اعضای سازمان مجاهدین که به یمن انقلاب مردمی و مجاهدتهای مردم صبور و با ایمان کشور از زندان شاه آزاد شدند، چندی نگذشت مدعی قدرت و حکومت شدند و با انواع حیله ها و ترفندهای خاص تفرقه و دشمنی را آغاز کردند.
به گزارش سرویس پژوهش فراق، به گواه تاریخ در طی دو سال اندی پیروزی حکومت اسلامی بر رژیم ستم شاهی، دهها فتنه انواع حیله و ترفند ها جهت تضعیف، دشمنی و اخلال در نظام کشور ایجاد کردند و در ادامه هم تصمیم به سرنگون کردن حکومت نوپای اسلامی داشتند.
مسعود رجوی سال ۱۳۵۹ سفری مخفیانه به پاریس کرد، با برخی مقامات امنیتی غربی ملاقات داشت و زمینه سازی برای پناهندگی و سکونتش در ازای همکاری های اطلاعاتی و مزدوری را فراهم نمود.
علی رغم ادا و اطوارهای ضد امپریالیستی و وطن پرستی که به خورد مردم ساده و هواداران بیچاره می داد با دولت های غربی زد و بند کرده بود. رجوی پس از آن با خیال راحت برنامه آشوب و اغتشاشی که منجربه سرنگون نمودن دولت باشد را در دستور کار قرار داد.
منافقین، انقلابی که پایه های آن از اوایل قرن و در دهه ۲۰با گسترش علم تشیع و حوزه های علمیه بنا نهاده شده بود را درک نمی کردند و باور نداشتند مردم ایران با ریشه های اسلامی و ملی گرایی خویش که ازظلم ستم شاهی به ستوه آمده بودند همراه و همگام با مراجع دینی هستند و نتیجه آن تحولی شد که پس ازنیم قرن به سرنگونی دولت پهلوی انجامید.
رجوی احمق تر و نادان تر از آن بود که مشاعرش کارکند و حتی اندک مطالعه و درکی ازشرایط ایران و دلایل به ثمرنشستن انقلاب اسلامی داشته باشد.
متاسفانه این فرد شریر با خوی قدرت طلبی و جهل و غرورش، ضربه های بزرگی به نسل جوان ایران زد که تبعات ان تا قرن ها باقی خواهد ماند.
فرقه رجوی با ظاهر مذهبی و شعارهای انقلابی و به واسطه نمایش حمایت از اقشار ضعیف پایههای مبانی خود را برپایی عدالت اجتماعی، ایجاد برابری و برادری، جامعه بیطبقه توحیدی، آزادی و حقوق برابر برای زنان و مبارزه با امپریالیسم اعلام می کرد و در این مسیر با فریب گسترده، بسیاری از نوجوانان و جوانان مذهبی را جذب تشکیلات اهریمنی و مخفی خود کرد. در زمانی که هنوز فرصت پژوهشی نبود و ماهیت خشن و سمی جریان نفاق به طور کامل برملا نشده بود به عضوگیری پرداختند.
رجوی با فریب و حقه بازی در داخل فرقه هم قدرت را به دست گرفت و به سرعت برنامه های براندازانه را شروع کرد. او برای رسیدن به اهداف پلیدش از هیچ خیانت و جنایتی کوتاهی نکرد. درست در بحبوبه شرایط جنگی و فضای ملتهب سیاسی که برخی گروه های معاند نیز با فرصتی طلبی سر به شورش و بلوا برداشته بودند، آن ها به این التهابات دامن می زدند.
از همان اوایل انقلاب این رجوی بود که خواستار انحلال ارتش ایران شد. سپس با نفوذ در ارگانهای دولتی، به جاسوسی، جمع آوری اطلاعات و سلاح پرداختند.
آن ها با رأی ندادن به قانون اساسی و ایجاد آشوب های مختلف، برگزاری متیینگ ها و سخنرانی های تحریک آمیز علیه نظام و صدور اطلاعیه های تهدید آمیز علیه کشور و سران دولتی زمینه را برای مقابله نظامی فراهم کردند و سپس در مدت کوتاهی دست به اسلحه بردند. جنگ مسلحانه راه انداختند و به فاصله کوتاهی با انجام سلسله اقدام های تروریستی و ترور سران کشور، به دشمنی خون ریز و خیانتکار تبدیل شدند و از آن نقطه بود که ماهیت اصلی رجوی آشکار گردید.
