فراق: سلام خدمت خوانندگان محترم پایگاه خبری-تحلیلی فراق و با آرزوی روزهای خوش و خرم در ماه مبارک رمضان و با امید به اینکه همیشه سلامت باشید.
خوانندگان عزیز مطلبی توجهم را جلب کرد که حیفم آمد که با شما درمیان نگذارم. سخنگوی ابله فرقه رجوی -مسعود رجوی- هر از گاهی از قبر سر در می آورد و حرفهایی می زند که خنده حضار را بر می انگیزد. جدیدا در خصوص برخی نا آرامی ها و حرکت های اعتراضی در کشور عراق وی افاضاتی فرمودند که هر کس می شنید و یا میخواند ناخودآگاه خنده اش میگرفت.
جناب رجوی که خود را رهبر بلامنازع عالم انقلابی گری و جهان و حومه کره زمین می داند و احساس مسئولیت وی در آگاه سازی جوانان بیداد می کند-منظور همان به زنجیر کشیدن و زندانی کردن افراد تبهور خاصی دارد-قصد کرده بار دیگر شانس خود را در عراق بیازماید! عراقی هایی که از دست برخی نارسائیهای اجتماعی علیه حاکمان خود اعتراضاتی را شکل می دهند و حرف هایشان را به شیوه های مختلف بروز می دهند را تبدیل به ابزار رسیدن به برخی اهداف پلید خود می کند.
اکنون بعد از شروع این اعتراضات و آمدن برخی مردم ناراضی از وضع اقتصادی، ناگهان جناب افضل الآیات بیدار شده و برای اینکه این حرکت را به جیب بزند و نانی از قِبَل این موضوع گیرش بیاید ، در یک اقدام خنده دار به جوانان عراقی پیام خیزش و شورش می دهد.
بعضا من در خِرِفت بودن و گنگ ماندن این فرد دچار تعجب می شوم که چرا این بابا اینقدر متوهِم است؟ چرا فکر می کند که همه آدم و عالم باید مقلّد ایشان باشند و از وی حرف شنوی نمایند؟
یعنی یکی نیست که به این ابله بگوید اگر عراقی ها تو را می خواستند که سال ها آنجا بودی و هر کاری هم که می خواستی برای جلب حمایت آنان انجام دادی و سرانجام همان ها لشکر کشی کرده و سازمانت را بیرون کردند و تو هم مثل یک موش به سوراخی خزیدی و بعد تا می دیدی خبری نیست شروع به عربده کشی می کردی! (شارلاتان به معنای دقیق کلمه).
مگر کسی یادش رفته هجوم کنندگان به کمپ اشرف چه کسانی بودند؟ مگر به جز جوانان عراقی کسی دیگری هم بود؟ جوانان عراقی بودند که به اشرف در چند نوبت حمله کردند، جوانان عراقی بودند که بعد خوردن چلوکباب های داخل اشرف به این کمپ چند بار هجوم آورده و خواستار خروج این فرقه از کشور عراق بودند، همان ها بودند که دست به انتقام گیری کردند زیرا آنان معتقد بودند یکی از بانیان مشکلات عراق وعراقیان حضور همین فرقه منحوس و نفرین شده رجوی است که در نهایت هم همان ها طومار حیات خفیفانه رجوی در عراق را برای همیشه بستند.
جناب رجوی اکنون برای همان جوانان عراقی موعظه می فرماید و فتوا صادر می کند که بلند شوید و قیام کنید! واقعا فرقه رجوی فکر می کند که با دسته کورها طرف است یا خودش را به بلاهت زده و اجازه فکر کردن به آن عقل نادان خود را نمی دهد؟ یعنی فراموش کاری تا به این حد؟ همان شیوخ و مردم و جوانان عراقی که در کمپ اشرف با رجوی -صدیقه حسینی و مژگان پارسایی- عقد اخوت و برادری می بستند، بعدا به کمپ اشرف یورش آورده و در نهایت هم رجوی و سازمان جهنمی اش را که در حال تکثیر داعش در سرزمین عراق بود بیرون کرده و تاریخ حیات فرقه رجوی در عراق را خاتمه بخشیدند.
بیشتر خواستم این نکته را خوانندگان محترم به خاطر داشته باشند و در دود و دم این یاغی حرفه ای غرق نشده و فراموش کار نشوند. از ماجراهایی که در اشرف افتاد زیاد نگذشته است و همه آن روزهای لعنتی را به یاد دارند. خانواده هایی که در سرما وگرما برای دیدن عزیزانشان هزاران کیلومتر راه پیموده و به عراق آمده بودند ولی رجوی چکار می کرد؟ هر چه می توانست چوب لای چرخ می گذاشت تا مانع دیدار پدران و مادران پیر با فرزندانشان گردد.
ولی دیگر دوران نیرنگ و فریب گذشته است، دورانی که با جمع آوری امضاء های دروغین و نامگذاری حمایت مردم عراق از فرقه رجوی همگان را بهت زده می کرد، خب اگر آن امضاء ها و بیانیه ها و حمایت ها درست بودند پس چرا مردم عراق سربزنگا نیامدند و مانع کشتار ساکنان اشرف نشدند؟ پاسخش ساده است، به دلیل اینکه خود این افراد همان ملت و مردم عراق هستند که رجوی به دروغ مدعی می شد که جوانان عراقی از رجوی حمایت می کنند.
این حرکت های رجوی دقیقا به همان تف سربالا شباهت دارد، ولی رو که نیست، سنگ پای قزوین است و باید فریب این نیرنگ ها و شعبده بازی های رجوی را نخورد و بلکه بیشتر و بدتر از همیشه و هر لحظه این حرکات متهوع آور را افشاء نمود و پرده از روی آنها برداشت.
یادداشت از: بخشعلی علیزاده
انتهای پیام/ فراق