بعد از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور عراق توسط نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و دستور رجوی مبنی بر تسلیم اعضای مجاهدین به ارتش آمریکا و خلع سلاح آنها، وزارت خارجه آمریکا بعد از انجام آزمایشات دی ان ای اقدام به مصاحبه با همه اعضا کرد.
دربرگه ای که وزارت خارجه آمریکا برای مصاحبه تنظیم شده بود بعداز توضیحات اولیه درخصوص استاتو اعضا (وضعیت حضور دردوران جنگ) در خاک عراق به اعضا پیشنهاد شده بود که می توانند دو گزینه را انتخاب کنند. اول: بازگشت به ایران، دوم: انتقال به کشور ثالث.
در این متن که به زبان انگلیسی نوشته شده بود هیچ اشاره ای به اقامت در خاک عراق نشده بود و اصولا خاک عراق جزء مفاد قرارداد نبود. در ان پروسه بین وزارت خارجه آمریکا (پاول) که مجاهدین را بعنوان یک سازمان تروریستی می شناخت و وزارت دفاع آمریکا (رامسفلد) که اعتقاد داشت از نیروهای مجاهدین بدلیل آشنایی با اوضاع داخلی عراق و طبیعت مناطق مرزی ونیروهای نظامی عراق می توان درمقابل دخالت های احتمالی ایران استفاده نمود اختلاف وجود داشت.
سیاست وزارت خارجه فروپاشی تشکیلات رجوی ولی وزارت دفاع استفاده ابزاری از آنها در قبال تحولات عراق بود.
به عنوان مثال درجریان سیطره های مشترک سربازان آمریکایی و نیروهای مجاهدین بسیاری از مقامات دولتی و نظامی و منطقه ای عراق دستگیر شدند ودستگاههای امنیتی امریکا توانست با استفاده از اطلاعات بخش اطلاعات مجاهدین ضربات سهمگینی به ساختار امنیتی نیروهای باقیمانده صدام وارد کند. برهمین اساس خط وزارت دفاع در مقابل وزارت خارجه دست پیش را گرفت ومجاهدین این چنین درجرگه دوستان ارتش امریکا در روند تحولات عراق درآمدند.
تا قبل از این تحول و چرخش مجاهدین خود را آماده خروج از عراق کرده بودند و حتی تمام تجهیزات وامکانات وسرمایه های اداری را به صورت سند به نام اعضا و مسئولین بالای تشکیلاتی زده بودند و فضای عمومی در تشکیلات آمادگی برای خروج از عراق بود و حتی اعضا کشورهای خود را انتخاب کرده بودند. بعد از سازش مسئولین مجاهدین که در آن برهه مژگان پارسایی مسئولیت هیئت مذاکره کننده مجاهدین را به عهده داشت ورق برگشت و بصورت رسمی گزینه اقامت درخاک عراق هم مطرح شد.
آنهایی که به زبان انگلیسی مسلط بودند بعداز خواندن متن قرارداد (تعین استاتو) می دانستند درمتن وزارت خارجه هیچ اشاره ای به اقامت درعراق بعنوان یک گزینه نشده است و برخی با اشاره به همین موضوع از امضا برگه خودداری کردند ولی اکثریت اعضا که بزبان انگلیسی آشنایی نداشتند فریب بازی فرماندهان رجوی را خوردند و متن را امضا کردند.
در روزهایی که افراد توسط خودروهای چاددار نظامی به محل مصاحبه با وزارت خارجه برده می شدند شب قبل توسط فرماندهان قرارگاهها توجیه میشدند که درمصاحبه چه بگویند و به آنهایی که شک بیشتری وجود داشت واحتمال می دادند دیگر بعداز مصاحبه به تشکیلات برنگردند و جدا شوند را در اولویت های اخر می گذاشتند تا بیشتر آنها را تحت شستشوی مغزی قرار دهند.
به هنگام رفتن افراد را زیر قران عبور و بخور می دادند. به همراه هر اکیپ تعدادی از فرمانده هان سرسپرده می رفتند تا اعضا را درانجا کنترل کنند.
همزمان شایعات عجیب و ترسناکی در قرارگاه پخش کردند. درکمپی که اعضای جداشده نگهداری می شوند بدترین برخوردها و توهین ها به آنها می شود و حتی مورد آزار و تجاوز جنسی قرار می گیرند تا با ایجاد فضای رعب مانع از جدایی اعضای ناراضی شوند. ولی علیرغم تمامی این شانتاژها اعضای زیادی درهمان روزهای اول مصاحبه جدا شدند. ولی بعداز تغییر سیاست دولت موقت امریکا درعراق و بدست گرفتن ابتکار عمل توسط وزارت دفاع که خواهان ادامه حضور مجاهدین درعراق بمنظور پیشبرد خطوط انها بود دیگر وزارت خارجه عملا کنار گذاشته شد وبا اعلام خط موازی از طرف رجوی همکاری مجاهدین باارتش امریکا و وزارت دفاع شکل فعال تر وجدی تری بخود گرفت.
درچنین شرایطی بود که از سوی رجوی شعار «اشرف حفظ شرف» و «کوه اگر بجنبد اشرف زجا نجنبد» و «اشرف جزیی از خاک ایران است» د رمناسبات جاری شد و در جریان نشست های مختلف مسئولین فرقه و به خصوص مژگان پارسایی ساعت ها در خصوص ضرورت ماندن در اشرف و مقاومت تا آخرین نفس بحث کرد و اعضا مجبور به موضع گیری در دفاع از این بحث وماندن در اشرف شدند و به آنهایی که به دنبال رفتن به خارج از عراق بودند مارک اهل کوفه و زندگی طلب، بریده از مبارزه و شرایط سخت زدند .
