فرقه رجوی به عنوان یک گروه معاند همواره تلاش دارد تا در صدر فهرست دشمنان نظام اسلامی قرار گیرد؛ اگر چه رهبران این فرقه تروریستی اولویتها و اهداف خود را در مسیر ستیزهجویی با ایران و ایرانی را یک رویکرد سیاسی در راستای براندازی نظام اسلامی نمایهگذاری کردهاند اما نکته پنهان در ورای این جهتگیریهای سیاسی با ویژگیهای ستیزهگرایانه، گسترۀ ابعاد تخریبگرایانه است که به مثابه بازوی کمکی و یا گرایشات تکمیلی و مکملی از آن مورد نظر است؛ که در ذیل سیاستگذاری تقابلجویی برای حصول به اهداف از پیش تعیین شده بدان پرداختهاند.
ابعادی که با شاخههای تخریب یا جایگزینی فرهنگی با الگوسازیهای فرهنگی تازه، مذهب سازی با بنمایههای ایدئولوژیک سازمانی و متعاقب با آن هجوم رسانهای بر کانونهای مذهبی قوامیافته تشیع در تاریخ و جامعه و هجمهسازیهای جعلی علیه این کانونها و متولیان آن و… که در این یادداشت تلاش داریم با واکاوی و گونهشناسی راهبردهای مورد تاکید جریان نفاق به روشنشدن موضوع مذکور برای مخاطب و گروههایی که منافقین از آنها برای پیادهسازی اهداف خود به عنوان جامعه هدف مینگرند، بپردازیم.
مدخل ابتدایی برای تحلیل موضوع حساس بررسی اهداف منافقین برای تحمیل تصنعات ذهنی بر واقعیت جامعه ایرانی این خواهد بود که ماهیت مصداقی سیاست راهبردی مزبور علیرغم در ضعف قرارداشتن این سازمان فرقهای از حیث عملیاتی و کاربردی به دلایلی همچون عدم توان برای انجام فعالیتهای فیزیکی در جامعه و ضعف در حاشیه قرارگیری به سبب تاریخ و سابقه ایرانستیزانه، این است که پیاده نظام و سواره نظام این راهبرد تخریبگرایانه رجوی و هم مسلکان آن، مردم و دستاندارکاران دولتیاداری هستند. بطوریکه صید از بروندرون را هدفگذاری کرده اند. نکته مهم در این باره که حاوی جنبه تکمیلی برای سوق دادن موفقیت حداقلی به حداکثری این راهبرد در نزد منافقین دارد و به نوعی هوشمندانه و تفکر شده نیز بهنظر میرسد، کشاندن تنازعات به درون کشور است. به عبارتی دیگر اینکه از آنجا که گروهک منافقین به این امر واقف است که میزان اقبال عمومی از آنها در دورن کشور به سبب سوابق تاریکشان پایین است و حتی به نوعی مطرود اجتماعیعمومی هستند و از سوی دیگر نیز با توجه به اینکه تلاش دارند که سازمانشان را به عنوان رهبر و الگوی دیگر معارضان نظام اسلامی به این سازمانها و افکار عمومی بقبولانند، به سمت سیاستِ چگونگی تقابلجویی روی آوردهاند؛ از این رو با این پس زمینه سیاسی (ایدهای به سوی سیاست انداختن توپ های تشنج زای اجتماعی) برای تضعیف نظام اسلامی در زمین نظام اسلامی یعنی در درون کشور از طریق ترزیق ناامیدی، حس تنفر، عدم اعتماد به نظام سیاسی و… روی آورده اند. بنحویکه با این روش و شیوه به دنبال اغراق از وضعیت موجود در کشور از یکسو و مقصر نشان دادن نظام سیاسی ایران به عنوان عامل اصلی تمام مشکلات از سوی دیگر، درصدد هستند هم فرآیند آسیبپذیری نظام را افزایش دهند و روند نارضایتیهای اجتماعی را فراهم سازند و هم خود و تشکیلات ایران ستیزشان را از واقعیتهای خیانتکارانهشان علیه ایران و ایرانی مبرا سازند.
