برخی از زنان و دخترانی که موفق به فرار از چنگال رجوی شده اند در مصاحبه های خود از وجود نظام خاص در عضویت زنان در حرمسرای رجوی و عقیم سازی آنان در این زمینه سخن به میان آورده اند و حتی برخی از آنان پس از جدایی از این گروه وحشت آفرین سکوت پیشه کرده اند.
به گزارش فراق، شکی نیست که داعش بیش و پیش از آنکه یک گروه شبه نظامی باشد یک فرقه ایدئولوژیک با برداشتهای خاص و بشدت رادیکال، انحرافی و متحجرانه از دین مبین اسلام است.
در این میان تنها گروهی را، علیرغم برخی تفاوت های ایدئولوژیک، می توان شبیه به داعش تلقی کرد فرقه تروریستی رجوی است که در رفتارهای انحرافی، برداشت های شخصی و منفعت طلبانه از قرآن و اسلام همانند داعش عمل می کند
رویکرد فرقه رجوی به زنان را می توان در قالب یکی از مهم ترین و شاید جالب توجه ترین اجزای فکری – عقیدتی این گروه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
بدیهی است در جهان بینی فرقه رجوی، نگاه به زن نیز هرگز نگاهی انسانی و اخلاقی نخواهد بود.
وفاداری و عدم خروج از فرقه و پیروی از قوانین سختگیرانه به ظاهر مذهبی و سیاسی تشکیلات، اصل اساسی در درون منافقین است. در عین حال کسانی هم هستند که به شدت مراقبند زنان در تشکیلات به رهبران فرقه وفادار بمانند در غیر اینصورت تنها مرگ می تواند آنان را از دست این فرقه رها سازد.
اگر مفتی های داعش معاویه بن ابی سفیان را مؤسس سنت جهاد نکاح می دانند، فتوای غیر انسانی و غیر اخلاقی بهره کشی جنسی از زنان تحت لوای آنچه که «آموزه های پیامبر» نامیده می شود نیز توسط شخص رجوی رهبر این فرقه در دستور کار قرار گرفته است.
همچنانکه در بهمن ماه ۱۳۶۳ مسعود رجوی طی اطلاعیه ای اعلام کرد؛ مریم رجوی را به مثابه همردیف مسئول اول منصوب کرده است. اما گستاخانه ترین قسمت این اطلاعیه بخش پایانی آن بود که رجوی خواست با مقایسه خود با حضرت محمد (ص) قضیه را اسلامی و دینی جلوه دهد و نوشت: «محمد پیامبر خدا نیز با زن پسر خوانده خود که به تازگی از او طلاق گرفته بود، ازدواج کرد»
خشونت و تعرض جنسی رهبر فرقه منافقین به زنان در واقع بخشی از استراتژی رجوی است که با برداشت های غلط از اسلام و برای رسیدن به اهداف سیاسی خود صورت می گیرد.
وجود اطلاعات تاسف آور از موارد بی شمار تجاوز و بردگی جنسی در گروه های مسلح تندرو و گروه های فرقه ای یکی از معضلات قرن حاضر است.
بر اساس گزارش منتشره توسط سازمان ملل متحد، گروه های تندرو مانند «داعش» در دو کشور عراق و سوریه و «بوکو حرام» در کشور آفریقایی نیجریه از «خشونت جنسی» به عنوان تاکتیکی در راستای رسیدن به اهداف خود بهره می گیرند که فرقه رجوی هم از این قائده مستثنی نیست و باید نام منافقین را هم به این لیست اضافه کرد.
دادن نقش محوری به زنان در شبکه های اجتماعی، استراتژی است که رجوی عمدا برای جذب نیرو به کار می برد.
حضور زنان در به اصطلاح کانون های شورشی نیز نگاه ابزاری رهبران فرقه رجوی به زنان و دختران جوان به عنوان یک طعمه را نشان می دهد تا بتوانند مردان بیشتری را جذب کنند.
برخی از زنان و دخترانی که موفق به فرار از چنگال رجوی شده اند در مصاحبه های خود از وجود نظام خاص در عضویت زنان در حرمسرای رجوی و عقیم سازی آنان در این زمینه سخن به میان آورده اند و حتی برخی از آنان پس از جدایی از این گروه وحشت آفرین سکوت پیشه کرده اند.
اغلب زنان در تشکیلات رجوی دچار افسردگی های شدید روحی هستند به نحوی که آنان حتی خندیدن را به دلیل جرم انگاری آن توسط رهبران مجاهدین سالهاست فراموش کرده اند.
در بسیاری از این موارد دخترانی که خانه خود را با هدف پیوستن به منافقین در سال های دهه ۶۰ و ۷۰ ترک کردند دیدی رمانتیک نسبت به این موضوع داشته و رجوی را با عنوان «برادر» خطاب می کردند، ولی نمی دانستند روزی فرا خواهد رسید «برادر مسعود» به همین زنان در قالب «وظیفه اسلامی و انقلابی» خود تجاوز کند.
