اخیرا پیامی به فراق رسیده که نشان میدهد ارزشهای انسانی چگونه در مناسبات فرقه رجوی سقوط میکند.
به گزارش فراق، در پیام زیر که از بایگانی داخل فرقه رجوی بیرون آمده و برای ما ارسال شده، یکی از اعضا که از نزدیکان مسعود رجوی هم بوده، تمام لحظات جنسی خود را حتی در رابطه با دخترش که در اصطلاح فرقه «صفر، صفر جیم» گفته می شود، گزارش کرده است.
پیشاپیش از بابت انتشار این گزارش از مخاطبان فراق پوزش می طلبیم ولی به جهت آشنایی همه از ماهیت درونی این فرقه کثیف افشای این موارد بسیار ضروری است. این اعتراف نامه مربوط به یکی از کادرهای شورای رهبری بوده که از رفاهیات خوبی هم نسبت به بقیه اعضا برخوردار بوده است.
در اعترافهای ذهنی این فرد آمده است:
«تا نشست خواهر نسرین فکر نمی کردم که رابطه ای که با خواهران داخل مناسبات تنظیم می کنم همان «پیله» است. هر چند بارها طی سه سال گذشته این به ذهنم زده بود که من در رابطه با تعدادی از خواهران داخل مناسبات رابطه ام صاف نیست و برخی از این خواهران همان کسانی هستند که در ابتدای بحث غسل در سال ۸۱ آنها سوژه های پیله من بودند و در مورد آنها گزارش نوشتم. یعنی لحظات زیادی داشتم که احساس خیانت به انقلاب داشتم. اما خودم را به این مشغول می کردم که این موارد کمتر حالت آگاهانه و عمدی دارد و بیشتر لحظه است و بنابراین نقض مرز سرخ نیست. در صورتی که در حد فهمی که از نشست خواهر نسرین به دست آورده ام همه این موارد نقض مرز سرخ بوده است. برای اینکه روی سوژه هایی بوده که من در گذشته نسبت به آنها پیله داشته ام. یک نکته دیگر را هم در اینجا بنویسم که من در منطقه که بودیم و بحث پیله مطرح شد با وجود اینکه مسئول مستقیمم برادر شریف بود و چندین بار به من یادآوری کرد که باید موارد پیله ام را بخوانم و قیچی کنم. اما هیچوقت این کار را به صورت جدی انجام ندادم.
بعد از این مقدمه سوژه هایی که در این رابطه داشته ام را یک به یک می نویسم:
سوژه الف: این خواهر سوژه اصلی پیله من در دوران قبل از بحث غسل بود. در این رابطه در صفر صفر بحث طعمه مفصل در مورد آن نوشتم. آن قدر فاکتهایم در این رابطه وحشتناک بود که فاکتهایم را برای خواهر مریم نوشتم و با اصرار خواستم که کس دیگری آنها را نخواند. در این سالها و بخصوص در یکی دو سال اخیر هر بار که این خواهر را میدیدم لحظه جیم داشتم. برایم بسیار دشوار بود که با این خواهر به صورت عادی سلام و علیک کنم. چون هر رابطه ای که با او برقرار می کردم احساس می کردم که پاک نیست. بارها اتفاق افتاد که با نگاه ناپاک به او نگاه کردم و حتی در چارچوب معیارها غسل جاری هم در رابطه با او مرز سرخ رد کردم. وضعیت قیافه ظاهری این خواهر را دنبال می کردم و وقتی مدتی پیش احساس کردم که در ظاهر پیرتر شده است خوشحال شدم که دیگر از این به بعد برای من کمتر لحظه پیش می آید. از راحت بودن سایر برادران با او تعجب می کردم و حتی گاهی لحظه حسرت بدلی رابطه راحت برادران دیگر با او را داشته ام.
سوژه ب: با این خواهر نیز تقریبا همان تنظیمی را داشتم که با سوژه الف داشتم. او درگذشته ها سوژه پیله من بود. در این دوران ده ها مورد فاکت لحظه جیم در رابطه با او داشته ام که برخی لحظه ها جیم بوده و برخی هم لحظه عاطفی بوده است. موارد نگاه حرام به این خواهر و یا احساس عاطفی در رابطه با او هم متعدد داشته ام. اما لحظه های جیم یا لحظه عاطفی هم وقتی تکرار می شد در این مورد به صورت احساس جیم یا احساس عاطفی تبدیل می شد که در تمام موارد نقض مرز سرخ بود. من احساس ناپاک بودن رابطه ام با این خواهر را مانند مورد قبل داشتم بدون اینکه آن را بیان کنم و یا اقدامی در جهت حل این وضعیت که گاهی احساس می کردم بانک ایدئولوژیک مرا می زند بکنم. موارد متعدد به ذهنم زده بود که دبنال کنم ببینم همسر سابق وی با او چگونه تنظیم می کند و خود او چه برخوردی دارد.
