• امروز : جمعه - ۲۵ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 15 November - 2024

جزئیات شکنجه های سفید در افشاگری عضو رها یافته از فرقه منحوس رجوی

  • کد خبر : 24733
  • 07 مارس 2020 - 10:27
Mobin mohammad Reza 4

چند ماه بعد از ورودم به سازمان در اشرف، خیلی زود پی به ماهیت کثیف فرقه ی رجوی بردم. در سال ۱۳۷۶ من در سازمان مجاهدین درخواست خروج دادم اما کسی توجه نکرد. متعاقب این امر برای مجبور کردن سازمان برای تعیین تکلیفم، در آسایشگاه مانده و برای انجام کار از آنجا خارج نشدم تا جواب مشخصی به من داده شود. عاقبت هم جواب من با ۶ ماه انفرادی داده شد و این عنایت به من شد که همان سال اول چهره اصلی و سرکوبگر سازمان را شناختم.
زندان و شکنجه در اساس یک عمل قبیح است که برای مجرمان در نظر گرفته شده است. اگر در یک جامعه مدنی زندان وجود نداشته باشد نظم و امنیت جامعه به خطر می افتد.

اما در دستگاه مجاهدین زندان و شکنجه تبدیل به اهرم فشاری شده است که نفرات را در فرقه ماندگار کنند. من در سال ۱۳۷۶ زمانی که اعلام کردم می خواهم از سازمان خارج شده و به نزد خانواده ام در ایران برگردم در یک شب سیاه و ظلمانی به زندان های مجاهدین افتادم.

آن روی سکه مجاهدین، یک چهره وحشی و خشن است که هیچ ترحمی در ذات بازجویان وجود ندارد. فقط و فقط کینه است و سنگدلی، هرگز کسی نمی داند که در ﭘس ﭘرده مجاهدین چه خبر است.
یکی از معروفترین شکنجه گران در مجاهدین فاضل است. اسم اصلی این شکنجه گر محمد حسین میر موسوی است. از دیگر اسامی این شخص فاضل، میر موسوی، موسوی نیا، سیگارودی، محسن فلامتی و… است. این فرد که در ددمنشی و شقاوت مرزی برایش متصور نیست یکی از اصلی ترین شکنجه گران ضداطلاعات ارتش رجوی است.
اغلب کسانی که در سازمان بودند این شکنجه گر را می شناسند. این دست پرورده رجوی، به خوبی تمامی درسهای فرقه ی رجوی را در سرکوب و شکنجه و کشت و کشتار فرا گرفته است. این فاضل بی فضل! در حق من خیانت هایی را مرتکب شده است که خدا می داند و خودش. من هرگز از حق خودم در مورد این جانی و سایر همکاران جنایتکارش نخواهم گذشت و امیدوارم خدای متعال خودش سزای این جنایتکاران را به خوبی بدهد.
از دیگر جنایتکاران که در شکنجه و زندان انفرادی من دست داشتند باید از فروغ پاکدل، اکبر معینی، احمد حنیف نژاد، حمید آراسته، مهری حاجی نژاد و اسداله مثنی، نعمت اولیایی، حسن حسن زاده محصل، حسین ربوبی (واقف)، مسعود پویان مهر، کاسه چی( فرید) نام برد.

9812

اما هدف اصلی اکثر زندان ها و شکنجه ها در سازمان مجاهدین در اصل نوعی جایگزینی سیستم فکری جدید در برابر سیستم فکری سابق فرد بازداشت شده است.

اصول تئوری و عملی این شکنجه که شکنج سفید نامیده می شود بر اساس دستاوردهای روانشناسان شکل گرفته است. متاسفانه باید گفت که در اینجا علم روانشناسی کمک زیادی به پیشرفت شکنجه سفید کرده است. پس از صدور بیانیه بین المللی حقوق بشر به تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ مسلما جوامع دموکراتیک و کلیه امضا کنندگان آن نسبت به رعایت همه بندهای آن بیانیه، از جمله بندی که هرگونه شکنجه را محکوم می کند، متعهد شدند. اما واقعیت چیز دیگـری بود نکته مهم این بود که اعترافاتی که ازافراد با اعمال شکنجه گرفته می شد به شیوه ای باشد که به ظاهر، آثــاری از جراحت های ناشی از آن به چشم اقشــار جامعه نخورد تا باور آن اعتــرافات را راحت تر ســازد. شاید به همین دلیل در CIA این شکنجه به شکنجه تمیز هم معروف است. از این روی استفاده از دستاوردهای روزافزون علم روانشناسی، در شیوه و ساختار بازجویی ها برای دستگاه های اطلاعاتی سازمان، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.

شکنجه سفید در زندان های سازمان مجاهدین

انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند. زمانی که شما تمام روابط عاطفی و اجتماعی را از ایشان بگیرید، ضربه شدیدی می خورند. شکنجه سفید مبتنی بر محرومیت حسی و ایزوله نگهداشتن شخص است. فرد مربوطه اکثر اوقات به طور غیرمنتظره دستگیر شده، چشم بسته از دالان ها یا مسیرهای پیچ در پیچ به یک سلول انفرادی برده میشود، در آنجا روزها دور از هرگونه اطلاعات و تماس با دنیای خارج می ماند. وی همچنین اکثرا امکان دسترسی به دوستان در مناسبات، روزنامه و کتاب و هواخوری را ندارد. این همراه است با بازجویی های طولانی با روش سوال های مکرر، تکراری، بحث و جدل، تهدید، تلقین یا مرام آموزی، تشویق، خشونت همراه با کم خوابی های بیش از ۱۴ ساعت. بازداشت شده اغلب جز بازجوی خود فرد دیگری را نمی بیند. نفر اصلی و شکنجه گر من همین فاضل جنایتکار بود .
بازجو در اکثر موارد در مورد بازداشت شده اطلاعات گسترده ای دارد، با این حال تمام سعی خود را می کند تا هـرچه بیشتـر از زبـان خود او در مورد روحیــه و ویـژگـی های شخصیتی اش آگاه تر شود. زیرا هر چقدر شناخت فرد بازجو از بازداشت شده کامل تر باشد او می تواند خیلی مشخص تر روی زندانی کار کند. بازجو به مرور از آن نکته ها استفاده و سعی میکند او را به شیوه های مختلف شدیدا تحقیر و بی اعتماد به گذشته خود سازد. یعنی می توان گفت که هدف اصلی این نوع بازجویی ها در مرحله اول تسریع شکستن ارزش های زندانی توسط تضعیف اراده وی است.


