• امروز : شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 20 April - 2024

روایت «علی هاجری» از وقتی که در فرقه رجوی مشت خُورد

  • کد خبر : 29486
  • 11 آوریل 2021 - 10:20

«رفتم پشت بلند گو و تمام جاسوس‌های رجوی در تشکیلات را افشا کردم که به چه صورت افراد را رصد می کنند چطور تعقیب می کنند عمدتاً هم فرمانده هان رجوی بودند.»

در سال ۱۳۷۶رجوی و ستاد سرگرم کننده آن تمرینات و سپس ماموریت های مرزی را شروع کردند. رجوی بر خلاف همیشه که برای کمین، بمبگذاری، شلیک و کشتن نیروهای ایرانی فرمان صادر می کرد در این مقطع گفت که تیم های مختلف بدون درگیری یک راهپیمایی را انجام بدهند ولی از آنجایی که رجوی در غفلت به سر می برد چندین بار درگیری مرزی پیش آمد و تعدادی جان خود را از دست دادند.

رجوی پس از آن، نشست موسوم به « آ ۷۷» را اعلام کرد. این نام به معنی آمادگی برای سرنگونی در سال ۱۳۷۷بود ولی مثل همیشه این سال هم به پایان رسید و در انتهای سال دست به سازماندهی جدید زد و باز بازی دیگر شروع شد. در پایان آن سال هم نارضایتی افراد زیاد شده بود و کسی به حرف سران گوش نمی‌کرد.

به خاطر دارم فردی به دلیل تضاد جدی با تشکیلات دیگر به نشست نمی‌آمد و خواهان جدا شدن از فرقه رجوی بود. چند نفر به سراغ او رفته و دست و پای او را گرفته به نشست آوردند و برای ساکت کردن اعتراضات، او را محاکمه کردند. این فقط برای زهر چشم گرفتن از دیگران بود. فرمانده هان مستمر از مسئولین زیر دست می خواستند که افراد با دیدن نوارهای به اصطلاح انقلاب مریم گزارش نویسی کنند. برای آنها مهم نبود تکراری باشد دستور باید انجام می شد .

در یکی از روزها از من خواسته شد گزارش نوار انقلاب مریم قجر را بنویسم. من گفتم تکراری است و نمی نویسم. در همان سالن من با فردی وارد مشاجره کلامی شدم. در ضمن تاکید کنم که در آن سال محفل در اشرف بیداد می کرد و همه زیر نظر بودند. محفل بیانگر نارضایتی‌های عمومی بود و رجوی ترس شدید از این موضوع داشت. لذا در همه محل های استقرار اعضا محاکمه های فرمایشی برگزار می کردند فقط برای زهر چشم گرفتن از دیگران. بعد از درگیری روز قبل من را به اتاق خانمی به اسم مهین صدا زدند. وقتی رفتم توی اتاق دیدم آن فرد روز قبل هم هست. هرچه من گفتم موضوع این بوده و این نفر شما حقیقت را نگفته به گوش خانم نرفت.

من هم برای نیش زدن به آنها گفتم شما هم با بقیه ارتش های دنیا فرقی ندارید و تبعیض قائل می شوید و ادامه دادم در کجای دنیا مرسوم بوده که سرباز را احترام بگذارند و درجه دار را با لگد بیرون بیندازند. این کلام مثل تیر بر قلب زنیکه نشست و هیستریک شد. من هم درب اتاق را به شدت کوبیدم و رفتم. آن روز گویا آبستن خیلی حوادث بود و ما خبر نداشتیم. رفتم به سالن دیدم دارند سالن را می‌چینند، گویا محاکمه تعدادی در راه بود .

بعد از مدتی دیدم خانمی به اسم سادات یا همان محبوبه لشکری که رجوی در سال ۱۳۹۲ در اشرف او را  نابود کرد وارد شد. هنوز روی صندلی ننشسته بود. شروع کرد که «آ۷۷» چه شد؟ کجا رفت؟ مگر قرار نبود برادر و خواهر را به تهران ببرید؟ دیدیم توپ این خانم خیلی خیلی پر است. در آن روز پنج نفر قرار بود که محاکمه شوند. یکی از آن افراد من بودم. در ضمن از آن پنج نفر تا به امروز چهار نفر فرقه رجوی را ترک کردند. یکی از افراد، مورد تعرض افراد رجوی قرار گرفت و با سیلی به صورت او کوبیدند. نفرات یکی بعد از دیگری مورد فحاشی از طرف افراد از قبل توجیه شده قرار می‌گرفتند، تا نوبت به من رسید. تشکیلات جهنمی از من دل پری داشت و می خواست من را تحقیر کند که شاید کوتاه بیایم. «لشکری» شروع کرد که افراد را علیه من بشوراند و همین کار را کرد. وی گفت این و دوستش خلیل، مثل خاری در چشم تشکیلات هستند و تمام مناسبات ما را شخم زده اند. خدمتکاران و نوکران و نوچه های رجوی شروع به داد و بیداد و ناسزا کردند. من دیگر تاب تحمل شنیدن مزخرفات این لجن ها را نداشتم و بلند شدم و به سمت آنها رفتم. چند نفر من را گرفتند و فردی که نمی خواهم اسم او را بیاورم با مشت به صورت من زد. من با صدای بلند گفتم اگر یک روز به عمرم باقی باشد این مشت را تلافی خواهم کرد. لشکری و دیگر سران فرقه فکر نمی‌کردند که این نشست به خشونت کشیده شود و فکر می کردند با هارت و پورت همیشگی تمام شود.

آنها قرار بود من را محاکمه کنند ولی عکس شد. رفتم پشت بلند گو و تمام جاسوس‌های رجوی در تشکیلات را افشا کردم که به چه صورت افراد را رصد می کنند چطور تعقیب می کنند عمدتاً هم فرمانده هان رجوی بودند. بله این ترفند و حقه بازی های این فرقه تبهکار بود که به این صورت تعدادی را سوژه می کرد تا کثافت کاری‌های خود را با رعب و وحشت بپوشاند. در سال ۱۳۸۰ هم در قرارگاه باقر زاده بعد از شکست در عملیات‌های داخله به قول خودش ستاد داخل کشور، رجوی فقط نگفت تیم هایی که دستگیر می شدند و یا کشته می شدند از کدام قرارگاه وارد خاک ایران می شدند مثل کلبی، ماسوری، شالچی و یا بقیه. رجوی آن سال هم برای سرپوش گذاشتن بر شکست‌های خود مثل ۷۷ باز تعدادی را در جمع چند هزار نفری محاکمه کرد. این هم عاقبت این فرقه تا به امروز که در ورطه خیانت غوطه‌ور شده است.

روایت از: علی هاجری

انتهای پیام / فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=29486