«رجوی در ژست گرفتن هم کم نمیگذاشت، مثلا یکبار متوجه شدم وقتی روی مبل مینشیند، یکطرفه مینشیند که مثلا از یاسر عرفات تقلید کرده باشد.»
به گزارش فراق، مسعود خدابنده در بخشی از خاطراتش در کتاب «از تهران تا تیرانا» اشارهای دارد به اینکه مسعود رجوی، خیلی دلش میخواست تا از رهبران کشورهای دیگر تقلید کند و در این باره گفته است: «الان که نگاه میکنم درمییابم کسانی که کنترل چنین سازمانی را در دست داشتند (بهطور مشخص آن زمان سازمان سیا) نمیتوانست با یک سازمان دموکراتیک طرف شود؛ اولین لازمه یک سازمان تحتالامر این است که یک رهبر مطلق داشته باشد. این فرد همان زمان مشخص شده بود؛ مسعود رجوی. اما این مساله الزامات خودش را هم میطلبید، از ماشین ضدگلوله و حفاظت با دستورالعملهای مربوطه بگیر تا خدم و حشم. اولینبار که مسعود از من خوشش آمد زمانی بود که برای اجلاس حزب سوسیالیست رفته بودیم و من و تیم حفاظت طوری عمل کردیم که میهماندار گفت: «ورود شما من را به یاد ورود رهبران فلسطینی انداخت. رجوی در ژست گرفتن هم کم نمیگذاشت، مثلا یکبار متوجه شدم وقتی روی مبل مینشیند، یکطرفه مینشیند که مثلا از یاسر عرفات تقلید کرده باشد. یا یادم هست وقتی به دیدار صدام رفت بعدش من را صدا کرد که یک سلاحکمری برایم بگیر که مثل سلاح صدام باشد! ما یک غلاف کلت مثل اسلحه صدام به کمر مسعود بستیم. اما چون مسعود قد کوتاهی داشت تا زانوی رجوی پایین آمد و شکل مضحکی پیدا کرد. دیدم خیلی بد است از کانالهایی که داشتم توانستم یک رولور قدیمی مارک شهربانی زمان شاه با لوله کوتاه تهیه کنم.»
خدابنده همچنین از علاقه زیاد رجوی به روانشناسی میگوید و توضیح میدهد: «مسعود بهشدت به مطالعه درباره روانشناسی علاقه داشت، وقتی در لندن بودم، سفارش میداد کتابهایی را با موضوع روانشناسی تهیه و ارسال کنیم. بعدها در اتاقش برای مریم کلاس روانشناسی برگزار میکرد و او را تشویق میکرد که شیوهها و مباحث روانشناسی را تعلیم ببیند. در برخی موارد هم خبره شده بود، یک قفسه داشت با کشوهای متعدد، اول حدود هفتاد یا هشتاد کشو بود و بعدها به بیش از ۱۲۰ کشو رسید. در این مخازن یادداشتهای رجوی درباره شخصیت برخی افراد دستهبندی شده بود. هرگز اجازه نمیداد احدی از محتوای این مخازن آگاه شود. من میدانستم که در این کشوها علاوهبر روانشناسی افراد مدارکی وجود دارد که مسعود علیه هرکدامشان جمعآوری کرده است.»
انتهای پیام / فراق