اگر بپذیریم که گزاره فرهنگسازی با ویژگیهای سیاسیایدئولوژیکی یک ابزار مهم و متغیری کلیدی با کارویژه براندازی نرم و بطئی در طول زمان است که مسلماً نیز اینگونه است سیاستگذاران تشکیلات رجوی با دستاویز قراردادن ایدههایی چون عدالتخواهی، مساوات و آزادی درصددند تا ذائقهای دستساز با ترکیبات مورد نظرشان فرهنگسازی کنند. از این رو با مترقی و متعالی نشاندادن این متغیرها هم تلاش دارند مردم را به سمت خود بکشانند و از سوی دیگر با پوسیده و کهنه نشاندادن ارزشهای انقلابی، عرفی و تاریخی جامعه بسترهای از خود بیگانگی اجتماعی یا قشری را از موضوعات اجتماعیسیاسی برای ضربهزدن به نظام فرهنگی و به تبع آن سیاسی را فراهم آورند. در ذیل رویکرد فرهنگسازی منافقین در مسیر ستیزهجویی با نظام اسلامی که با جا اندازی سیاست رویگردانی عمومی از موضوعات عرفیتاریخی همراه است رجوی ها به دنبال برجسته سازی ضعف های اجزای فرهنگ سیاسی موجود هستند. ضعف ها و نواقصی که از حیث سیاسی در قالب فرهنگی از اصول و ارزش های فرهنگی انقلاب اسلامی فاصله گرفته اند و به نوعی با انقلاب اسلامی و آرمان های آن نه تنها بیگانه است بلکه در ستیز نیز است؛ در واقع گروهگ منافقین با این ادله فریبکارانه که مدافع حقوق ملیسیاسی ایرانیان است به دنبال ترزیق این توهم به جامعه ایرانی است که انقلاب اسلامی محتوایی چاره ساز برای تسکین و درمان آلام اجتماعی در قالب مجموعه ایران ندارد و تنها در خدمت عده ای خاص است؛ از این رو تضییع حقوق ایرانی توسط متولیان و مسئولان به شکل های متنوعی در حال وقوع است. آنها با این پیش زمینه های منفیِ وانمایی کرده از انقلاب اسلامی و نظام اسلامی در مرحله دوم، ارائه چهره ای عدالت گستر و دموکراتیک از تشکیلاتشان را در دستور کار خود قرار داده اند. این ادعاهای آنها در حالی در وضعیت انجام است که گروهک منافقین، فارغ از گرایشات و مواضعی که علیه ایران و ایرانی بر اساس رویکرد فریب و سیاست دروغ پردازی اتخاذ می کند، ویژگی های سازمانی و سلسله مراتبی آنها در چینش جایگاه ها در تشکیلاتشان نمایانگر اعتقادات و باورهای آنها است؛ بطوریکه انحصارگرایی نهادینه شده تشکیلاتی، الیگارشی سازمانی، قدرت پرستی افسارگسیخته و حرص تملکی در قدرت که در ساختار پوسیده تشکیلاتی آنها از قبل وجود داشته و رسوب کرده است با ادعاهای دموکراتیک مآبانه و عوام پسندانه آنها در تعارض کامل و تضاد عجیبی قرار دارد.
پروژه خلق مذهب بداعتی علیه مذهب راستین تشیع، مباهله از تشیع انقلابیتاریخی و تبلیغ تشیع استحاله شده و رقیق، تصویرگریهای مغرضانه، منفی و خشن از تشیع موجود در کنار ارائه تصویرهای دموکراتیک و نرم از تشیع ساخته و پرداخته شده سازمان نفاق و… اگر چه با متغیر فرهنگ سازی با درون مایه های مذهبی قابل تحلیل است، اما نباید این نکته را فراموش کرد که علت دو گانه هجوم به بافت مذهب تنها پیگیری پروژه فرهنگ سازی در حیطه مذهب نیست بلکه علاوه بر هجوم به اصل و ماهیت مذهب تشیع، متولیان و راوایان و مفسران مذهب یعنی روحانیون و علما نیز شامل می شوند. از این رو منافقین تمرکز خود را برای عملیاتی سازی راهبرد حمله به مذهب بر این اساس قرار داده اند که از یکسو ساختار تشیع موجود را متأثر از نظام سیاسی آژیته(هیاهو) کرده و آن را ابزاری در دست حاکمیت نشان دهند و از سوی دیگر نیز درصدد هستند با ارائه بدیل بدعتیِ خود از مذهب، نوع جدیدی از تشیع را با ویژگی های مورد علاقه شان که عاملی هموار و تسهیل کننده برای اجرای اهداف و سیاست هایشان باشد را عرضه کنند. به عبارت دیگر اینکه منافقین در گام اول، علما و زعمای دین و مذهب به معنای جامع تر آن جامعه روحانیون را آماج حملات و هجمه های خود قرار داده اند، در واقع منافقین با هدف معرفی تشیع در قالب ویژگی های حکومتی و معرفی علمای دین و مذهب به عنوان عاملان در خدمت ساختار قدرت و نظام سیاسی، تشیع را نماد و برآیندی از دو گانه نظام و حوزه معرفی می کنند. با این بسترسازی های تخریب گرایی فرهنگیسیاسی مذهب، اتاق فکر گروهک منافقین هدف اصلی خود را در قالب تغییر پارادایم مذهبی و جایگزین سازی های آن، علما و بزرگان مذهب قرار داده اند.
