند اما همین جوانان دانشجویی که نمی‌دانستند تراشکاری چیست به اذن الهی توانستند طی مدت کوتاهی خمپاره جنگی بسازند.

شکوری خاطرنشان می‌کند: شیفت اول از ساعت ۱۶(بعد از پایان کلاس دانشجویان) تا ساعت ۲۲و شیفت دوم نیز از ساعت ۲۲ تا ۳ بامداد بود. در یکی از روزها به ما اطلاع دادند که محموله خمپاره باید حداکثر در مدت ۲۰روز به جبهه ارسال شود وگرنه رزمندگان اسلام با وضعیت اسفبار تسلیحاتی رو به رو خواهند بود و ما با کمک دانشجویان مخلص و با امداد الهی و کمک کارخانه‌های ریخته‌گری ماشین‌سازی و تراکتورسازی تبریز خمپاره‌های موردنیاز را ‌ساختیم.

 مطمئن باش این کارگاه بمباران خواهد شد!

او با چشمانی اشک بار در تشریح شب حادثه بمباران ۲۷دی، می‌گوید: متاسفانه علی‌رغم رعایت تمامی اصول حفاظتی و امنیتی، ساخت خمپاره در کارگاه رفته رفته آشکار شد و عملا همه می‌دانستند که چه کارهایی در کارگاه انجام می‌گیرد و پس از اطلاع کل دانشگاه از نحوه‌ فعالیت کارگاه، عده‌ای هر روز نامه‌‌ تهدید را با مضمون «مطمئن باش این کارگاه بمباران خواهد شد» بر روی میز کار من می‌گذاشتند؛ ولی ما هیچ اعتنایی به آن تهدیدها نمی‌کردیم. شب آخر بود که شهید رضوانجو (پسر عمه شهید مرتضی یاغچیان) را که یک جوان پاک، متدین و ولایتمدار بود و در کارگاه خمپاره می‌ساخت، صدا کرده و موضوع نامه‌ها را به او گفتم و از او خواستم تا جوابی به آن نامه‌ها بدهیم اما شهید در جوابم گفت: « آقای شکوری این بچه‌ها هر روز با غسل شهادت و وضو در کارگاه حاضر می‌شوند و هیچ ترسی از مرگ ندارند و همگی برای شهادت لحظه‌ شماری می‌کنند» و من بعد از شنیدن این حرف‌هادر آن لحظه بود که  قوت قلبم چند برابر شد.

 دانشجویانی که برای شهادت لحظه شماری می‌کردند / ناله‌های یا زهرا و یا حسین دانشجویان بعد از بمباران

این جانباز سرافراز ادامه می‌دهد: آن شب حوالی ساعت ۲۱ برق‌ کل شهر قطع شد و ما همگی در یکی از اتاق‌های کارگاه نشستیم و شهید کرمی وفا مداحی کرد. من اصلا نمی‌توانم حال و هوای دانشجویانی را که متوسل به دامان حضرت زهرا (س) شده بودند، توصیف کنم گویا همگی همچون ملائکه‌ای بودند که فقط به شهادت فکر می‌کردند. بعد از وصل شدن برق، می‌خواستم نماز بخوانم و در حال رفتن برای گرفتن وضو بودم که شهید خلوتی را دیدم که چهره‌اش به طرز عجیبی زیبا شده بود. شهید رضوانجو مرا صدا زد که ایراد دستگاهش را رفع کنم که در حوالی ساعت ۲۲:۲۰ کارگاه بمباران شد.

او ادامه می‌دهد: بمباران که تمام شد، سقف کارگاه فروریخت. من ناله‌ها و ذکر یا فاطمه زهرا و یا حسین دانشجویان را می‌شنیدم. وقتی اندکی به خود آمدم دیدم که از ناحیه شکم مجروح شده‌ و یکی از چشم‌ها و دست‌هایم را از دست داده‌ام. در این حین نیروهای امدادی رسیده و ما را به بیمارستان امام خمینی (ره) بردند. کادر درمان با این تصور که من نیز به مقام شامخ شهادت نایل آمده‌ام، مرا به سردخانه انتقال دادند اما یکی از پزشکان به طور اتفاقی تشخیص داد که من زنده هستم که نفس می‌کشم و مرا به بیمارستان بازگرداندند.

 ستون پنجم دشمن آمار و اطلاعات دقیق کارگاه را در اختیار صدام قرار داده بود

او با اشاره به نقش فرقه رجوی در این حادثه‌ی ناگوار یادآور می‌شود: اطلاعات کارگاه به قدری درست و با جزئیات کامل در اختیار دشمن قرار داده شده بود که دشمن از وجود دستگاه سخنگوی پیشرفته که اشتباهات قطعه سازی را می‌گفت نیز مطلع شده بود.

 این بازمانده حادثه ۲۷ دی دانشگاه تبریز در ادامه با بیان اینکه ایران یک کشور قدرتمندی است که با تلاش خود توانسته به نقطه‌ی امروز برسد، خاطرنشان می‌کند: ما ساخت تسلیحات در دانشگاه را هم‌چون معلم پایه‌ اول ابتدایی از الفبا شروع کردیم و امروز از آن الفبای ساخت چاشنی و خمپاره به ساخت موشک‌های پیشرفته دوربرد رسیدیم. دانشجویان ما واقعا مظلومانه شهید شدند زیرا هیچ تسلیحات و ابزاری برای استتار نداشتند و علی‌رغم آگاهی به این موضوع هم‌چنان در راه خود ثابت قدم ماندند.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=37738

نوشته های مشابه