فرقه رجوی و به طور خاص شخص رجوی که اکنون مفقودالاثر است بعد از خیانت به بنیانگذاران سازمان که منجر به اعدامشان شد سکان رهبری سازمان را تصاحب کرد.
به گزارش فراق، وی در حالی که یک کوتوله سیاسی بیش نبود همواره خودش را علامه دهر می دانست و از همان فردای انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران قصد مصادره رهبری انقلاب مردم ایران را داشت اما چون زورش نرسید و مردم هم این سازمان و به طور خاص رجوی را نمی خواستند لذا رجوی به استراتژی مبارزه مسلحانه یا بهتر بگوییم استراتژی ترور و خشونت روی آورد.
او بیش از ده ها هزار نفر از مردم ایران را شهید نمود و هزاران نفر از اعضای سازمان مجاهدین را هم به خاطر قدرت طلبی ها و جاه طلبی های مفرط خودش به کشتن داد.
وی این استراتژی را سوار جنگ ایران و عراق کرد و هر روز وعده سرنگونی قریب الوقوع می داد و درحالی که به لحاظ سیاسی هیچی بارش نبود در همه زمینه‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و جهان اظهار نظر کرده و انواع و اقسام تحلیل های آبکی ارائه می داد.
رجوی از آنجایی که به خاطر جنایات و خیانت های بی شمارش علیه مردم ایران نه تنها هیچ پایگاه اجتماعی ندارد بلکه به شدت مورد تنفر و انزجار آحاد مردم ایران قرار دارد، مجبور شد این استراتژی پوسیده اش را به قدرت های خارجی و سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور های غربی آویزان کند و یا اینکه این استراتژی شکست خورده و پوسیده اش را به طناب های پوسیده ای نظیر صدام حسین و ترامپ و بنیامین نتانیاهو و شیوخ مرتجع عربستان سعودی گره بزند که همگی این طناب های پوسیده اکنون پاره شده اند و فرقه رجوی اکنون دچار سردرگمی شدید گشته است.
چرا که بی آیندگی این استراتژی شکست خورده و پوسیده اکنون بیشتر نمایان گشته است و از یک طرف باعث ریزش روز افزون نیرویی گشته است و از طرف دیگر حتی مقامات دولتی کشور آلبانی هم اینها را تحویل نمی گیرند.
در کشورهای اروپایی و به طور خاص در کشور فرانسه هم مریم عضدانلو سرکرده فعلی این گروه تروریستی نمی تواند مانند گذشته جولان بدهد و رهبری سازمان هم سرنوشتی نامعلوم دارد و مفقودالاثر می باشد. اینها همه از عوارض بارز شدن بی آیندگی استراتژی ترور و خشونت این سازمان فرقه گرا می باشد که این بی آیندگی هم نتیجه عملکرد فرقه گرایانه سازمان و به طور خاص رجوی هست که سازمان را دچار سردرگمی شدید کرده و تشکیلات پوسیده اش را در آستانه فروپاشی کامل قرار داده است.
حالا با این اوصاف، بخش خنده دار و مضحک ماجرا اینجاست که سران فرقه و به طور خاص مریم عضدانلو سرکرده فعلی این گروه تروریستی و فرقه گرا با فرافکنی و دروغ پردازی مدعی است که حکومت ایران دچار بی آیندگی استراتژی شده و در آستانه سرنگونی قرار گرفته است. این ها خودشان دچار بی آیندگی استراتژی شده اند بعد به دروغ مدعی هستند که حکومت ایران دچار بی آیندگی استراتژی هست. آخر اگر این استراتژی ترور و خشونت آینده داشت چرا بعد از چهل سال که از اعلام آن می گذرد نه تنها هیچ دستاوردی نداشته بلکه سازمان را در ورطه نابودی کامل قرار داده؟ بنابراین سازمانی که ادعا می کند که بر سر درش نوشته شده است «فدا و صداقت» واقعیت این است که بر سر درش نوشته شده «دروغ و خیانت» و رجوی با عملکرد فرقه گرایانه اش سازمان مجاهدین خلق ایران را به سازمان مزاحمین خلق ایران تبدیل کرده است.
یادداشت از: علی جهانی فرد
انتهای پیام / فراق
