• امروز : شنبه - ۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 23 November - 2024

یک خاطره از مناسبات فرقه ای رجوی

  • کد خبر : 2458
  • 13 می 2015 - 10:30

یک خاطره از مناسبات فرقه ای رجوی

Brainwash

روزی در یکی از نشستهای مشمئز کننده غسل هفتگی٬ یکی از نفرات مابین فاکت هایی که میخواند گفت: وقتی دیدم که دو تا گنجشک روی شاخه درخت برای هم جیک جیک می کنند لحظه جنسی داشتم! البته این دوست ما از روزی سادگی و لحظه واقعی که از ذهنش عبور کرده بود را در جمع خواند و منظورش این بود که مثلا گنجشک های دنیا هم حق زندگی و عاشقی دارند ولی در سازمان مجاهدین و برای انسانها ٬این کار گناه کبیره و جرم است.

این داستان تمام شد و ما چند نفری که باهم رابطه صمیمی تری داشتیم برای مسخره کردن مسئول نشست و کلا نشستهای غسل هفتگی که حقیقتاً برای همه بسیار زشت و زننده بود٬ از جلسه بعدی هرکس از خودش یک چیزی در می آورد و می خواند.

مثلا یکی از بچه ها گفت: وقتی در زمین تمرین دیدم دو تا  لودر بسمت هم می روند لحظه جنسی داشتم. یا دیگری میگفت: وقتی در فیلم سینمایی ماشین پلیس از پشت به ماشین جلویی زد در ذهنم تصویر سازی کردم و …..  خلاصه این داستان فاکت های اینطوری که تماما هم برای مسخره کردن سازمان بود٬ خیلی بالا گرفت. بطوریکه یک بار یکی از مسئولین بالاتر برگشت در نشست گفت: فکر نکنید که ما نمی فهمیم که قصدتان از نوشتن این موارد چیست؟ و خودتان هستید و …  این موضوع گذشت تا روزی یکی از بچه ها در رابطه با یک حیوان فاکتی را در نشست عملیات جاری خواند.که لحظه داشتم که فلان حیوان که در نزدیکی محل استراحتمان بود رابطه جنسی برقرار کنم. بدنبال این فاکت مسئول نشست کلی درخصوص اینکه باید عملیات جاری کنی یعنی که باید حواست به رفتارت باشد و از انقلاب مریم دور شده ای و خجالت بکش و… حرف زد و در آخر هم گفت که همه کسانی که به نوعی با حیوان بازی می کنند و یا حیوان خانگی دارند و …. بخاطر پرکردن حفره های خودشان است و … کمتر از دو هفته نگذشته بود که یک شبی حوالی ساعت ۱۰-۱۱ شب فهیمه اروانی که از بالاترین مسئولین سازمان بود برای سر زدن به محل استقرار ما آمده بود که در بین بچه ها گشتی بزند و از حال وهوای آنها گزارشی تهیه کندو مثلا به رهبری گزارش بدهد! از ماشین که پیاده شد٬ تعدادی از بچه های که در کاسه لیسی و دستمال کشی استاد بودند٬ دورش حلقه زدند و شروع  به حرف زدن و … کردند. بعد فهیمه را دعوت کردند که به سالن غذاخوری بروند که مثلا یک چای بهش بدهند که فهیمه گفت: پس بذارید که دوستم هم بیاورم و رفت از سمت راست درب راباز کرد و یک گربه خیلی کپل و بزرگ را بغل کرد و باخودش آورد. و کلی ذوق این گربه را می کرد. این در شرایطی بودکه این گونه کارها و داشتن این گونه حیوانات چیزی در حد و اندازه های یک خیال فقط برای نفرات عادی بود! بعد از این داستان بود که همان شخص و خیلی از نفرات دیگر از این کار فهیمه اروانی مسئله دار شده بودند و می گفتند که چطور به ما که میرسد برای پر کردن حفره های ذهنی و ایدئولوژیکی است ولی برای فهیمه اروانی اشکال ندارد؟!

که البته هرکسی می فهیمد که داستان پوشالی انقلاب مریم و طلاق و …. مزخرفی بیش نبود و محصولش٬ فقط و فقط به گناه کشاندن نیروها و کشتن آنها در درون خودشان بود و بس!!
مراد

ghosle haftegiمنبع: انجمن نجات 

 

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=2458