بتول رجایی در مناسبات فرقه رجوی به تمام معنا، نشان دهنده فرهنگ منحط رجوی بود.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، او در مناسبات هیچ گونه مرزی در برخورد با افراد باقی نمی گذاشت. برخوردهایی که با افراد داشت به خوبی نشان می داد که فرهنگ و مناسبات رجوی چگونه او را به زنی وقیح و دریده تبدیل کرده است .
بتول رجایی در ۲۳ خرداد ۹۱ مرد و او با رفتنش همه اعضای فرقه رجوی را خوشحال نمود. چون هر کسی که برخوردی با او داشت حتما متوجه برخوردهای مشمئز کننده وی می شد .
من برای اولین بار وی را در سال ۶۵ در یکی از پایگاههای فرقه رجوی در کویته پاکستان دیدم. او با برخوردهایی به غایت لمپنی نشان داد که بسیار زن دریده و وقیحی است و اکنون به خاطر گرفتن رده تشکیلاتی اش در آن پایگاه حضور داشت. در مورد شخصیت وی در کتاب خودم به نام مجاهدین خلق از شعار آزادی تا مزدوری در صفحه ۲۳۶ الی ۲۳۸ به طور کامل توضیح دادم که زنان در فرهنگ رجوی چگونه درنده و وحشی می شوند .
اما این زنان به طور خود به خودی نمی توانند تبدیل به زنانی شوند که از همه بیزار و فقط در راستای منافع رجوی حرکت کنند. این نوع تغییر رفتار را باید در مناسبات فرقه ای رجوی جستجو کرد چون افراد را مجبور می کنند. برای مثال بتول رجایی افراد سازمان را حتی شکنجه کرده و از این کار راضی و فکر می کنند که این کار در امر به اصطلاح مبارزه لازم و ضروری است .من بعد از تغییر سازماندهی دوباره به فرماندهی اشرف بازگشتم که آن موقع فرمانده اش بتول رجایی بود و از آنجایی که شناخت ظاهری از وی داشتم می دانستم که به تور چه زنی افتادم. از همان برخورد اول به خوبی به من فهماند که هیچ تفاوتی با سال ۶۵ که برای اولین بار دیده بودمش نکرده است. اما تنها تفاوتی که این بار مشاهده می کردم این بود که وی بسیار وقیح تر و وحشی تر و به طور کامل می شد فرهنگ لمپنی را در وی مشاهده نمود. در نشست های درونی اشرف چنان بلایی سر اعضا می آورد که همه از برخوردهایش ناراضی بودند. در مورد درست کردن پارک اشرف که بیشتر سرکاری بوده تا از افراد کار بکشند وی نقش اصلی را به عهده داشت. اما جالب ترین قسمت کار این جا بود که وقتی کار پارک تمام شد مریم قجر برای تبریک گفتن به ستاد اشرف آمد و این در حالی بود که تعدادی از افراد برای رجوی گزارش نوشته بودند که بتول رجایی با برخوردهای مسخره و مشمئزکننده افراد را از مناسبات و تشکیلات دور می کند. ولی در نشست مریم قجر متوجه شدیم که سران فرقه همین زنان وحشی را نیاز دارند و چنان از بتول رجایی تعریف می کرد که انگار کار شاقی انجام داده و همه افراد تعجب کردند که وی و شوهرش چرا از برخوردهای زشت و زننده وی تعریف می کنند .
برای خیلی از افراد مشخص شد که رجوی ها به این گونه زنان وحشی نیاز دارند تا بتوانند کارهای خود را پیش ببرند. بتول رجایی مدتی هم مسئول زندان رجوی ها بود. البته می توان درک کرد که وقتی برخوردهای تشکیلاتی وی لمپنی است در زندان ها چه بلایی سر افراد زندانی که اعضای خود فرقه بودند خواهد آورد. آری این گونه بود که بتول رجایی به شخصیتی تبدیل شده بود که هیچ کس حاضر نبود حتی برای چند ثانیه با وی برخورد داشته باشد .
برای شناخت این گونه شخصیت ها باید به ریشه فرهنگ منحط رجوی رفت و دید چرا زنانی که تا قبل از مسئول شدن با همه مهربان بودند بعد از گرفتن مسئولیت به یکباره بد دهنی، برخوردهای لمپنی و فحاشی در دستور کارشان قرار می گیرد؟ این در حالی بود که رجوی همیشه شعار می داد افراد بعد از گرفتن مسئولیت باید افتاده تر باشند ولی در زنان این گونه نبود. مهوش سپهری، فهیمه اروانی، مژگان پارسایی و بتول رجایی و … چنان در فحاشی و برخوردهای لمپنی افسار پاره کردند که می توان نتیجه گرفت این فرهنگ ناشی از شرکت آنان در رقص رهایی با حضور رجوی بوده است که این گونه زنان را به نفرات وحشی تبدیل می کند.
جدای از این مسائل باید به نکته ای هم اشاره نمود که در سایت فرقه رجوی در مورد زمان مرگ بتول رجایی در بالای مطلب عنوان می شود که ۲۳ خرداد ۹۱ یعنی نه سال قبل به درک واصل شده ولی در پائین مطلب نویسنده که معلوم است این مطلب را کپی پیست کرده عنوان می دارد که هفت سال از مرگ وی می گذرد. و در قسمت آخر مطلب گفته: «بیست و سوم خرداد ۷ سال از پرواز شیر آهن کوه زنی میگذرد»! بالاخره کدام را باید باور کرد. اکنون می توان معنی شیرکوه آهن زن و سمبل لیبرالیسم و صلابت لمپنی را درک کرد .
آری بتول رجایی زنی لمپن با فرهنگ منحط رجوی و دارای لیبرالیسم ناب به درک واصل شد. اما ای کاش می ماند تا پاسخگوی همه جنایت ها و ستم هایی که علیه افراد فرقه رجوی انجام داده می بود. در ضمن باید گفت که فرقه رجوی یکی از ارکان لمپنیزم خود را از دست داد و این خبری خوب برای اعضای فرقه بود که چنین زنی به درک واصل شد .
هادی شبانی – انجمن نجات مرکز مازندران
انتهای پیام