خانواده های رنج دیده اسیران فرقه رجوی آن قدر به انتظار آمدن عزیزانشان نشستند که همه درب های باز، بر روی پاشنه انتظار پوسیدند.
به گزارش فراق، خانواده های چشم انتظار به مناسبت رونمایی از مستند «از تیرانا تا تهران» دورهم گرد آمدند تا از غم فراق برای یکدیگر بسرایند، مرهمی باشند برای همدیگر و بگویند که اینجا صبر کاسه هم لبریز شده است.
این مستند که ۲۶ آبان ماه با حضور این خانواده های اسیران فرقه رجوی شد، شرح مفصلی بود از رنج خانوادههای چشم انتظاری که عزیزانشان در مقر فرقه رجوی در آلبانی اسیر ذهنی بوده و سالهای متمادی اجازه هیچ گونه تماس و دیداری با خانوادههایشان را ندارند.
به گزارش فراق، بخشی از واگویههای این خانوادهها که از خبرنگاران حاضر در مراسم برای شنیده شدنش یاری میخواستند در ادامه میخوانید:
جمشید سیف، برادری است که همراه با پدر، مادر و دو خواهر خود، ۳۱ سال چشم خود را در انتظار بازگشت واحد به در خیره نگاه داشتهاند. واحد سیف در سال ۱۳۷۰ که خدمت سربازی خود را میگذرانده در مرز خسروی اسیر سازمان مجاهدین خلق میشود. پدر و مادرش در پی او به مرز خسروی و سپس به کشور عراق میروند اما موفق به دیدار پسرشان نمیشوند.
جمشید سیف گفت: پدرم از غصه دوری فرزند در سال ۱۳۸۳ فوت کرد. یک چشم مادرم بر اثر گریههای زیاد از بین رفته اما همچنان چشم انتظار فرزندش است.
فقط میخواهیم با عزیزمان ملاقات کنیم وی افزود: چطور سازمانی که نام خود را آزادیبخش معرفی میکند قادر به تأمین آزادی اعضایش نیست؛ اعضای مجاهدین خلق اجازه ازدواج و صحبت با خانواده خود را ندارند. نمیدانم چطور دولت آلبانی به این سازمان پناه داده است. ما تقاضای زیادی نداریم فقط میخواهیم با عزیزمان ملاقات کنیم.
سیف با بیان اینکه صلیب سرخ و سازمان ملل هیچ کاری برای اسرای مجاهدین خلق نکردند، اظهار داشت: تا سال ۱۳۷۳ نامههای برادرم به دست ما میرسید اما بعدا هر گونه ارتباط مکتوب و تلفنی با او قطع شد. سازمان مجاهدین خلق هویت نامشروع دارد و آمریکا، اسرائیل و عربستان هم از آن حمایت میکنند.
وی با بیان اینکه سازمان مجاهدین خلق میتواند از طریق رسانه اغتشاشات فعلی را تحت تاثیر قرار دهد، گفت: از جوانان خواهشمندم که در دام این افراد نیفتند؛ سازمان مجاهدین تاکنون برای هیچکس دلسوزی نکرده بنابراین بهتر است فریب افکار بیگانه را نخوریم.
تقاضای یک همسر از دولت آلبانی برای پایان یک فراق ۳۵ ساله
ماهرخ ربانی همسر مسعود طوسیبخش یکی از اسرای سازمان مجاهدین خلق نیز درباره اسارت ۳۵ ساله همسر خود اظهارداشت: همسرم فرد تحصیلکرده و فرهنگی بود. در سازمان مجاهدین خلق اسرا را شستوشوی مغزی میدهند و حتی به آنان آمپولهایی تزریق میکنند که موجب فراموشی میشود.
وی گفت: همسرم مرد دوست داشتنی بود. وقتی اسیر شد دو فرزندانم ۶ ماهه و ۶ ساله بودند. من یک بار وقتی در زندان اشرف بود برای ملاقات رفتم اما اجازه دیدار ندادند. به بالای تیرآهن رفتم و صدایش کردم، او هم شنید اما با شکنجه، سازمان مانع از دیدار ما باهم شد.
ربانی افزود: من از وزارت خارجه ایران، دولتی که تا این حد مراقب ملت خود است، میخواهم پیگیر آزادی این اسرا باشد. ما حتی برای تفریح هم نمیتوانیم به آلبانی برویم. خواهشمندم این مسئله پیگیری شود.
آزادی، برداشتن روسری از سر نیست
صبورا شعبانی خواهر یکی از اسیران فرقه رجوی، چشم انتظار بازگشت برادرش محسن به خانه است. برادرش را برای آخرین بار ۳۵ سال پیش دیده؛ یعنی قبل از حضور محسن در جبهه و آغاز دوران اسارت.
