یکی از طنزهای به شدت تلخ این روزگار این است که تصویر زنی به نام «مریم رجوی»، سرکرده یکی از دوزخیترین «فرقه»های تروریستی در تاریخ بشریت (با رکورد کشتن دستکم ۱۷۰۰۰ ایرانی)، به مدد حمایتهای مزدوران سیاسی اجارهای چون «جان بولتون» و «رودی جولیانی» (که در چند سال اخیر، هزاران دلار بابت حضور و سخنرانی در شوی سالیانه سازمان مجاهدین خلق در پاریس از این سازمان دریافت کردهاند) به عنوان نماد «آزادی»، «دموکراسی» و «حقوق زنان» در برخی رسانههای غربی فروخته می شود.
به گزارش فراق، فرید، عضو انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی در یادداشتی نوشت: جالب تر هم اینکه این گروه و این زن، خود را حامی طبقه مستضعف جامعه دانسته و از فقر و نداری زنان و این که نان شب هم ندارند گله مند هستند.
ما هم تا زمانی که در سازمان بودیم، تحت شستشوهای مغزی این گروه فکر می کردیم در حال مبارزه با فساد و تبعیض ها هستیم و قرار است یک جامعه بی طبقه توحیدی بنا کنیم که در آن همه از حقوق مساوی برخوردار شوند.
روزگاری در قرارگاه باقرزاده در نشست های طعمه سال ۱۳۷۹ همه ما را در فضائی بسته و وحشتناک به صلابه کشیده بودند که بورژوازی بد است و اخ.
همه باید با مظاهر بورژوازی بجنگند و مبارزه اصلی با نفس است و تمایلات شیطانی. از صبح علی الطلوع در گرمای بالای ۵۰ درجه و خشک عراق باید روی زرهی های قراضه ی اهدائی صدام حسین جان می کندیم و بارها غرق در عرق و خیس و گرمازده می شدیم و از حال می رفتیم. فکر می کردیم در یک سازمان انقلابی برای مستضعفان و فقیران جامعه مان تلاش می کنیم که آنان را به یک نان و نوایی برسانیم و آزادشان کنیم. مبارزه با امپریالیسم و مستکبرین جهانی جزو سرلوحه های مبارزه مان بود.
مریم رجوی گرچه از یک خانواده غیرسنتی و بی حجاب بود، اما به یک باره در دوران انقلاب حجاب بر سر کرده و حتی تا مرز کاندیداتوری برای این سازمان نیز پیش رفته بود.
زنان در سازمان از اولیه ترین حقوق انسانی و زنانگی محروم بودند، حق پوشیدن لباس های رنگی را نداشتند و همیشه در خاک می لولیدند. باید پوتین نظامی می پوشیدند و به سخت ترین کارهای فیزیکی گمارده می شدند، لطافت و زنانگی را باید در خود به دستور مریم رجوی می کشتند. تا مبادا به طعمه شدن و در آغوش بورژوازی غلتیدن متهم نشوند. چهره همه زنان باید همیشه آفتاب سوخته و کثیف و نامرتب می نمود تا مگر برای مردان هوس عشوه گری نکنند و آفتاب سوختگی و نامرتب بودن زنان در سازمان یک ارزش جلوه داده می شد.
زنان بیچاره باید از صبح تا شب جان می کندند و شب ها در نشست های عملیات جاری به خود انتقاد می کردند که در فلان جا دلم برای یک تحت مسئول مرد سوخت و برای او دلسوزی کردم که زیاد کار می کند.
مریم رجوی می گفت : دلسوزی شما زنان مسئول، برای تحت مسئولان مردتان، عین هم خوابگی با آنان است.
حال این مریم رجوی که این قدر ساده بودن، ساده زیستی، بی آلایش و بی آرایش بودن را تبلیغ می کرد، آیا خود نیز به هیچ مردی رخ نمی نمود؟ آیا برای هیچ مردی عشوه گری نمی کرد؟ آیا در برابر هیچ مردی آرایش نمی کرد؟ گونه سرخ نمی کرد؟
آن زمان من در دنیای ساده و سراسر اعتماد کورکورانه خود که نباید ذهنم را بر روی رهبری باز می کردم، اینگونه فکر می کردم که آنها هم مثل ما شام تخم مرغ و سیب زمینی می خوردند و ناهار هم استانبولی پلو و عدس پلو بدون سالاد و ترشی و ماست و نوشیدنی. وقتی در نشست ها مریم رجوی می گفت که شما همه مفت خور هستید و حق رهبری را خوردید. دنبال اثبات این مفت خوری ها، مقاله ها و پروژه ها می نوشتم تا بحث رهبری را اثبات کنم.
