« این خانم و آقای شیادی که تحمل چند گزارش و انتقاد را ندارند چگونه می خواستند کشوری آزاد بر پا کنند، جوک تاریخ است»
فراق: زندان جدید فرقه رجوی در آلبانی به مانند کمپ های گذشته در عراق درب هایش به روی خبرنگاران، پژوهشگران و به خصوص بستگان اعضا همچنان بسته است.
ورود خانواده ممنوع، ورود گزارشگر و پژوهشگر ممنوع، خروج همچنان ممنوع و افرادی هم که قصد جدایی داشته باشند باز هم با انواع سدهای آهنین مواجه می شوند.
خبرنگاران و روزنامه گاران نیز که به طور مضاعف دسترسی به قلعه این خانم ریاکار مدعی حقوق بشر را ندارند.
در طول چند سالی که فرقه به کشور آلبانی اخراج شده حتی اجازه ورود به یک خبرنگار مستقل و آزاد را نداده اند و خبرنگاران محدودی هم که به آنجا مراجعه نموده اند با درب های قفل، سگ های رهاشده و با انواع تهدید و آزار مواجه شدند.
با اینکه به علت سانسور شدید خبری و فضای به شدت امنیتی حاکم بر روابط منافقین، اطلاعات کمی از مناسبات و برخوردهای خشن با اعضا به بیرون درز می کند چند خبر نگار مستقل دارای وجدان و احساس مسئولیت به قلعه جدید منافقین مراجعه نمودند اما نتوانستند وارد کمپ شوند و با اعضای زندانی ملاقاتی داشته باشند. با این وضعیت آنها با تعدادی از جداشدگان مصاحبه نمودند و اطلاعات بسیار جزیی که به دست آورده بودند را منتشر کردند. موضوعی طبیعی که در سراسر دنیا اتفاق می افتد و خبرنگار کارش انتشار خبر و تحلیل است.
ولی این فرقه خائن تبهکار با وقاحت تمام روزنامه نگاران و خبرنگاران را تهدید و مجبور به حذف مطالب و حقایق مندرج از فرقه می نماید.
عمل سخیفی که تا کنون بارها اتفاق افتاده و هر بار پای خبرنگار آزادی به اطراف آنها می رسد شروع به فحاشی و قلع و قمع می کنند و برای جلوگیری از انتشار وقایع و ارتباط آنان با اعضای زندانی، دست به هوچی گری می زنند؛ از شکایت به دادگاه گرفته تا پرداخت هزینه های گزاف و تهدیدات مختلف.
اعمال عجیب و غریبی که سران فرقه به فرموده انجام می دهند آنقدر بهت آور است که به ندرت نمونه آن پیدا می شود. به یمن وجود اینترنت و ارتباطات در حال حاضر در تمام دنیا انواع و اقسام روزنامه و سایت دیده می شود اما سرکرده به گور رفته فرقه، و مترسکش مریم قجر با انتشار یک خبر و یک گزارش آنچنان به خود می لرزند که اقدامات عجیب آنها آدم ها را بهت زده می کند.
این فرقه بدنام اغلب پس از انتشار اخبار درون فرقه توسط روزنامه ها و سایت های معتبر با حمایت ارباب هایشان ایجاد ارعاب و وحشت نموده و خبرنگاران و سردبیران مجلات را تهدید به زندان و جریمه می نمایند و اقدام به فحاشی های معمول خود علیه آنان می کنند و به این شکل بدبختی و ذلت خود را به نمایش می گذارند. در تازه ترین اقدام علیه فرانکفورتر آلگمانیه و اشپیگل اقدامی نفرت انگیزی انجام دادند و حتی با پرداخت هزینه های گزاف به دادگاه شکایت نمودند.
آخر این خانم و آقای شیادی که تحمل چند گزارش و انتقاد را ندارند چگونه می خواستند کشوری آزاد بر پا کنند، جوک تاریخ است.
همانطور که بارها قریب به اتفاق جدا شدگان اعتراف نموده و گفته اند که در کمپ های فرقه در طی سال های متمادی، حتی از اولیه ترین امکانات حقوق بشری محروم بوده اند؛ از نیازهای اولیه بشری از قبیل ارتباط با انسان های دیگر گرفته تا خانواده و حتی فرزندان خود.
