این ترس و وحشت فرقه رجوی از خانواده ها مربوط به یکی و دو سال نیست و به گذشته بیش از ۱۰ سال بر می گردد، زمانی که صدام سرنگون شد .
با سرنگونی صدام، طلسم وحشت افراد اسیر و خانواده ها شکست. ترسی که سالیان سال در دل افراد اسیر بود. بارها افراد تحت کنترل مریم و مسعود دست به فرار زده بودند که متاسفانه توسط نیروهای امنیتی صدام دستگیر و دوباره آنها را تحویل مجاهدین داده بودند و توسط آنها شکنجه شده بودند و بعد از توبه کردن اجباری آنها را به داخل مناسبات باز گردانده بودند. وقتی که عراق توسط ارتش آمریکا تحت کنترل قرارگرفت خانواده ها توانستند به درب قرارگاه اشرف بروند و با صدا زدن اسامی فرزندانشان نشان دادند بعد از این همه سال آنها را فراموش نکرده اند. با این اقدام خانواده ها، اسیران کمپ اشرف متوجه شدند که خانواده هایشان که قبلا توسط مجاهدین اعلام شده بود فوت کرده اند و یا توسط دولت ایران اعدام شده اند زنده هستند بیش از گذشته نقاب فریب کارانه آنها برداشته شد و دل گرمی و شجاعت را به این افراد باز گرداند که بتوانند جرات دوباره تلاش کردن پیدا کنند و دست به فرار بزنند. همین نقطه امیدی بود که بعد سالها درون این مناسبات که پرنده هم حق پر زدن نداشت، پیدا شد. افراد اسیر راه خروج پیدا کردند و ریزش نیرو شروع شد، چون احساسات و عواطف زنده شده بود. به همین دلیل ترس، مریم و رجوی فراری را فرا گرفت و خانواده ها کابوس وحشتناکی برای آنها شدند. به خانواده ها که از گوشت و پوست افراد اسیر بودند لقب مزدور دادند تا افراد جرات حرف زدن از خانواده هایشان را نداشته باشند .
کجای دنیا، در میان انسانها و حیوانات کسی دیده پدر و مادر دشمن فرزندش باشد؟ شاید مریم قجر با لقب دادن مزدور به خانواده ها، به یاد پیشینه خود از خانواده بوده است. این پیر زن مکار و پلید به خاطر قدرت واهی از شوهرش مهدی ابریشمچی طلاق گرفت و با بی شرمی بدون اینکه مهر طلاقش خشک شود بلا فاصله خودش را به عقد مسعود رجوی درآورد. همچنین برای نشان دادن خودش و اینکه بتواند از فرزندش به عنوان ابزاری برای جلب اعتماد افراد اسیر استفاده کند، دستور داد دخترش اشرف و مصطفی پسر مسعود را فریب دهند و از اروپا به پادگان اشرف بیاورند .
خانواده ها بعد از ۱۶ سال همچنان دست از تلاش خود بر نداشته اند و به همراه افراد جداشده دست به دست هم داده اند که برای بقیه افراد اسیر بجنگند تا آنها هم طعم آزادی را حس کنند.
و حالا این ناجی ها مورد دشنام رجوی قرار گرفته اند و به آنها لقب مزدور داده اند. چون مریم این را به خوبی می داند که تلاش خانواده ها بزرگترین سلاح برای فروپاشی او در جایگاهش می باشد. با دادن سناریوها و دست نوشته های قلابی از طرف افراد اسیر که حتی روحشان از این نامه ها خبر ندارد اعلام می کنند که آنها نمی خواهند خانواده هایشان را ملاقات کنند و شاهدان زنده ای که توانستند بعد از سه دهه از آنجا فرار کنند در دسترس هستند که اعلام کرده اند هیچ وقت خبر نداشته اند که نامه ای از طرف آنها به بیرون درج شده و اعلام کنند که نمی خواهند عزیزانشان را ببینند. حتی روح این افراد خبر ندارد که خارج از اسارتگاه چه اتفاقی می افتد. آنها همانند بربرها از همه چیز بی خبر هستنند فقط مانند ربات آهنی توسط این افراد برنامه ریزی می شوند .
با اطمینان می توان به مریم و همسر نامرئی اش مسعود گفت لقب مزدور لایق حال شما و افراد دست راستتان می باشد. این شما هستید که پادو و جیره خوار آمریکا و عربستان هستید که دست به هر اقدام ناشایستی می زنید که فرجی شود و شاید بتوانید همانند لاشخور پسماندها را بخورید. درود فراوان برای اسیران آزاد و خانواده های رنج کشیده که فرزندانشان را فراموش نکرده اند و در تلاش برای آزادی آنها هستند.
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز کردستان