سوژه ج: نسبت به این خواهر نیز تقریبا همان احساسی را داشتم که نسبت به دو خواهر قبلی داشتم. یعنی فاکتهای متعدد و تقریبا هر بار که او را می دیدم یک لحظه جیم داشتم. نسبت به نحوه لباس پوشیدن این خواهر گاهی حساس می شدم و ذهنم را می گرفت. نسبت به نحوه راه رفتن و حتی کفش وی نیز توجه می کردم.
سوژه د: نسبت به این خواهر نیز فاکت زیاد داشته ام. برای خودم نوعی توجیه نیز در ذهنم داشتم. می گفتم این خواهر مانند دختر کوچک من است. من موقعی که به پاریس آمده بودم در سال ۱۳۶۲ چند روزی که مادر و پدرش به مسافرت رفته بودند او که حدود یک سال و نیم داشت پیش ما بود. این زمینه ذهنی برای من نوعی مشروعیت را ایجاد می کرد. می گفتم با توجه به این سابقه امکان ندارد مضمون رابطه من با او از نوع جیم باشد. اما این تنها یک کلاه سرخودم گذاشتن بود که حتی خودم نیز نسبت به آن قانع نبودم.
سوژه ه: این خواهر نیز از سالها قبل من سوژه پیله من بوده است. البته در ارتباط و تماس مسمتر با او نبودهام. اما هر وقت او را می دیده ام نسبت به او حداقل لحظه جیم داشته ام. خاطره ای از بیست و چهارسال قبل در ذهنم زنده می کردم و گاهی برای لحظاتی دنبال آن می رفتم. درروزهای اخیر هم نسبت به او فاکت جیم زیاد داشته ام. به طور مشخص هم با این خواهر نیز مانند موارد بالا احساس پاک ندارم.
سوژه های دیگری که من نسبت به آنها فاکتهای متعدد داشته ام که باز اکثرا حالت لحظه داشته اما مواردی از فاکت عمدی هم داشته ام. سوژه های و- ز-ح در این وضعیت مشابه هستند.
فاکتهای عمدی
منظور فاکتهایی است که با اقدام آگاهانه برای جیم همراه بوده است. این موارد برای من در دوران ضربه جدید بود. یعنی از زمان انقلاب در سال ۶۸ به این طرف از این گونه فاکت ها نداشتم. مرزی که من در اقدام عمدی رعایت کرده ام خودارضایی بوده است. یعنی علیرغم داشتن این فاکت های عمدی به خودم اجازه ندادم که به خودارضایی برسد. اما خود این فاکتهای عمدی برایم جدید بود و احساس عدم توانایی برای ایستادن در مقابل آنها داشتم. موارد حاد این فاکتها اینها بود:
فاکتِ رم
یک شب که در رم به دنبال پیداکردن یک خط اتوبوس برای رفتن به دفتر بودم یک خانم جوان را دیدم و قیافه اش توجهم را جلب کرد. از او مسیر را پرسیدم. در این پرسیدن مسئله اولم ارتزاق بود و پیدا کردن مسیر اتوبوس به سرعت برایم فرعی شد. بعد که مسیر را به من گفت. از او پرسیدم که تو هم با همین اتوبوس میروی که جواب منفی داد ناراحت شدم چون تمایل داشتم که در همان اتوبوس باشد تا بتوانم با او صحبت کنم. بعد از اینکه به محل اتوبوس مورد نظر خودم رفتم رابطه زدن با او ذهنم را گرفته بود. بنابراین فکر کردم که چگونه می توانم با او سر صحبت را بازکنم. برای این کار به سمت دیگر خیابان به پیش او بازگشتم. سریع یک بهانه ای برای سوآل کردن درست کردم و مجددا با او صحبت کردم و سوآلات بی ربط دیگری در مورد مسیرهای اتوبوس و زمان رفتن آنها و … کردم و از این فرصت برای ارتزاق استفاده کردم.