باید به دولت آلبانی و سازمان های مدعی حقوق بشر گفت لطفا کمی سفسطه و حقه بازی را کنار گذاشته به چند سوال ساده پاسخ دهید چگونه این جرم نیست که اختیار چند هزار نفر انسان بالغ که خانواده دارند را افرادی خطرناک به دست بگیرند و آنها را از قرار گرفتن در معرض انواع ساده امکانات اجتماعی، بین المللی و انسانی دور کنند؟ و روابط انسانی را در قلعه سربسته و اسرار امیز خود ممنوع کنند؟
این چنین فرافکنی و دست و پا زدن ها برای جلوگیری از انتشار چند خبر، استیصال منحرف کردن اذهان عمومی و ترس شدید آنان از برملا شدن حقایق در مجامع بین المللی است؛ اعمال ننگینی که تا کنون نتوانسته است کسی را قانع و منتقدین را به سکوت وا دارد.
آیا افرادی که سالها عمر خویش را در این فرقه از دست دادند حق انتقاد و بیان واقعیات را ندارند؟
تا کنون چند هزار تن از این فرقه لعنتی جداشده اند. حدود 1000 تن از آنان حداقل از سال ۱۳۸۲ به بعد اعلام جدایی نمودند و البته اغلب آنان متاسفانه به دلیل اینکه امنیت جانی نداشته و نمی توانستند در عراق و در زمان دولت صدام به راحتی جدا شوند با تاخیر های فراوان و با استفاده از شیوه فرار جدا شده اند و بسیاری از آنان وقتی به نقطه امن رسیده و توانستند از خود در برابر انواع تهدیدات حفاظت نمایند اقدام به روشنگری نمودند.
وقتی حداقل چند صد نفر پس از جدایی اقدام به روشنگری نموده و اعلام می کنند که در محدودیت های شدید قرون وسطایی بودند، دسترسی به تماس با خانواده و نزدیکان خود نداشتند و اصلا سازمان حقی برای آنان قائل نبوده، آنان حتی اجازه خرید وسایل شخصی و انتخاب غذا و لباس خود را هم نداشتند و از ۱۰ سال و تا ۳۰ سال گرفته رنگ شهر و خیابان های دنیا را به چشم ندیدند و در واقع هیچ چیزی نداشتند و آنها حتی مجبور بودند روزانه افکار درون ذهن خود را نیز در جلسات اجباری بیان کنند و مورد مواخذه قرار گرفته و حتی کتک بخورند، چطور این همه حقایق را می توان کتمان نمود. چطور با وقاحت تمام پیرعجوزه ۷۰ ساله خود را بزک کرده و روی صحنه می رود و دم از آزادی و ارتباط با سه هزار نقطه دنیا می زند. به خدا شناعت و وقاحت و شارلاتانی هم حدی دارد. این موجودات از خدا بی خبر حداقل در این زمینه ها بی بدیل هستند.
مخوف ترین زندان های جهان هم اجازه ارتباط به زندانیان را می دهند و حداقل امکان دسترسی و استفاده ازکانال های تلویزیون های رسمی را دارند و اگر نه هر روز شاید هفته ای و ماهی یکبار می توانند همسر و فرزندان خود را ملاقات کند.
ولی در زندان مجاهدین، اصلا اجازه داشتن خانواده را هم ندارند و سال هاست افرادی مسخ شده هستند که طوری دگرگون شده و آموزش یافته اند که به خانواده های خود نیز بی احترامی نمایند و آنها را جلوی تلویزیون می آورند که بگویند ما اصلا خانواده نداریم و آنها را نمی خواهیم. چون اساسی ترین آموزش ها در این فرقه لعنتی این جملات معروف بود: «تنها حق دارید که بمیرید، تو مال خودت نیستی و همه ذهن و فکر جان تو متعلق به رهبری است، خانواده و پدر و مادرت رهبرت است و بس» این سر تا ته ایده آن مردک خیانتکار در گور خوابیده (مسعود رجوی) است.
ضرب المثلی معروف می گوید که چوب بردارید سگ دزد مشخص می شود. مصداق همین فرقه خیانتکار به انسان و تاریخ است. شما ببیند که با چند روزنامه نگار و مجله که گزارش اندکی از واقعیات درون فرقه منتشر نموده اند چه کردند وای به روزبیچارگان محبوس درون قلعه ها.
یادداشت از: مرتضی حیدرزاده
عضو جدا شده از فرقه رجوی
انتهای پیام / فراق