در مقوله روانشناسی کافی است هر انسانی را برای مدت کوتاهی از حواس پنجگانه اش محروم کنند، او تعادل خود را کاملا از دست می دهد و دچار وهم می شود، به علاوه سیستم گوارشی اش مشکل پیدا می کند، قـدرت جهت یابی اش مغشوش و دچار مشکل بی خوابی می شود و کاملا چه از لحاظ فیزیکی، چه از لحاظ روحی سیستم اش به هم می ریزد. این هم جزیی از شکنجه سفید در دستگاه رجوی است.
مبنای رفتار بازجوهای سازمان در شکنجه سفید بر پایه برخورد های متضاد با فرد زندانی است. در این روش بازجو در نقش دوست و دشمن ظاهر می شود. با اطلاعات دقیقی که در مراحل قبلی از شخصیت بازداشت شده به دست آورده، بازجو می تواند ساعتها با سوال های تکراری، خسته کننده، در مورد یک موضوع یا نکته خاص، بازداشت شده را تحت فشار قرار دهد.
فشار روحی دیگری که به من در زندان های مجاهدین وارد میشد توسط اطلاعات غلطی بود که بازجو به من می داد. اینکه مثلا از وضعیت جسمی بد خانواده ام می گفتند و اینکه افراد نزدیک فامیل مانند پدر یا مادرش یا همسر و فرزندانش بیمار هستند. یا به عنوان گروگان توسط حکومت ایران دستگیر شده اند، که قطعا تمام اینها کذب محض بود. بازجو از این طریق موفق می شود تا فرد بازداشت شده در آن شرایط را به تدریح آماده پذیرش و جایگزین کردن ارزشهای جدید کند.

هدف نهایی شکنجه سفید در فرقه رجوی

هـدف اصلـی بازجو از شکنجه سفید، تخـریب فـردی شخص زنـدانی و نهایتا همانند سازی اش است. بوسیله شکنجه سفید می توان اراده فرد را خرد کرد. به عبارت دیگر می توان گفت که این شستشوی مغزی در اصل نوعی جایگزینی سیستم فکری جدید در برابر سیستم فکری سابق فرد بازداشت شده محسوب می شود.

بدین ترتیب می توان هر اعترافی را از فرد بازداشت شده گرفت. او را مقابل دوربین گذاشت و یا دادگاه های نمایشی برپا نمود. البته یک هدف دیگر از اعمال شکنجه سفید برای سیستم های فرقه ای، تاثیر منفی ابراز پشیمانی فرد در مقابل جمع ودوستان سابق و سلب امید به آینده و رهایی از فرقه می باشد.

میدانم که این حرف تلخ است اما واقعیت دارد. البته هرچقدر راجع به جزئیات این شکنجه صحبت شود ، باز هم کسی که در جریان شکنجه ها نبوده کمتر این بحث برایش ملموس می باشد. اما این را هم باید بگویم که این شکنجه به علت کارآمدی اش و اینکه همواره در حال آزمایش و تکامل می باشد، خیلی سخت قابل مقابله است.
یکی از مشکلات اساسی زندانی آزاده شده صحنه های دلخراشی است که بصورت فلش بک به طور متداوم به سراغ او می آید. از دید علم روانشناسی تجربه ناگوار، بسیار سخت از ذهن پاک می شود شبها کابوس می بینند و در اصل باید برای آنها دوره جدید معالجه گذاشته شود. پس می بینید که حتی زمانی که روان درمانی فرد قربانی تمام شده، با دیدن تصاویر مشابه به آنچه که کشیده است، دوباره دچار بحران روحی می شود. این بسیار دردآور است.
دیدن عکس این جنایتکار هم برای نگارنده چنین است ولی شیرینی اش این است که موفق شدم این چهره را برای دیگران معرفی کنم. البته اکثر اعضای جدا شده ی سازمان این فرد را می شناسند اما خطاب من خوانندگانی هستند که این جنایتکار را نمی شناسند.
اما شیوه های شکنجه هرچقدرهم که پیشرفته باشند، باز هم دست تقدیر الهی، چیز دیگری را رقم خواهد زد.
اطمینان دارم که امثال فاضل سیگارودی موسوی را هیچ کسی که توسط او و به دستور او شکنجه شده، او را نخواهد بخشید.
فاضل سیگارودی ها باید بدانند وقتی دامن خود را به ننگ شکنجه آلوده کردند، باید فرجام آن را هم در نظر می گرفتند. دور نیست، اجرای عدالت خداوندی را درمورد آن ها، شاهد خواهیم بود.
هنوز پس از سالها، سازمان مجاهدین رسما نپذیرفته که زندان و شکنجه داشته است و اعضای خود را شکنجه کرده است.

محمدرضا مبین – عضو رها یافته از فرقه منحوس رجوی

انتهای پیام /  انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=24733