ارتش پوشکی رجوی این روزها به بهانه اعدامی های اغتشاشات اخیر در ایران بسیار هوچی گری نموده و سعی می کند از این نمد، کلاهی را برای خود نصیب کند.
به گزارش فراق، به این بهانه مروری داشتیم بر پرونده «زهره قائمی» نمونه ای از عفوشدگان سال ۶۷ که صبح روز بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۸ با طراحی ترور شهید صیاد شیرازی جلو دیدگان فرزندش، زهرِ کثیف خود را ریخت و ثابت کرد که نمیشود به خیانتکارانِ واقعی ترحم کرد.
زهره قائمی فرزند کریم، در سال ۱۳۴۳ در خانوادهای متوسط در تهران متولد و سال ۴۹ وارد مدرسه شد. کلاس چهارم بود (۱۳۵۲) که پدرش بهعلت بیماری سرطان فوت کرد. وضع مالی خانواده به دلیل حمایتهای خاص مادر، چندان افت نکرد. سه سال راهنمایی را در مدرسه علوی درس خواند (۱۳۵۵-۵۶).
آشنایی زهره قائمی با تشکیلات مجاهدین با آشنایی برادرش با سازمان از طریق سعید محسن (یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین و متولد سال ۱۳۱۸ در زنجان که در خرداد ماه ۱۳۵۱ به دار آویخته شد) که از خویشاوندان خانواده قائمی بود، رقم خورد.
برادر زهره قائمی او را در سالهای ۵۵ یا ۵۶ و در سن حدود ۱۲ سالگی با سازمان آشنا کرد. کلاس دوم و سوم راهنمایی زندگینامه شهدای سازمان مجاهدین را خوانده (۱۳۵۵-۵۶) و در تابستان ۵۸ همراه برادرش به انجمن میثاق ملحق شده و از آنجا فعالیت تبلیغاتی برای سازمان را شروع کرد. با شروع مدارس از انجمن محلات سازمان مجاهدین به انجمن دانشآموزی منتقل شد و در مدرسه «شیرین» که به دانشآموزی جنوب وصل بود مدتی در سمت مسئول سیاسی شورای مدرسه فعالیت کرد.
زهره قائمی که به عنوان میلیشیای (نیروی شبه نظامی) در بعد از انقلاب فعالیت داشت پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ دستگیر و به مدت پنج سال در زندان قزلحصار زندانی شد. بعد از اتمام زندان، مجددا درصدد وصل به سازمان برامد و نهایتاً در دیماه ۱۳۶۵ وصل شده و کد رادیویی دریافت نموده و هفتم اسفند ۶۵ به عراق اعزام شد. نامبرده پس از استقرار در کشور عراق، در نبردهای «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» با دشمن همدست و همپیمان شد و در شورای رهبری فرقه رجوی به عنوان یکی از فرماندهان ارشد علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران جنگید.
او از جمله عفوشدگان بعد از انقلاب بود، اما پس از رهایی از زندان بلافاصله برای پیوستن به فرقه تروریستی رجوی به عراق رفت.
قائمی پس از استقرار در کشور عراق، در نبردهای «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» با دشمن همدست و همپیمان شد و در شورای رهبری فرقه رجوی به عنوان یکی از فرماندهان ارشد علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران جنگید.
وی طی سالهای ۷۲ تا ۷۵ از مسئولان دفترهای مریم رجوی بود. قائمی در یادداشتی درخواست کرده بود: «من زهره قائمی فرزند کریم، متولد ۱۳۴۳، عاجزانه درخواست دارم مرا بهعنوان پیک مریم رهایی به داخل اعزام نمایید. گواهی میدهم در این سالیانی که با سازمان بودهام، هرجا که راه باز شده، از فدا (در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن) و پرداخت مطلق بوده است و خدا را شکر میکنم که با انقلاب رهاییبخش خواهر مریم، به این ایمان رسیدم. و شب قدر از خدا خواستم که در این راه عاقبت به خیر شوم. ۱۱ بهمن ۷۵».
زهره قائمی به دلیل سطح همکاریهای مبذول داشته با سازمان مجاهدین به سمت معاونت مریم رجوی ارتقا یافته و در جریان یک درگیری داخلی در مردادماه سال ۸۸ مورد هدف گلوله مستقیم قرار گرفت و با هلیکوپتر به بیمارستان ارتش آمریکا در بغداد منتقل و درمان شد.
خوشخدمتیهای او در شهریور سال ۱۳۹۰ موجب شد تا «زهره اخیانی» مسئول اول فرقه رجوی او را بهعنوان همردیف مسئول اول سازمان معرفی کند. او دو سال مسئول پادگان اشرف بود تا اینکه روز دهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ به دنبال یک حمله، ۷۰ تن از نیروهای اصلی فرقه از جمله هفت تن از شورای رهبری و مسئولان اطلاعات و عملیات فرقه با بیش از ۳۰ سال سابقه جنایت، به هلاکت رسیدند.
یکی از اعضای جداشده از فرقه رجوی در این درباره نوشته است: «از آنجا که رجوی همیشه روی پدیده ریزش و فرار و بخصوص از میان اعضای رهبری و ردههای بالای تشکیلاتیاش حساس بود و آن را مرز سرخ خود میداند، بدیهی است روی تعیین تکلیف کردن با این افراد اهمیت ویژهای قائل باشد. به زعم رجوی، انتخاب این افراد برای چنین مراحل حساسی به دلیل ماهیت خشونتآمیزش هم میتواند جلو هزینههای ناشی از جداشدن این افراد را بگیرد و از سویی با به کشتن دادن این افراد در درگیریها هزینههای آن را یکسره بر دولت عراق و یا جمهوری اسلامی و یا بر دوش جداشدگان به عنوان عوامل عراق و جمهوری اسلامی تحمیل کند.
بر این روال میتوان حدس زد کسانی که زیر پوشش حافظان منافع منافقین در اشرف انتخاب شده قاعدتا بایستی از میان این دو طیف پاکباختگان امتحان پس داده و یا مسئلهداران غیرقابل اعتماد باشند. میشود نتیجه گرفت رجوی واقعا روی مسئلهدار شدن و فرار اعضای شورای رهبری و امثال زهره قائمی بهطور مضاعف حساس است! دلیلش این است که آنها را جزء خالصترین فدائیان میداند و از طرفی این افراد اطلاعات دست اولی از وضعیت رجوی دارند که بازگو کردن آن هزینههای جبران ناپذیری را بر او تحمیل میکند.
کنار هم گذاشتن این کدها و نشانهها با اعلام خبر کشته شدن زهره قائمی و گیتی گیوهچیانزاده در جریان درگیری روز یکشنبه ۱۰ شهریور ۹۲ این احتمال را قوت میبخشد که اولا مسئلهدار بودن زهره قائمی و گیتی گیوهچیانزاده صحت داشته و این که نگه داشتن او در اشرف با در نظر گرفتن درگیری اجتنابناپذیر با نیروهای عراقی ادامه همان سناریویی است که حالا با کشته شدن او به تعیین تکلیف مورد نظر رجوی با یکی از اعضای مسئلهدارشده شورای رهبریاش منجر شده است. نکته دیگر اعلام تدریجی اسامی کشتهشدگان توسط سازمان مجاهدین است که سخن جداشدگان در مورد تسویهحسابهای درون تشکیلاتی سازمان را برای مخاطبینی که کمتر از اوضاع و احوال درونی باخبرند، قوت میبخشد.»
انتهای پیام