فاکت اخیر
در یک هفته ای که در… در روزهای اول به خاطر اینکه قبلش در بخشی از نشست خواهر نسرین شرکت کرده بودم و اصل بحث را گرفته بودم و از طرف دیگر هم بیماریم شدید بود اساسا فاکت جدی نداشتم. اما به تدریج و با بهبود نسبی بیماریم فاکت های عمدیم زیاد شد. دو روز آخری که در …بودم نسبت به دو پرستار حالت پیله پیدا کردم و فاکت های متعدد عمدی نسبت به آنها داشتم که در گزارش غسل این هفته ام خواندم. فاکت هایی که بخصوص در روز آخر در رابطه با یک پرستارداشتم بسیار جدی بود. فاکت عملیم تا آنجا پیش رفت که یکبار در حال صحبت کردن با او به او نزدیک شدم و خوب توی صورتش نگاه کردم که خوب ببینمش و ارتزاق کنم. دراین دو سه سال کمتر به یاد دارم که در رابطه با یک سوژه زن تصویرسازی طولانی مدت داشته باشم. وضعیتی که در رابطه با این پرستار داشتم و یکبار حدود ده دقیقه در حال خیال پردازی جیم در رابطه با او بودم. مضمون این خیال پردازیها هم نه خود عمل جنسی بلکه طرح و برنامه ای بود که چگونه می توانم با او رابطه برقرارکنم. این طرحها را در ذهنم عبور میکردم و ارتزاق می نمودم.
فاکت در رابطه با دخترم
در اوج بحران تشکیلاتی که در این مدت داشته ام یعنی زمانی که کارم در رابطه با دادگاه … مشکل برخورده بود و در مورد مشکل پیش آمده دستم را بالاکرده بودم. با … قرار گذاشتم که برای تعطیلات آخر سال به …برویم. او هم آمد و حدود یک هفته در… با هم بودیم. این روزها اساسا به گذشت وگذار در خیابان ها و مغازه ها و محل های دیدنی شهر گذشت. من از این فرصت برای جیم کار کردن خودم استفاده می کردم. اما در عین حال به تدریج نسبت به وضعیت خود…. مناسباتی که داشته اطلاع پیدا می کردم که با چه کسانی دوست بوده و چه مناسباتی داشته است. در مجموع نسبت به مناسبات او که خلص در دستگاه یک دختر ول در جامعه بورژوازی بود دافعه شدید نداشتم وسعی می کردم خودم را قانع کنم که این وضعیت طبیعی است. بعد از روزهای رم با هم به آلمان (کلن) رفتیم. من سه روز آنجا بودم که هر سه روز در خانه خود او بودم. در این سه روز بیشتر نسبت به مناسباتش اطلاع پیدا کردم و برخی عکسهایی را که داشت دیدم. شنیدن و دیدن مناسبات او با دوستانش در من حالت کشش جنسی ایجاد می کرد و گاهی با اطلاع از آنها تحریک می شدم. همزمان نوعی کشش نسبت به خودش پیدا کردم. دو شب از سه شبی که آنجا بودم در همان اطاقی خوابیدم که خودش هم می خوابید. حتی یک شب را روی همان تخت خوابیدم. به هرحال علاوه احساس عاطفی پدری که به او داشتم احساس جنسی و تمایل به او هم در من پیدا شده بود. حتی وقتی او می بوسیدم در بغل خودم او را می فشردم با احساس جیم همراه بود. با اینکه این فاکت ها را قبلا نوشته ام(گزارش این کارها را قبلا در شروع این بحثها صفرصفرکردم) اما الآن احساس می کنم که این فاکت ها بسیار شنیع و زشت بود و مرا در مهلکه خطر قرارداد که خدا را شکر به مدد ته مانده انقلاب که در من مانده ود حفظ شدم.
علاوه بر این درمدتی که پیش او بودم نسبت به خانواده مادر …علاقمند شدم. خانواده … او فیلمی از عروسی خاله … آورده بودند که من نشستم این فیلم را به طور کامل دیدم.
درخانه اش عکسهای مادرش را دارد. من این عکسها را در روزهای اول انقلاب سال ۱۳۶۸ همه را به سازمان دادم. اما در این سفر برخی از این عکسها را نگاه می کردم و لحظات حسرت به دلی از اینکه همسرم را از دست داده ام داشتم. نگاهم به عسکها کاملا آلوده بود.
در رابطه بند الف دوران انقلاب
او را چند بار در مقاطع مختلف در اور یا در مراسم و برنامه ها دیدم. برای من واضح بود که او سالهاست که ازدواج کرده است. با وجود این من مطلقا با او راحت نبودم. یکی دو بار که با من مواجه شد و سلام کرد جوابش را ندادم. پس از مدتها متوجه شدم که یکی از هواداران که البته تا کنون نمی شناختم همسر اوست. روی این موضوع حساس بودم که دقیق بفهمم که چه کسی است. بعد هم نسبت به این برادر هوادار احساس منفی داشتم.»
در مقابل این حقایق تلخ فقط می توان افسوس خورد و گفت فرقه کثیف رجوی با این روش ها می خواهد افراد را از دسترسی به دنیای واقعی دور نموده و آن ها را منزوی کند چرا که فقط در این صورت می تواند از آن ها برای دستیابی به اهدافش بهره برداری نماید.
جداشدههای فرقه رجوی بارها از شیوه های کثیف اعترافگیری پرده برداشتند.
انتهای پیام