یک خبر مرگ دیگر از درون زندان آشوویتس فرقه منحوس رجوی به گوش رسید.
یکی دیگر از اسرای در بند و زندانی در اردوگاه مرگ رجوی به دلایل نا معلومی درگذشت. طبق معمول و بر اساس گفته های سران فرقه رجوی و در طی یک سناریوی ثابت و مسخره، این فرد هم به خاطر یک بیماری طولانی که درگیرش بوده جان داده است.
وی «ابوالفضل قنادی» نام داشت و از اهالی شهر ساوه بود. بر اساس یادداشت های برخی دوستان وی سال ۱۳۸۴ بعد از اشغال عراق توسط نیرهای آمریکایی و متحدین ، به کمپ موسوم به «تیف» رفت. اما بعد از یک دیدار با برخی از عناصر فرقه و شنیدن وعده های دروغین رجوی که ابوالفضل را به اروپا یا آمریکا یا کانادا منتقل خواهند کرد، خام شده و مجددا به داخل کمپ اشرف بازگشته و مجددا به اسارت در آمده بود.
نگاهی بسیار اجمالی به چرایی مرگ این افرادی که یکی پس از دیگری فوت می کنند بیندازیم:
اول اینکه طبق گفته سران فرقه رجوی همه این اشخاصی که می می رند اغلب به علت بیماری است. سوال اساسی اینجاست که زمانی در کمپ اشرف و بعد در کمپ لیبرتی در عراق افرادی که فوت می کردند را به گردن عراقی ها می انداختند که نیروهای امنیتی عراقی نمی گذارند بیماران به بیمارستان و به دکتر مراجعه نمایند تا مداوا گردند. متاسفانه ما هم قبول می کردیم ( البته از روی ساده گی و بی توجهی )
اما بعد از انتقال افراد به کشور آلبانی می بینیم که مرگ هایی که ناشی از بیماری بودند تمام شدنی نیستند و ادامه دارند. سوال مشخص این است آن زمان عراقی ها نمی گذاشتند که مداوا انجام گیرد ، اکنون چه ؟ اکنون ترفندتان چیست ؟ چه کسی مانع از مداوا است ؟
آن زمان به بهانه های خود ساخته و بهانه های بنی اسرائیلی رجوی که نیروهای امنیتی عراقی را به لج می انداخت افراد جان می داند و یا دچار نقص عضو می شدند ، چوب این ندانم کاری هایش را نیروها در داخل اشرف و لیبرتی می خوردند و خیلی ساده جان می دادند و یا دچار جراحات علاج ناپذیر می گشتند ، سپس رجوی یک لقبی پیدا کرده بود که به آنان جان می داد می گفت: « مجاهد صدیق ! »
متاسفانه من و خیلی های دیگر این خزئبلات رجوی را باور می کردیم و حتی بر سر آن غیرتی شده و با عراقی ها در پاره ای موارد درگیر می شدیم و می خواستیم که انتقام همرزمانمان را از این نیروهای امنیتی عراقی بگیریم غافل از اینکه اصلا داستان یک چیز دیگری بود و ما در دام مزخرفات رجوی و منویات پلید او گرفتار بودیم.
اکنون نیز این داستان غم انگیز متاسفانه ادامه دارد و کسی نیست که از این بی وجدان ها بپرسد که اگر آن زمان عراقی ها نمی گذاشتند ، اکنون چه می گوئید ؟ اکنون بهانه هایتان چیست ؟
اکنون که به بیمارستان های مجهز آلبانی دسترسی دارید و مشکلی نیست ، پس این مرگ ومیرها ناشی از چیست؟
اینجاست که هر انسان عاقلی شک می کند که اگر واقعا در آن دوره که در عراق بودید مشکل عراقی های اطراف کمپ اشرف و یا لیبرتی بودند اکنون مشکل کجاست ؟ دیگر از آن محدودیت ها که خبری نیست، نباید که به این مرگ ومیرها شک کرد و نگاه تردید به آنان داشت ؟
متاسفانه وزارت کشور آلبانی نیز در این ماجرا دخیل است و اجازه پیگیری نمی دهد مثل ماجرای آن فردی که در آب خفه کردند ( مالک شراعی ) و بعد از مدتی پلیس پرونده را مخدومه اعلام کرد و اجازه نداد که بررسی های لازم بعمل آید . اکنون نیز طبق یک سناریوی ثابت می گویند که فلانی بعد از مبارزه با یک بیماری لاعلاج و سخت فوت کرد و لقب «مجاهد صدیق» را هم به او می دهند و تمام می شود. در نهایت هم جسد را در ارتفاعات اطراف شهر که قبرستان های آلبانی در آن جاها است دفن می کنند و قائله ختم می شود.
ما از مراجع ذی صلاح می خواهیم که به این مرگ های بسیار مشکوک با دیده تردید نگاه کنند و اجازه بدهند تا خانواده های این افراد به جسد های فرزندانشان دسترسی داشته باشند و آنان را در یک پزشک قانونی کشوری بی طرف چک و چگونگی مرگ عزیزانشان بررسی شده و مورد تائید قرار گیرد. از طرفی باید برگ های فوت این افراد که توسط بیمارستان منتشر می شود و خانواده فرد فوت شده می دهند در جراید و سایت های معتبر منتشر شود تا به واقعیت ماجرا پی برد. والله مع الصابرین
یادداشت از: بخشعلی علیزاده
انتهای پیام / فراق