اجرای احکام اجباری پوشش کامل، ختنه اجباری و منع عبور و مرور آزادانه زنان بخشی از تفکر داعش در خصوص زنان را شامل می شود در فرقه رجوی نیز بنوعی دیگر همین احکام ساری و جاری است. جدا سازی جنسی، پوشش کامل، عقیم سازی زنان با درآوردن رحم آنان، منع عبور و مرور آزادانه در قرارگاههای این گروه، بروز ندادن هیچ یک از خصوصیات زنانه، عدم رسیدگی های فردی، تن دادن به نیازهای جنسی رجوی و سایر محدودیت ها بخشی از اجبارات زنان در این فرقه محسوب می شود.
اما سوال اینجاست این زنان بر اساس کدامین جذابیت ها راه پیوستن داوطلبانه به منافقین را در دهه های گذشته پیش گرفتند؟
مجموع بررسی ها نشان می دهد اصلی ترین عوامل موثر در این فرآیند، موارد زیر هستند:
۱– وعده آرمانشهری و جامعه بی طبقه توحیدی
هرچند در شرایط فعلی پیوستن زنان به تشکیلات مجاهدین به شکل حرفه ای به ندرت اتفاق می افتد، ولی زنانی که در دهه های ۶۰ و ۷۰ به این گروه پیوستند به این دلیل بود که منافقین خبر از تشکیلِ جامعهای فراملیتی که در آن عدالت اجتماعی به خوبی رعایت شده و مهمتر از همه جامعه ای مطابق با هنجارهای آنچه که «اسلام انقلابی» خوانده می شد را خبر می داد.
زنان احساس می کردند که بینش سیاسی این گروه راهحلهایی را برای برخی مشکلات زنان دارند. از سوی دیگر بحت مبارزه مسلحانه و رسیدن به عدالت اجتماعی نیز در آن سالها یکی از نمادهای ارزشی گروههایی بود که خود را انقلابی می دانستند.
بنابراین آنچه که منافقین سعی دارند علیرغم افشای ماهیت به شدت فرقه ای این گروه و جنایت های بی شماری که علیه زنان مرتکب شده اند، آن را گسترش دهند عناصر آرمانی و ایده آل گرایانه ای بود که نشان می داد آنها می خواهند جزیی از یک طرح سیاسی باشند که از نگاه آنها هدفش بنای یک نظم جدید و یک زندگی ایده آل براساس ایدئولوژی این گروه است که در شعار «جامعه بی طبقه توحیدی»، «انسانهای طراز مکتب» و … سمبلیزه می شد.
۲ – وعده جایگاهی والا برای زنان
چند دهه زمان بُرد تا زنان عضو تشکیلات منافقین متوجه شوند که آرمانشهر اسلامیای که منافقین برای آنان به تصویر می کشند، توهمی بیش نبوده و وعدهاش برای توانمندسازی زنان دروغین و پوشالی بوده است.
انقلاب ایدئولوژیک در سال ۱۳۶۳ در تشکیلات منافقین هرچند با ظاهری فریبنده تحت عنوان آزادی و رهایی زنان شروع شد، ولی در محتوا سوق دادن سازمان به سوی یک فرقه تمام عیار با محوریت استفاده ابزاری و جنسی از زنان بود که بیشتر از هر زمان دیگری هویت ذاتی و زنانگی این گروه را هدف قرار میداد.
«زنان نیروی تغییر» هم شعاری است که سالهاست توسط فرقه رجوی در وصف شخصیت زنان عضو این فرقه بر در و دیوار سایت های تبلیغی و حساب های کاربری این گروه در شبکه های اجتماعی سر داده می شود.
حال اگر وضعیت زنان عضو تشکیلات منافقین را با زنان جامعه امروزی مقایسه کنیم تفاوت فاحشی را خواهیم دید. مطابق فاکت های موجود آنان علاوه بر اینکه به انواع بیماریهای جسمی و روحی حاصل از تجاوز جنسی و بردگی واقعی در تشکیلات مجاهدین به سر می برند و امید به زندگی آنان کمتر از میزان استاندارهای جهانی و تفاوت فاحشی با زنانی که در ایران زندگی می کنند دارد. ضمن هیچ چیزی بر سواد و تحصیلاتی که قبل از ورود به سازمان داشته اند، افزوده نشده است.