اما بُعد دیگر روند تخلیه سازی ذهنیعینی مذهبی جامعه که توسط این تشکیلات دنبال می شود روند سکولارسازی مذهبی است که با ارائه شیعه ای رقیق، خفیف، خنثی و بدون تحرک با ماهیت ایدئولوژیک در قامت تشکیلات شان در حال پیگیری است؛ بطوریکه از این طریق می خواهند تخاصم جویی های سیاسی را به ماهیت دینیمذهبی و ارزشیمکتبی نظام اسلامی گره بزنند. واقعیت این است که ابهام زایی های مذهبی در قالب های هویتی، سازمانی و نهادی در مکتب تشیع از سوی منافقین از جمله تاکتیک های سیاسی تقابل جویانه آنها با نظام سیاسی است؛ چرا که بی پروایی در گریبان گیری از مذهب و متولیان آن با چاشنی سیاست تنها با این هدف و نتیجه طراحی شده است تا التهاب های موجود در جامعه را به میدان مذهب و ارزش های مذهبی متولد شده با نظام اسلامی گره بزنند. بطوریکه براساس پروژه تخریب در جهت تغییر نرم چهره مذهب، منافقین تلاش دارند با خلق چالش ها و تناقضات ذهنی از موضوع دشمنی با نظام اسلامی، مذهب را متعلق به نظم سیاسی موجود در داخل معرفی کنند تا بسترهای مرحله ای از واسازی به دشمنی آحاد جامعه (از طرفداران تا افراد بی طرف) را از نظام اسلامی فراهم سازند و آنها را به جرگه دشمنان و معاندان نظام وارد سازند.
به نوشته بنیاد هابیلیان، شِقِ دیگر از وجوه سیاست راهبردی تنش زایی برای نظام اسلامی از سوی منافقین، چالش آفرینی های صنفی از طریق مکانیسم های مربوطه در این باره است. در واقع سیاست گام به گام فرهنگ سازی به مذهب سازی و الینه سازی های(بیگانگی) اجتماعی به حقایق فرهنگیمذهبی موجود فرآیندی پازل گونه است که با بلوغ خود به سمت اعتراضات با گرایشات اختلافیتعارضی از ماهیت نظام سیاسی تکامل می یابد. این همان راهبردی است که در بلند مدت منافقین به دنبال حصول آن هستند. از این رو روند سوق دادن مطالبه گری های صنفی به سمت اغتشاشات و اعتراضات با ماهیت سیاسی و تخریبی(وندالیسم) می تواند گامی بزرگ برای جریان نفاق محسوب شود.
به هر رو تغییر در رویه و سیاست های تقابل جویی و چرخش در شکل و ماهیت ستیزه جویی ها با توجه به شکست های سریالی و دامنه دار منافقین از مردم ایران و نظام اسلامی در فرمت های شناخته شده فیزیکی و سخت افزاری به سمت سیاست ها و راهبرهای مزبور با درونمایه نرم افزاری عاملی مهم و بنیادین محسوب می شود. با این حال نا گفته نماند که عمده هدف طراحی شده در پسِ راهبردهای ذکر شده موجود از سوی تشکیلات منافقین تلاش برای پیاده سازی ایده مردم گریزی روزافزون مردم ایران از نظام اسلامی است؛ بطوریکه به تبع آن با این روش سواره نظام و پیاده نظام فکریعملی رجوی ها سعی دارند تا مردم را به بلندگوی دشمنی های خود با نظام اسلامی تبدیل کنند.
شاید ذهن پرسشگر مخاطب این مقال از خود بپرسد با توجه به آنچه بیان شد راهکارهای مقابله و یا خنثی گرایانه این سیاستگذاری های راهبردی منافقین برای تخریب فرهنگ و ارزش های تاریخیمذهبیانقلابی چیست؟ یا اینکه راه های دفع خطرات طراحی شده موجود از سوی منافقین برای جامعه و متعلقات فرهنگیمذهبی آن و امنیت موجود در آن چه خواهد بود؟ پاسخ به این قبیل سوالات هم سهل و هم ممتنع است؛ چرا که پاسخ به تمامی دغدغه های مرتبط با دفع خطرات ناشی از نفاق ورزی های تشکیلات رجوی در دل ارزش های تاریخی جامعه و در بطن فرهنگ مذهبیتاریخی جامعه با کمک شناخت سیره و سلوک قدمای مذهبیفرهنگیارزشی تاریخ ساز در دورن تاریخ اسلام و ایران و انقلاب اسلامی است. به عبارت بهتر اینکه مسئولیت مهم مقابله با فتنه های فرهنگیمذهبیصنفیسیاسی طراحی شده از سوی تشکیلات معلوم الحال رجوی بر عهده توأمان مردم و مسئولان نظام سیاسی از حوزه های مختلف فرهنگیتاریخیمذهبیعلمی و… است. با این حال نباید فراموش کرد که مسئولیت همگانی برای دفع خطر فتنه منافقین، باید با مطالبه گری های روشنگرانه از متغیرهایی باشد که فرقه رجوی برای ابهام زایی از آنها برای رسیدن اهداف شان خیز برداشته است. از این رو مراجعه به مراجع مرتبط در این باره، انگیزه سازی در تفکر، تامل و تعمق در موراد مذکور و تعمیم آن به تمام بخش های مختلف جامعه و عمومیت دادن به آنها، آگاهی سازهای موردی از موارد ابهامی با قید و تأکید بر مستندات ارجاعی برای رفع ابهام و گوشزد نمودن اهداف عاملان و حاملان ابهام، از جمله مواردی است که باید با جدیت و وسواس ویژه ای مورد عنایت قرار گیرد تا به روشن سازی راهبردهای ایران ستیزانه این گروهک التقاطی برای ایران و ایرانی بینجامد.
یادداشت از: دکتر مصطفی مطهری
انتهای پیام