این فرقه سال ۶۰ در شرایطی مبارزه مسلحانه را شروع کرد که کشور درگیر جنگ ناخواسته و دفاع مقدس در برابر دشمن خارجی (رژیم صدام) بود ولی رجوی با خیانتکاری به آغوش او شتافت و دو دهه در خدمت دولت و ارتش صدام بود.
تمام این برنامهها را فرقه تروریستی رجوی با دورویی و دوگانگی از شروع پیروزی انقلاب در سال۱۳۵۷ پنهانی آغاز کرده بود. براندازی و به دست گرفتن قدرت درون تشکیلات و رده های بالا موضوع اصلی تحلیل های درونی بود و طی دو سال ضدیت ها و تخاصمات خود را با محورهای زیر پیش می بردند:
– رد و بدل کردن اطلاعات سری و جاسوسی با کشورهای مختلف
– جمع آوری مخفیانه اطلاعات از ارگان های دولتی
– ضدیت با قوانین کشور و اسلام
– مخالفت های گسترده با قانون اساسی و قانون های تصویب شده اسلامی از جمله حجاب، قصاص و ….
– برگزاری نشست های تحریک آمیز، تظاهرات و ایجاد آشوب در اوضاع سیاسی کشور [دولت را متهم به همکاری با آمریکا می کردند]
– جمع آوری سلاح و مهمات و آموزش نظامی داشتند. از جبهه سلاح و مهمات می دزدیدند و در خانه های تیمی مخفی می کردند
-تشکل نظامی مخفی (میلیشیا) شکل گرفت که هسته های اولیه ترور و خرابکاری بودند
رجوی ها سرانجام با فریب بین رئیس جمهور وقت (بنی صدر) و سران نظام تفرقه انداختند و آشوب نهایی و براندازی دولت و مجلس را اجرا کردند که به مقابله اساسی بنی صدر در مقابل نظام و در نتیجه واداشتن او به همکاری و فرار با رجوی ختم شد.
در اواخر خرداد ۶۰ مبارزه مسلحانه از طرف رجوی اعلام شد و پس از آن هم به طور علنی همکاری و پیوستن به صدام حسین انجام گرفت. به فاصله کمی با شروع تابستان یک سری انفجارها و ترورهایی انجام شد و بلافاصله رجوی از کشور گریخت.
او با همکاری و موافقت دول غربی خط ترور سران دولت و اعضای حزب جمهوری اسلامی؛ از رئیس جمهوری تا نخست وزیری را در پیش گرفت. رجوی و بنی صدر در هفتم مرداد ماه ۱۳۶۰ از ایران فرارکردند و به پاریس رفتند. او از پاریس و داخل ویلاش در کنار رود سن دستورات جنگ و خونریزی و تظاهرات مسلحانه و حملات را برای دانش آموزان و جوانان گروهش صادر می کرد. آنها را برای ترور تهییج می کرد. همزمان تبلیغات بسیار گسترده ای در خارج کشور روی سرنگونی می شد و می گفتند حکومت ایران به زودی از بین می رود.
تحلیل ها تحت عنوان سقوط سریع در شش ماه با عملیات های برق آسا و میان مدت تا دو سال از طرف رجوی بلغور می شد. او با رجز خوانی در همان سال اعلام کرد «دو هزارتن از اعضای حکومتی را ترور نمودیم ، این ضربات باعث تضعیف حکومت و سرنگونی خواهد شد…» حال پس از گذشت ۴۰ سال همچنان که ریشه های اسلامی مردم تنومند تر می شود باز هم مانند آدم های احمق و نادان هر سال می گوید سرنگون می کنیم و به رجزهای شیطانی و فریبش ادامه می دهد.
جریان نفاق با دریافت ضربه هایی در سال ۶۰ و ۶۱ بالاخره تار و مار شد و بقایای گروه های ترور از کشور خارج شدند از جمله در ۱۹بهمن ماه ۱۳۶۰موسی خیابانی فرد شماره دو و اشرف ربیعی به همراه ۲۳تن از اعضای رده بالا در یک خانه تیمی در زعفرانیه به هلاکت رسیدند.
در اردیبهشت ۱۳۶۱ نیز به دنبال دو ضربه مهلک دیگر بر پیکر نفاق حدود ۵۰ تن دیگرکشته شدند و با چهارمین ضربه در مرداد تمام پایگاه ها و لانه های ترور رجوی در ایران برچیده شد. بسیاری از نیروهای عملیاتی و ترور معدوم شده و نیروهای شکست خورده نیز راهی عراق شدند.
این بود که حقیقت دنیای واقعی و قوانین الهی بر پیکر سست نفاق و رجوی فرود آمد و بر آنان چیره شد.
سرویس پژوهش فراق
انتهای پیام