سران فرقه رجوی از ایجاد اغتشاش برای استمرار حصار ذهنی اعضای خود سود میبرند.
به گزارش فراق، علی اکرامی از انجمن نجات مرکز خوزستان طی یادداشتی نوشت: مسعود رجوی از ابتدای پیروزی انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران و در سر فصل های مختلف تلاش کرده است که از رویدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی و تضادهای درون حاکمیت در داخل ایران در راستای تهییج و تشویق و تحت تاثیر قرار دادن نیروهایش سو استفاده نماید. تحلیل رجوی در سال ۵۸ کار روی تضاد شورای انقلاب و دولت موقت مهندس بازرگان بود. در آن مقطع در درون نیروهایش تبلیغ می کرد که با حمایت از جناح لیبرال حاکمیت که نسبت به جناح دیگر فاقد پایگاه مکفی اجتماعی است، می توان آنها را به قدرت رساند و بعد به سادگی قدرت را از آنها پس بگیریم و بر این اساس با طرح شعار در اجتماعات و میادین در حمایت از این جناح و همچنین خریداری و پخش گسترده نشریات آنها فراخوان می داد.
در گام بعد همین شیوه و کارکرد را در تضاد بین بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی ادامه داد و اعضا و هوادارانش را در سطح وسیع در میتینگ های بنی صدر و خرید و فروش روزنامه انقلاب اسلامی وی بکار گرفت. هدف رجوی و توجیه او این بود که به نیروهایش القا نماید که سازمان ابتکار عمل را به دست دارد و روی روند حوادث تاثیر گذار است و چشم انداز را اینگونه برای اعضا و هوادارانش ترسیم می کرد که روند تحولات تحت تاثیر فعالیت های آنها و در نهایت به سودشان رقم خواهد خورد.
از مقطع ۳۰ خرداد سال ۶۰ به بعد و به خصوص بعد از انتقال رجوی به عراق این عملکرد شدت بیشتری پیدا کرد و بعد از اعلام آتش بس در جنگ عراق بر علیه ایران به اوج خود رسید. بعد از اینکه نیروهای رجوی به دلیل توقف عملیات عملا در عراق زمین گیر شده و نقطه انگیزش خود را از دست دادند، این تناقض و ابهام ذهنی در همه نفرات بروز پیدا کرد که بعد از آتش بس و متوقف شدن عملیات نظامی چه ضرورتی به حضور آنها در خاک عراق است؟ تحلیل سازمان مبنی بر سرنگونی کوتاه مدت چه شد؟ رجوی که عملا بعد از آتش بس آچمز شده بود تلاش کرد برای پاسخ به این معضل ذهنی اعضا از حاکمیت و شخص صدام کمک بگیرد و در شکاف آتش بس جنگ ایران و عراق که با سنگ اندازی های دولت عراق و حمایت قدرت های خارجی عملا به بن بست رسیده بود به دنبال راه چارهای باشد.
رجوی برای برون رفت نیروهایش از این وضعیت مسئله داری به بزرگ نمایی اعتراضات صنفی و معیشتی داخل ایران و دامن زدن به آنها و تلاش برای ایجاد اغتشاش روی آورد تا چنین به نیروهایش القاء کند که روند تحولات در ایران به سمت و سوی سرنگونی و چشم انداز حاکمیت آنهاست. اعضایی که از این فرقه جداشده اند به خوبی به یاد دارند که به محض بروز هر گونه اتفاق در داخل ایران که گاها مبتنی بر مطالبات اجتماعی و معیشتی بوده بلافاصله سرکردگان فرقه مجاهدین خلق با تعطیلی تمامی کارهای جاری روزمره و جمع کردن اعضا در سالن اجتماعات و پخش فیلم که با بزرگ نمایی بی سابقه و دروغ های شاخدار همراه بود تلاش می کردند اذهان اعضا را از وضعیت درونی تشکیلات و بن بست مرگباری که در آن گرفتار هستند به سمت داخل ایران منحرف نمایند و به اعضا تلقین کنند که جمهوری اسلامی در معرض سرنگونی است و آنها به زودی در ایران خواهند بود تا با ایجاد خاکریز ذهنی آنها را از مشکلات وخیم و اسف بار درون تشکیلات و بن بستی که در آن گرفتار شده اند منحرف و اذهان را از درون تشکیلات به داخل ایران سمت و سو دهند.
در این رابطه می توان به اعتراضات صنفی مردم در افسریه تهران در ۷ تیر ۱۳۶۲ اشاره کرد که از یک اعتراض ساده و معمولی در مورد قطعی آب و برق به عنوان یک قیام در درون تشکیلات تبلیغ شد و برای چند روز به عنوان یک خوراک تبلیغاتی به خورد اعضا داده شد تا ذهن آنها تماما معطوف به این مسئله باشد و یا در یک سرفصل دیگر در جریان حادثه کوی دانشگاه در سال ۷۷ با اعلام وضعیت فوق العاده در درون تشکیلات و تعطیلی تمامی کارهای روزمره تلاش کردند با پخش اخبار مجهول و بزرگ نمایی آن چنین وانمود کنند که تظاهرات میلیونی به سمت اقامتگاه رهبر ایران در جریان است و از به هم ریختن اوضاع در تهران و محقق شدن سرنگونی در طی چند روز آینده خبر دادند.
در جریان اعتراضات افزایش قیمت بنزین در سال ۹۸ و حادثه متروپل هم رهبران فرقه رجوی تلاش کردند که با نبش قبر کردن رجوی و انتشار پیامی منتسب به او از دیار باقی باز اذهان نیروها را به بازی بگیرند و از واقعیت های درون تشکیلات منحرف سازند. ولی واقعیت های انکار ناپذیری که رهبران کودن و ابله مجاهدین خلق یعنی مسعود و مریم رجوی به عمد می خواهند فراموش کنند این است که در خلال این گرد و خاک و طوفان ذهن ایجاد شده برای اعضا، آنها بدرستی از خود می پرسند پس چرا در این اعتراضات اسمی از مجاهدین خلق برده نمی شود؟ چرا در فضای مجازی از طرف ایرانیان و در پاسخ به فراخوان مریم رجوی به میزان بی سابقه ای کامنت خفه شو و گمشو می گذارند؟ اگر شرایط قیام و سرنگونی فرا رسیده چرا مسعود از گورش بیرون نمی آید تا رهبری این قیام را برعهده بگیرد؟ آنچه مشخص است که شرایط بکلی تغییر کرده و اعضا بطرز شگفت انگیزی آگاه شده اند. خبرهایی که از درون تشکیلات در مقر اشرف ۳ به بیرون رسیده حاکی از آن است که دیگر اعضا همانند گذشته فریب تبلیغات و سیاه بازی رجوی را نمی خورند و اصرار بر وارونه سازی واقعیات و بزرگ نمایی اعتراضاتی که فرقه عمد دارد به آن رنگ خشونت و اغتشاش بزند، تاثیری بر اذهان اعضا نگذاشته است و برعکس معکوس عمل کرده و ماهیت تشکیلات پوسیده رجوی را هدف گرفته است.
انتهای پیام / فراق