یک مقایسه آماری بین سالهای ۱۳۹۵ تا آبان ۱۳۹۹ از مرگ و میر اعضای منافقین نشان می دهد که «امید به زندگی» هر عضو در زنان ۶۳.۹ سال و در مردان ۶۲.۸ سال است. که اگر آن را با متوسط طول عمر زنان و مردان ایرانی (۷۹.۴ سال برای زنان و ۷۵.۵ برای مردان) مقایسه کنیم اختلاف فاحشی را مشاهده خواهیم کرد.
ضمن اینکه اختلاف متوسط طول عمر زنان به نسبت مردان در این فرقه ۱.۱ سال است که در مقایسه با استاندارد جهانی (چهار و نیم سال) نزدیک به فاجعه است.
این نشان می دهد که زنان به مراتب شدیدتر از مردان تحت اجبارات و فشارهای روحی و روانی و جسمی درون فرقه قرار دارند. به عبارتی اگر این افراد در داخل این فرقه نبودند؛ زنان ۱۵.۵ سال و مردان ۱۲.۵ سال بیشتر می توانستند عمر کنند.
واقعیت امر این است بلایی که بر سر زنان در تشکیلات منافقین آورده می شود آن روی تبلیغات و فریبی است که به طور سازمان یافته در ارتباط با زنان در بیرون از سازمان پیش برده می شود. تصویری که نشان می دهد زنان نقش پیشتازی در این گروه را داشته و می توانند جایگاه ویژه و منحصر به فردی داشته باشند.
عملکرد منافقین چه در درون تشیکلات و چه در بیرون از آن نشان می دهد که این گروه در کادر گروههای فرقه ای و تروریستی قابل ارزیابی است اما رهبران آنان بیشتر سعی دارند خود را به عنوان یک نیروی مسلمان با ایدئولوژی خاص و آلترناتیوی برای حکومت ایران معرفی کنند تا اینکه بگویند تنها آنان هستند که می توانند رهایی واقعی زنان را محقق کنند.
۳- نقش و تاثیر گذاری شبکه های اجتماعی در سال های اخیر
اولین وجه تمایز فرقه رجوی در مقایسه با سایر گروههای ضد ایرانی، بهره گیری از شبکه های اجتماعی و رسانه های ارتباط جمعی است که در قالبی جذاب و مهندسی شده در راستای مقاصد آن حرکت می کند.
از این رو بستر اینترنت و شبکه های اجتماعی مجازی بهترین و کاربردی ترین ابزار برای جذب زنان است؛ قشری که می توانند بیشترین منافع و جذابیت ها را برای این گروه فرقه ای به ارمغان بیاورند. روند جذب زنان و دختران در شبکه های اجتماعی صرفا از طریق زنان عضو این شبکه ها صورت می پذیرد. بدون آنکه آنان از تاریخچه و گذشته خون بار و ضد انسانی این گروه اطلاعی داشته باشند.
هیچ کسی به غیر از کسانی که روزی در دام این فرقه افتاده و رهایی یافتند به درستی نمی دانند که در درون مناسبات این گروه چه می گذرد. ظاهر جذاب و ایده های دروغین از یک سو و زنان و مردانی خالی از ذهن نسبت به سوابق این گروه از سوی دیگر شرایط جذب به آنان را فراهم می کند. ضمن اینکه برخی مسائل فردی و اجتماعی نیز در این گرایش نقش غیر قابل انکاری را ایفا می کنند که می توان از مشکلات فردی و شخصی در زندگی افراد گرفته تا دور شدن از یکنواختی در زندگی ماشینی و رسیدن به هیجان را نام برد.
بنابراین زندگی ماشینی و تداوم یکنواختی در آن می تواند عاملی برای جستجوی شرایط جدید و هیجانی، افرادی را به سوی این فرقه خطرناک سوق داده و تحت تاثیر شعارهای فریبنده آن جذب این گروه کند. که وجود شبکه های اجتماعی این روند را سرعت می بخشد
این جنبه از جذابیت های منافقین برای مخاطبین به ویژه زنان از زاویه روان شناسی و روان کاوی قابل تجزیه و تحلیل و بررسی است، چراکه تلاش می نماید با تحریک و ارضای هیجانات درونی فرد زمینه جذب او را فراهم نماید.
نتیجه اینکه: در دنیای به ظاهر مترقی و پیشرفته امروزی «حقوق بشر» کلید واژه مشترک صاحبان قدرت در جهان است.
مجاهدین و سایر گروههای فرقه ای و تروریستی همچون داعش به اشکال و صور مختلف، حقوق زنان را به بازی گرفته و انواع بهره کشی و سوء استفاده از آنان را امتحان نموده اند. حال سوال اینجاست که چرا از مدعیان و داعیه داران حقوق بشر در این خصوص صدایی بلند نشده و اقدام در خور توجهی از سوی آنان حتی در حد یک محکومیت صورت نمی پذیرد؟
پژوهش از: سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی در فرقه رجوی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
انتهای پیام / فراق