سازمان مجاهدین خلق (فرقه تروریستی رجوی) که مریم رجوی آن را فرماندهی می کند در حال عبور از شرایط بسیار سختی است که می توان آن را مرحله مابعد ترامپ نامید. از سویی ویروس کرونا در حال گرفتن جان اعضای این گروه یکی پس از دیگری است و از سویی دیگر نیز آرزوهای مریم رجوی، جان بولتون و رئیس آنها ترامپ، برای برگزاری جشن براندازی حکومت ایران در میدان آزادی تهران محقق نشده است.
دایره انتقادات و نارضایتی در میان اعضای این گروه از رهبری آن و تیم همراه او در حال گسترش است و در برهه اخیر تعدادی از اعضای این گروه از آن جدا شدند. موضوعی که مجاهدین خلق (منافقین) هم به آن اعتراف کرده اند.
فرماندهی این گروه می داند که شرایط آلبانی با شرایط عراق که برای سال های طولانی در دامن رژیم صدام حسین معدوم پرورش یافت یکی نیست. آنها به خوبی می دانند که شرایط در آلبانی آزاد است و نمی توانند اعضای خود را کنترل کنند. موضوع کنترل اعضا که ۴۰ سال در این تونل تاریک زندگی کردند و اکنون به دنبال آزادی و خروج هستند برای مریم رجوی و نزدیکان به یک معضل تبدیل شده است.
بنابراین تناقضات مستمر و مرگ آرام و تدریجی که طوق خود را بر گردن فرقه رجوی انداخته است، با شکست ترامپ و رفتن او وارد مرحله پایانی خود شده است. مریم رجوی به خوبی می داند که سیاست فریب و دروغ و مغزشویی که شوهر مفقودش و پس از او خودش اجرا کرد دیگر برای مجاب کردن اعضای گروه برای ماندن سودی ندارد.
رجوی با دروغ گفتن و گمراه کردن اعضای گروه و ذهن آنان و با هدف ممانعت از جدایی آنها به دنبال ترسیم این ادعا بود که با به قدرت رسیدن ترامپ، حکومت در ایران سرنگون خواهد شد. او به اعضای خود وعده داده بود که در صورت بهره برداری از تمام انرژی خود و آمادگی کامل، این هدف محقق خواهد شد! همسر رجوی نیز به همین ترتیب و با مجبور کردن اعضا به هجده ساعت کار و شنیدن سخنان او، فرصت تفکر از آنها درباره آینده شان را سلب می کرد.
در نهایت هم اتفاق جدیدی رخ نداد. تحلیل و پیش بینی مریم رجوی و دیگر سیاستمداران آمریکایی هم چیزی جز توهم و سراب نبود. به همین دلیل، فرماندهی این گروهک ایرانی در قانع کردن اعضای خود برای عدم جدایی از آن دچار مشکل شده است. در زمان صدام حسین و با پشتیبانی او از مسعود رجوی میشد اعضا را کنترل کرد اما اکنون برای رجوی بسیار سخت است که در قلب اروپا، مانند گذشته بازی کند و قادر باشد اعضای گروه را همچون قبل فریب دهد.
یادداشت از: احمد جعفر الساعدی
ترجمه از: بنیاد هابیلیان
انتهای پیام