از زمان شکل گیری تشکیلات مجاهدین خلق، کودکان و نوجوانان بسیاری به شیوه های مختلف قربانی این تشکیلات بودهاند.
آن دسته از کودکانی که به واسطه ارتباط والدینشان وارد تشکیلات شدند قربانیانی هستند که به واسطه ساختار فرقه ای تشکیلات، اطلاعات درباره آن ها اندک و مبهم است.
بسیاری از آنها پس از جدا شدن اجباری از والدینشان و انتقال به اروپا در پایگاههای گروهی مجاهدین تحت سخت ترین شرایط زندگی کردند. در کتاب «عشق ممنوع» از زبان نادره افشاری به موارد گوناگونی از نقض حقوق کودکان در پایگاه های مجاهدین خلق، اشاره شده است و همچنین در چند مطلب مجزا در همین سایت به نمونه های موردی، پرداخته شده است. بسیاری از این کودکان و نوجوانان در سالهای حساس و آسیب پذیر زندگیشان به دور از کانون گرم خانواده در شرایط خفقان و سرکوب تشکیلاتی ضربه های شدیدی خوردند.
در صفحه ۶۲ و ۶۳ از کتاب عشق ممنوع، افشاری از دختری به اسم شیرین نام میبرد که به گفته او «یکی از دخترانی است که اسمشان را بدون آگاهی و اختیار خودشان میلیشیا گذاشته اند». در توصیف شرایط اسفبار شیرین نوجوان، در پایگاه موسوی در شهر کلن آلمان، افشاری می گوید: شیرین نسبت به بقیه دختران پایگاه موسوی بزرگتر بود، هر چه به این دختر فشار آورده بودند و زندگی و ذهنش را در معرض شستشوی مغزی و تحقیر و تهدید و توهین قرار داده بودند حاضر نشده بود کادر شود تا بعدها دوباره، و این بار به عنوان رزمنده، به عراق برگردد. به دستور مستقیم مریم رجوی که خود را ناجی این بچه ها معرفی میکند-همانگونه که خود را ناجی مردم ایران می پندارد- شیرین رفت زیر تفتیش عقاید مضاعف، بعضی از بچه ها را که شستشوی مغزی شده بودند که جاسوسی در احوال و رفتار و گفتار بقیه بچه ها کار خوبی است و باعث رضایت مسعود و مریم میشود، واداشتند از لحظه به لحظه زندگی شیرین به مسئول پایگاه گزارش بدهد.
طیبه رحمانی لاهوت، مسئول پایگاه و عضو شورای ملی مقاومت مسعود رجوی، از این طریق اطلاع پیدا کرد که شیرین هیجده، نوزده ساله سیگار میکشد، بنابراین عامل رجوی میتوانست کیف شیرین را بگردد و ازش سیگار در بیاورد. خواهر اعظم که همان طیبه باشد، همین کار را کرد.
از کیف شیرین سیگار پیدا کرد و ضربه لازم را برای سرکوب این دختر معصوم بدست آورد. شیرین را هفته ها در یک اتاق زندانی کردند. مسئول پایگاه هر روز از او بازجویی میکرد. به او می گفت چون تو سیگار میکشی، پس با مردها روابط جنسی هم داری. شیرین انکار میکرد. اعظم می گفت باید به من توضیح بدهی اصلا روابط جنسی چیست. زن و مرد با هم چه می کنند؟ تو که سیگار می کشی حتما رفیق گرفتهای، پس باید به من بگویی که تا کجا پیش رفتهای. اعظم هر روز ضمن بازجویی، شیرین را به شدت کتک میزد. اعظم کلمات و جملاتی در مورد رابطه مورد اتهام شیرین با جنس مخالف به زبان میآورد که من از تکرار آنها شرم دارم.»
افشاری در پی افشای این مورد اذعان میکند که میداند افشاگریهایش موجب شده است که تشکیلات رجوی او را «بریده مزدور» بنامد اما تنها به فحش دادن به او اکتفا کند. در ادامه خطاب به رجوی میگوید: «این که فحش است مرد حسابی! اگر جرات دارید بنویسید که اینها واقعیت نیست و دروغ است.»
افشاری آزادمنشانه اعلام میکند که حاضر است در هر دادگاه و محفل حقوق بشری، با حضور نمایندگان سازمان ملل و پلیس و دادگستری و محافل حقوقی جهان برای دفاع از بچه های مردم که قربانی فرقهگراییها، عقب ماندگیها و قدرتطلبیهای تشکیلات مجاهدین خلق شدهاند، شهادت بدهد.
امروزه طیبه رحمانی لاهوت ملقب به اعظم مرده است و نادره افشاری پس از تحمل سالها رنج بیماری چند سال پیش درگذشت و از سرنوشت شیرین اطلاع دقیقی در دست نیست اما آنچه مسلم است این است که نمونه شیرین مشتی است از خروارها مورد نقض حقوق بشر که طی چهار دهه در تشکیلات مجاهدین خلق در همه سطوح رخ داده است و کماکان در مجامع حقوق بشری قابل پیگیری است.
یادداشت از: مزدا پارسی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز فارس