شعبانی با مرور خاطرات گذشته میگوید: برادرم سرباز بود و در یک هفته پایانی خدمت خود اسیر نیروهای صدام شد. بعد از ۱۸ ماه اسارت، صدام او را به مسعود رجوی فروخت و از آن پس محسن اسیر سازمان مجاهدین خلق شد.
وی با بیان اینکه تاکنون هشت بار برای دیدن برادرم اقدام کردهام اما او را ندیدهام، اظهار داشت: در سال ۱۳۸۲ که برای دیدن عزیزمان به زندان اشرف عراق رفتیم با پرتاب سنگ و گفتن صحبتهای ناسزا از ما پذیرایی کردند. برادر بزرگترم یک بار در سال ۱۳۸۲ محسن را دیده بود تا اینکه اعضای سازمان را به شهر تیرانای آلبانی منتقل کردند.
این خواهر از نگرانیهای خود درباره زندگی برادرش گفت: الان محسن ۵۵ ساله است، تقریبا پیر شده اما آزادی، خانواده و سرمایه ندارد. پدر و مادر و برادر دیگرم از غم فراق محسن فوت کردند. محسن، دختر مرا به مهدکودک میبرد، الان دخترم ازدواج کرده و صاحب فرزند است اما محسن آزادی، تن و فکر سالم ندارد. امیدوارم مستند «از تیرانا تا تهران» به دستش برسد. همه اسیران به وطن بازگردند، چرا برادران ما باید در زندان باشند؟
شعبانی تاکید کرد: جوانان فراموش نکنند که ما ایرانی هستیم، برای دفاع از ارزشهایمان شهید دادیم؛ آزادی فقط برداشتن روسری از سر نیست، باید عاقلانه خواستههایشان را مطرح کنند.
۴۰ سال است فرزندان ما در حصار این فرقه ظالماند
خانم ثریا عبداللهی، مادر یکی از اسیران فرقه رجوی در این مراسم گفت: ما خانوادههای دردمند هستیم، چرا که ۴۰ سال است که فرزندانمان در حصار این فرقه ظالم هستند. ما مادران تنها برای لحظهای دیدار با فرزند عزیزمان، نزدیک به ۴ سال تحصن کردیم، اما به ما چنین اجازه دیدار ندادند. البته خوشحالم که برخی از این بچهها از آن سازمان فرار کردند، ولی پسر خودم، امیر اصلان، نزدیک به ۲۰ سال است که در این فرقه اسیر است. در این مدت من و دیگر خانوادهها تلاشهای زیادی کردیم و حتی نامههایی به نهادهای حقوق بشری نوشتیم اما هیچ جوابی به ما داده نشد. با این حال، باز هم برای آزادی تکتک اسیران مقاومت میکنیم تا آنها به دنیای آزاد برگردند.
من مادرم و این مادران درد ویژهای در دل خود دارد. بچههای ما جایی گرفتار هستند که نمیتوانیم بگوییم آنها کجا هستند و این درد بیدرمان ماست. خیلی از مادران چشم انتظار از دنیا رفتند. مثلاً میتوانم از مادر «آتابای» نام ببرم که فرزندش بعد از ۳۵ سال بازگشت، اما آن مادر دیگر نبود. این درد بزرگی است که هیچ وقت نتوانستیم آشکار کنیم؛ شاید هم آشکار شده اما گوش شنوایی نبوده است. سوال من این است که چرا نهادهای حقوق بشری از این دردها عبور میکنند؟ این دردها ما را پیر کرده است.
۳۵ سال است که فرزندانم را ندیدم
سعادت، مادر دیگری که ۳ فرزندش دربند فرقه رجوی هستند، بیان کرد: ۳۵ سال است که فرزندانم را ندیدهام. روی صحبتم با مریم رجوی است: آیا اسلام تو، اسلام دیگری است؟ چرا تو باید سه بار ازدواج کنی اما بچههای ما را از پدر و مادر شدن محروم کنی؟ من سن زیادی دارم و شاید فرزندانم را دیگر نبینم. از آنها عاجزانه میخواهم تا کمک کنند یکبار فرزندانم را ببینم.
نمیگذاریم آسیلا به مشکل بخورد
نرگس بهشتی خواهر یکی از نجات یافته های فرقه رجوی در آلبانی گفت: دو برادر من سال ۸۰ اسیر این فرقه شدند. برادر بزرگم سال ۹۰ در سازمان کشته شد، اما برادر دیگرم مصطفی با نام مستعار میلاد دو سال است از سازمان جدا شده و اکنون در خدمت انجمن آسیلا است. ما همراه با خانوادههای زیادی مقابل پادگان اشرف رفته بودیم و امیدوارم این آزادی نصیب تک تک بچهها شود. اما در این شرایط اقتصادی سخت، هر بار مبالغی را جمع میکنیم و به آلبانی میفرستیم تا شرایط آزاد شدهها و انجمن بهتر باشد ما تا آخرین نفس پشت یکدیگر هستیم و نمیگذاریم انجمن به مشکل بخورد.
انتهای پیام / فراق