فراق: این روزها به جهت دستگیری مجدد احسان بیدی توسط پلیس تحت امر فرقه رجوی در کشور آلبانی، شاهد هستیم که سایت ها و بلندگوهای ضد انسانی رجوی شروع به فرافکنی و کشیدن جیغ های بنفش هستند، گویی که خبر بسیار مسرت بخشی به آنان رسیده است.
به راستی عمق کینه و نفرت فرقه رجوی را بنگرید، برایتان این حجم عقده و کینه و نفرت عجیب نیست؟ به راستی جرم احسان بیدی از منظر و دیدگاه فاشیستی رجوی چیست؟ وی بر اثر فریب و نیرنگ بیدی به سازمان رجوی پیوست و از همه تمایلات شخصی خود گذشت، اما خیلی زود فهمید که وارد مسیر اشتباهی شده است. احسان در ابتدا یک منتقد تشکیلات سرکوبگر رجوی بود، زمانی که در داخل فرقه فعالیت می کرد متوجه متناقض بودن شعر و شعارهای رجوی شد، صحبت کرد، انتقاد کرد، صبر نمود، ولی در نهایت متوجه شد که به جای اشتباهی آمده است لذا تصمیم گرفت که از آن تشکیلات فرقه ای و مخوف خودش را نجات دهد.
بیدی بعد از جدایی خودش از سازمان مخوف و مرگبار رجوی تحت نام مجاهدین خلق ایران (بخوانید مزاحمین خلق ایران)، تصمیم گرفت که تا با افشاگری و برملا کردن دوز و کلک های این تشکیلات ننگین، انسان های دیگری را که مثل خودش احتمال گول خوردن شان می رود نجات داده و مانع از به هم پاشیدن خانواده ها گردد زیرا خودش صاحب درد بود، خانواده خودش را می دید و متوجه می شد که خانواده های بسیار زیادی با چنین وضعیت نابسامان و بحرانی مواجه هستند، لذا بیکار ننشست و تصمیم گرفت که تا در توان دارد به افشای ماهیت واقعی رجوی و فرقه تبهکار او مبادرت ورزد.
در مدتی که او از فرقه رجوی جدا شد تقریبا هشت سال می گذرد و بیدی در این مدت لحظه ای نبوده که بیکار نشسته باشد و دست از افشاگری علیه رجوی و سردمداران فرقه تروریستی رجوی بردارد.
وی همیشه و هر لحظه از طرف فرقه تروریستی رجوی زیر فشارهای مگاتنی بوده است. او را بارها و بارها دستگیر کرده و مدت های زیادی در بازداشتگاه حبس کرده بودند. آخرین حبس او به مدت یک سال بود که دو ماه پیش تمام شده بود.
اما سردمداران باند فاشیستی رجوی از این آزادی او بسیار بر آشفته و نگران شده بودند زیرا می دیدند که تهدیدات و تمهیدات آنان راه به جایی نبرد. حمایتی که خانواده ها و مشتاقان آزادی از آقای بیدی به عمل آوردند باعث شد که دولت آلبانی در تصمیم خود نسبت به دستگیری و حبس آقای بیدی بازنگری کند که نهایتا منجر به آزادی ایشان گردید. دوستان جشن مفصلی به همین مناسبت گرفتند و شادی کردند. این شادی ها مثل دود کُنده درختی بود که به چشمان رجوی می رفت و چشمشان را اذیت کرده و مانع دیدنشان می شد.
اما آنان که تاب و تحمل این را نداشتند که ببینند بیدی مجددا در شهر تیرانا مستقر شده و به افشاگری های خودش علیه رجوی ادامه دهد باز دست به کار شده و با صرف دلارهای زیاد، بار دیگر وزارت کشور آلبانی را اجیر کرده و به استخدام خود در آوردند تا بتوانند احسان را مجددا دستگیر نموده و از آلبانی برای همیشه اخراج نمایند. زیرا احسان تبدیل شده بود به استخوان لای زخم رجوی. صدای آزادیخواهی او هر لحظه به گوش می رسید و کمتر کسی بود که می توانست نسبت به شرایط احسان بی تفاوت بماند. لذا انسان های خیِّر و دوستان احسان همگی متحد شدند تا مانع از این عمل بی شرمانه دولت آلبانی گردند. تشکل مادران نیز به همین واسطه تلاش کرد و از تلاشهای خودش خسته نمی شود. در این بین رجوی با جست و خیزهای میمونی تلاش می کرد که به مخالفین خودش بفهماند که شما کاری از دستتان بر نمی آید و هر کاری که ما بخواهیم می توانیم انجام بدهیم. در واقع به واسطه کمک های پنهانی و حمایت های سفارت آمریکا در آلبانی و امداد های غیبی سعودی ها بود که باعث شده فرقه رجوی فکر کند آلبانی حیاط خلوت رجوی است و هر طور که دوست دارد بتازد.
اما ما مطمئن هستیم هر وضعیتی که پیش بیاید یعنی اینکه چه آقای بیدی به نزد دوستان خودش باز گردد و حکم اخراج ایشان ملغی گردد و چه از آلبانی اخراج گردد، پیروز این صحنه درگیری بین فرقه رجوی از یک سو و آقای بیدی از سوی دیگر قطعا آقای بیدی است، زیرا او بود که فرقه رجوی را وادار کرد تا با صرف دلارهای سعودی و حمایت های صهیونیست ها دست به این عمل ننگین بزنند، آقای بیدی بود که فرقه رجوی را وادار به پذیرش شکست کرد.
کسانیکه روزگاری مدعی بودند انتقاد پذیر هستند و در راه آزادی مبارزه می کنند و کلی از شعر و شعارهای پر طمطراق سر می دادند در جلوی یک نفر زانو زده و شکست خوردند.
تشکل مادران قربانیان فراموش شده فرقه رجوی
انتهای پیام / فراق