حداقل در این عکس ۵۶ رنگ لباس را می بینیم که همه با کفش های گرانقیمت پاریسی ست شده اند. این همه تنها بخشی از کلکسیون لباس و کفش و روسری و …. مریم رجوی است.
اما بعد از جدایی که داستان های زیادی دارد، وقتی سری به سایت مریم رجوی زدم، با لباس های رنگارنگ و متمولی روبرو شدم که حتی ثروتمندترین زنان جهان هم چنین گنجینه ی عظیمی از لباس های گرانقیمت و رنگارنگ ندارند.
ست های گرانقیمت که هر کدام از روسری های آن با کفش های بسیار گرانقیمت جهان ، ست شده است و همه در یک هارمونی هماهنگ باید با هم یکدست شوند.
راستی این مریم رجوی با این لباس های گران قیمت و متمولانه، آیا وقتی هم برای مبارزه با رژیم برایش باقی می ماند؟
راستی مریم رجوی چند ساعت از روزش را برای ست کردن این لباس ها با کفش و روسری هایش و سایر لباس هایش ، صرف می کند؟ اگر زمان خواب و خوراکش را هم حساب کنیم، شاید در بهترین حالت چند ثانیه برای مبارزه باقی بماند. گرچه این زن پیر و سالخورده که در سن ۶۸ سالگی که تقریبا در سن مادر بزرگ بنده قرار دارد، چه نیازی به این رنگارنگی ها دارد؟ این عقده ها از کجا در می آید؟
این لباس های رنگارنگ، آیا از راه درآمد مشروعی خریداری شده یا دوخته شده است؟ این لباس ها از کدام منبع مالی خریداری شده اند؟ یادم می آید که اولین روزهای جدائی ام از سازمان، یکی از بچه ها در تیف آمریکائی ها گفت که آیا می دانید لباس های مریم رجوی را خیاط سلطنتی مخصوص زن صدام حسین می دوخته است؟
در جا گفتم درست است که ما در مخالفت با مسعود رجوی دیکتاتور از سازمان جدا شدیم و باید علیه آنان افشاگری کنیم، اما جانب انصاف را هم باید رعایت کنیم، مریم رجوی این قدرها هم که ما می گوئیم اهل لباس های گران قیمت نیست، لااقل برای حفظ ظاهر هم که شده سعی می کند خود را حامی مستضعفان و فقرا نشان بدهد.
یکی از اعضای سابق این سازمان جهنمی می گوید: «هر گاه مردی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و ساکنان پایگاه اشرف در پایگاه به زنی نگاه می کرد، او را در زندان قرار می دادند و شکنجه می کردند. به همین خاطر مسعود رجوی اختیار کامل داشت و هر جور که می خواست عمل می کرد و هر مردی را که حتی به همسر سابقش فکر می کرد و هر زنی را که به شوهر سابقش فکر می کرد را مجازات می نمود. با این که ما رفتارهای رجوی و تعامل او با زنان و دختران را می دیدیم اما هیچ گاه فکر نمیکردیم که رجوی به بهانه مبارزه و جهاد و پیوستن به سازمان، از آن ها سوء استفاده جنسی کند. به یاد دارم که مسعود رجوی در جشن ها و جلسات خود با زنان و دختران سازمان، لباس هایی را به تن می کرد که در جلسات خود با مردان سازمان، آن لباس ها را نمی پوشید. در ماه رمضان با زنان و دختران می نشست و به آن ها دستور می داد که دور او جمع شوند و او را در آغوش بگیرند. این مساله اگر توسط مردان سازمان رخ می داد گناهی نابخشودنی بود. اما خود رجوی در میان زنان و دختران می نشست و برای نشان دادن عشق خود به آنان بقیه چای خود را به آنان می داد تا آن را بنوشند و تبرک بگیرند.»
حال با این وصف و با این اوضاع آیا باز هم باید فکر کنیم که مریم رجوی ساده زیست و ساده پوش است. آیا باید باور کنیم که دل او بحال زنان فقیر مملکت ما می سوزد و همدرد آنان است؟ آیا باید باور کنیم که او حامی کارتن خوابها و کودکان کار است؟ آیا باید باور کنیم که همه آن حرفهائی که در نشست های انقلاب در مورد مسائل جنسی و ممنوعیت ها و محدودیت ها می گفت درست بوده است؟ آیا باید باور کنیم که مریم رجوی در صف اول مبارزه با بورژوازی و مظاهر کثیف آن بوده است، قضاوت با خوانندگان محترم.
انتهای پیام / فراق