در سال ۷۳ به طور مخفیانه و
به دور از چشم ها، یکی از مقر های مجاهدین در قسمت جنوبی قرار گاه
اشرف برای زندان آماده می شود و صدها نفر به جرم های مختلف از جمله :
نفوذی دشمن ، طرح ترور رهبران سازمان ، امنیتی و….. به سلول های این زندان
مخوف منتقل می شوند اما واقعیت چیز دیگری است .
هرگونه
انتقاد و زاویه داشتن با اهداف پلید سازمان مجازاتش فرا رسیده بود .
ابتدا
ساده لوحانه تصور می شد که این نیز یک کار تشکیلاتی می باشد یا سازمان ما را در معرض آزمایش قرار می دهد اما اندک اندک روشن شد که نه
حکایت
چیز دیگریست .
هیچ
هواخوری وجود نداشت ، انواع و اقسام فشارهای روحی وجسمی ، گرسنگی دادن ، تنبیهات
جمعی ، کتک کاری و….
زندان
محصول تراکم اعتراضات بود این را بعدها و پس از آزادی از زندان و درمحاکمه جمعی
توسط مسعود رجوی پی به ماجرا بردیم .
درب سلول ها باز می شود، بیش از ۳۰۰ نفر از اعضای
سازمان در بهت و حیرت وارد سلول هایشان می شوند. همگی در شک های ناگهانی فرو
می روند.
نه،
هرگز این آنجایی نیست که ما تصور می کردیم، اینجا هیچ قرابتی با یک سازمان
انقلابی
مدعی مبارزه برای آزادی ندارد زیرا خود مدافعان آزادی زندان بان
هستند .
همگی
ما را چشم بسته با لگد به داخل زندان هدایت می کنند. جرم چیست؟ شاید انتقاد از
تشکیلات و رهبری .
اکثر افراد
در مورد انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک مجاهدین، کلیت سازمان و ادامه مسیر مشکل
داشتند .
اکثر
افراد زندانی تحت شدید ترین فشارهای روحی و جسمی و شکنجه ناچار به
اعتراف
اجباری شدند از جمله خیانت به سازمان ، یا اینکه عامل نفوذی هستند .
چندین
نفر دست به خودکشی زدند و یا زیر شکنجه جان باختند که حمزه رحیمی ، پرویز احمدی از
آن جمله بودند.
فرقه
تهدید کرد در صورت هرگونه اعتراض به این دوران زندان و عدم ماندن
نزد
مجاهدین یا کشته می شوید و یا شما را به جرم ورود غیر قانونی و جاسوس به
زندان
ابوغریب عراق تحویل می دهیم که در زمان صدام ۸ سال حبس داشت به اضافه
شدیدترین
شکنجه ها که سابقه ابوغریب برای همگان آشکار است .
رعب و
وحشت ابزاری برای نگه داشتن نیروها در داخل تشکیلات مجاهدین بود .
حال
این انسان های تحقیر شده با شخصیت های ترورشده به اجبار باید درون
تشکیلات
مجاهدین مورد سوء استفاده تبلیغاتی قرار بگیرند و یا از آنها به شکل غیر
انسانی بیگاری بکشند تا مسعود و مریم سرمست بتوانند زیر چتر صدام به حیات خفت
بار و خائنانه خود ادامه دهند. حقیقتا در این چند سطر نمی توان بیان نمود
آنچه را که سالیان بر ما گذشت . تشکیلات رجوی در مجموع نماد یک زندان
است که افراد بدون محاکمه وارد می شوند و هیچ اختیار و آزادی ندارند و نه
حق خروج .
در
آنجا انسانها از ابتدایی ترین حقوق خود محروم هستند ، افراد به مانکن های سیاسی در
بازار مکاره کشور های استکباری و اسرائیل و امریکا تبدیل می شوند اما
برخی به اشتباه فکر می کنند که درحال مبارزه هستند، با چه کسی و برای چه چیزی
؟ باورش سخت است اما حقیقت دارد .
اما
راه نجات و رهایی از بند اسارت و بندگی رجوی همانا الگوی مراحل طی شده
توسط دوستان جداشده شان می باشد و با نگاه به این روش و زندگی فعلی جداشدگان
و بهره مندی از حقوق انسانی و حق انتخاب و اختیارو با کمک خانواده ها می توان
زنجیرهای اسارت را از هم گسست و به دنیای آزاد و رها دست یافت.
این
کار عملی و انجام شدنی است و ما جداشدگان نیز از شما اسیران در بند رجوی حمایت
خواهیم کرد . موفق و پیروز باشید این کار عملی و شدنی است.
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز لرستان