تحت چنین شرایطی و در تبانی با فرماندهان نظامی ارتش آمریکا از خروج اعضا جلوگیری شد. از آن تاریخ به بعد سران مجاهدین برای سرگرم کردن اعضا و ایجاد شرایط عادی ونشان دادن حاکمیت اقدام به دعوت از عشایر عراقی وهزینه کردن مبالغ و امکانات زیاد جهت جذب و حمایت آنها از ماندن مجاهدین در خاک عراق کردند .
به دنبال دخالت های مستمر مجاهدین در اوضاع داخلی عراق و تحریک شهروندان برعلیه دولت نوری مالکی و تاکید بر استقلال پادگان اشرف به عنوان جز لاینفک مالکیت مجاهدین دولت عراق ضمن دادن پیام و هشدارهای مستمر از آنها خواست به عنوان میهمانان دولت و مردم عراق حق حاکمیت عراق را به رسمیت بشناسند زیرا اشرف بخشی از خاک عراق است. آنها بدلیل رابطه های مزدوری و در راستای منافع صدام درخاک عراق پذیرفته شدند الان که حاکمیت عراق تغییر کرده آنها باید تابع سیاست های دولت جدید باشند و برای حفظ ساکنین اشرف و به خصوص اعضای معترض و منتقد که درزندان های رجوی هستند می بایست پلیس عراق درپادگان اشرف مستقر شود و یک محدوده جغرافیایی را مشخص کردند.
فرماندهان و مسئولین فرقه مجاهدین همانند گذشته باز با بکارگیری شیوه های دروغ وفریب که گویا ارتش عراق قصد دستگیری اعضا و تحویل دادن آنها به دولت ایران را دارد اعضا را مجبور به درگیری با ارتش عراق نمود وتعداد زیادی از آنها را کشته و مجروح ساخت و با سواستفاده تبلیغاتی از خون های ریخته شده و اجساد کشته شدگان درصدد برآمد بر خواسته خود در تسلط و ماندن دراشرف مشروعیت ببخشد و این چنین درشرایطی که بعداز سرنگونی صدام هیچ بهانه ای برای ماندن درخاک عراق نداشت و می توانست از شرایط بوجود آمده در تجاوز نظامی آمریکا بیشترین استفاده را برای خروج اعضا از شرایط ناامن و جنگی عراق نماید در توهم احمقانه و تصور خیالی اینکه می تواند با اتخاذ خط موازی با آمریکا و غلط کردم گویی وپس گرفتن شعارهای ضدامپریالیستی گذشته، در زیر چتر حمایت سربازان یانکی ها مجددا مسلح شده واین بار درخدمت منافع امپریالیسم سابق به حیات ننگین وخائنانه خود ادامه دهد.
پس بر طبل ماندن در خاک عراق کوبید و این چنین یک برهه دیگر جان و سرمایه جوانی اعضا را به بازی گرفت. ولی علیرغم تمامی این دم جنباندن ها توسط فرماندهان امریکایی و مقامات کاخ سفید به بازی گرفته نشد.
به دنبال تجمع های اعتراضی گسترده و مستمر مردم عراق در مقابل پادگان اشرف به منظور باز پس گیری زمین های خود که توسط صدام به زور تصرف و در اختیار مجاهدین قرار داده شده بود و فشارهای سیاسی دولت عراق مبنی بر خروج عوامل رجوی از عراق در نهایت آنها مجبور شدند بعد از سالیان خیانت در جنگ عراق برعلیه ایران و همدستی با صدام درسرکوب مردم عراق اشرف را به مقصد پایگاه آمریکایی لیبرتی و سپس کشور آلبانی ترک کنند.
نقطه سیاه درکارنامه سراسر خیانت این فرقه دراین پروسه جاسوسی و دادن راپرت و خبرچینی به فرماندهان امنیتی آمریکایی در خصوص اعضای جداشده بود.
فرماندهان مجاهدین به توصیه رجوی به هنگام خروج اعضا از مناسبات وحضور درکمپ های موقت پناهندگی موسوم به تیف درحوالی پادگان اشرف به مقامات این کمپ گزارش می کردند که گویا این اعضا به آن دلیل از مجاهدین جداشده اند که مخالف آتش بس رجوی با فرماندهان ارتش آمریکا بوده اند و آنها کماکان ضد آمریکایی و معتقد به مبارزه مسلحانه هستند که برای تمامی اعضای جداشده به محض مواجه با این گزارش درجریان بازجویی ها امری غیرمنتظره و غیرقابل باور بود.
آنها به هیچ وجه نمی توانستند باور کنند رهبرانی که بهترین سال های عمر وجوانی خود را به پای آنها فدا کرده اند و سالیان ادعای ضدامپریالیست بودن و شعار سازش ناپذیری آنها با اصلی ترین سد تکامل یعنی آمریکا گوش فلک را کر کرده بود به چنان سراشیبی از خفت وخواری و عجز و ناتوانی افتاده باشند که برای امپریالیسم جاسوسی اعضای سابق خود را بکنند. به هرحال برای رهبرانی که اعتقاد دارند که هدف وسیله را توجیه می کند و به قول رجوی برای منافع و کسب قدرت حاضر به پوشیدن دامن هم می شود شیوه چندان غیرمنتظره ای نخواهد بود که به خبرچینی و جاسوسی اعضا در آستان اربابان جدید اقدام نماید و این فرایند همچنان ادامه دارد .
روایت از: اکرامی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز خوزستان