یک عضو قدیمی جدا شده از فرقه رجوی خطاب به مریم قجر عضدانلو نامه نوشت.
به گزارش فراق متن نامه غفور فتاحیان را که ساکن پاریس است در زیر می خوانیم:
«گرچه بین ما مردم ایران و اعوان و انصار تو یعنی از خود تو گرفته تا پایین ترین هواداران ربات تو و نه اسیران فرقه ات، یعنی دقیقا تا همۀ آنان که به خاطر تکه استخوانی به دور شما حلقه زده اند چه داخل تشکیلات فرقه ای تو و چه به عنوان به اصطلاح شورایی، چند دریا خون است زیرا همین نفرات تو و هوادارانت از جنس خودت هستند و هیچ چیزی ندارند نه انسانیت نه شرف و نه هیچ ارزشی انسانی حالیشان نیست. با این همه می خواستم با نوشتن این نامه سوالاتی را از تو بپرسم البته برایم واضح و روشن است که تو به هیچ کدام از آنها پاسخ نخواهی داد ولی برای رو شدن هر چی بیشتر دستت باید این نامه را نوشت.
می خواهم بگویم تو و همسر فراریت که فرمان قتل و کشتن ما جدا شد گان را صادر کردید و می گویید اینها خیانت کار هستند ومزدور و … سوالم از شما این است که چه کسی خیانت کار است؟ شما و همسر فراریت یا ماها که تمام هست و نیست خود و جوانیمان را در بیابان های عراق گذراندیم. ما که در هر سر فصلی سینه در مقابله گلوله سپر کرده بودیم تا مبادا به سرا پردۀ تو و رجوی و به خلوت سرای تو و همسرت و حرمسرایش نرسند و آسیبی به شما وارد نشود و بعد هم که برای همیشه در رفتی و در عافیت و امنیت اروپا پناه گرفتی. آیا می توانم بپرسم که آن موقع حضرت عالی «مهرتابان آزادی» در کجا بودید؟ و در کجا تشریف داشتید؟ می شود خودتان بگویید؟
مگر همین تو نبودی که چند ماه قبل از شروع حملۀ امریکا به عراق مخفیانه از اشرف به پاریس فرار کردی و تازه بعد از چندین ماه که پلیس ضد تروریست فرانسه به «اورسوراواز» حمله کرد و تو را دستگیر نمود تازه ما ها در اشرف فهمیدیم که ای بابا تو در پاریس هستی. این را در داخل پرانتز اضافه کنم که همه نفرات در اشرف فکر می کردند که تو در اشرف هستی و مسئولین سازمان هم همین را القا می کردند که مسعود ومریم در اشرف هستند و تازه وقتی که گندش درآمد و تو را دستگیر کردند با بی شرمی تمام از همۀ کسانی که در اشرف بودند درخواست کردی که خودسوزی کنند.
بماند که همسرت “مسعود رجوی هم چند روز قبل از شروع حملۀ امریکا به اردن فرار کرد.
در مورد جدایی زنان از مردان به نام انقلاب ایدئولوژیک بگویم که شما همه را مجبور کردید که همسرانشان را طلاق بدهند ولی خودت با مسعود زندگی می کردی و تازه زنان دیگری را هم به عقد او در آوردی. اگر انقلاب ایدئولوژیک تو درست بود باید خودت اولین کسی می بودی که طلاق می گرفتی نه ماها که در پایین بودیم.
در مورد کارهای یدی طاقت فرسای روزانه و در زیر گرمای پنجاه درجۀ بیابان های عراق ما عرق ریزان در حال انواع آماده سازی ها بودیم با مینیمم مواد غذایی که در بعضی از وعده ها ی غذایی بیشتر نفرات آنقدر کم بود که سیر نمی شدند.
امکانات رفاهی زیر صفر بود. نه تلویزیون بود، نه اینترنتی وجود داشت. نه تلفنی بود و حتی نه یک رادیو که بتوان یک خبری از بیرون گوش کرد چون شما همۀ اینها را برای ما که در آنجا بودیم ممنوع کرده بودید.
تو و شوهرت به تمامی ماها لقب گوهر بی بدیل داده بودید ولی دکتر و داروی بیرونی حتی در بغداد از بیماران نیازمند رده پایین امثال ماها دریغ می شد چرا؟ چون از فرار این افراد و یا افشاگری آنها در صحبت با دکتر و کادرهای بیمارستانهای بیرون می ترسیدند. برای درخواست یک جفت کفش و لباس شاید ماهها منتظر می ماندیم که به ما یک جفت کفش یا لباس بدهند.
ولی شما آن موقع در زیر کولر و با چندین لایه حفاظت و با بهترین امکانات رفاهی و غذایی قرار داشتید و فکر کنم زندگی تو و همسرت از زندگی شاهانه چیزی کم نداشت تازه خیلی هم اضافه داشت.
در آنجا که ما بودیم و ماندیم و مقاومت کردیم جنابعالی تشریف نداشتید ولی دیگر کارد به استخوانمان رسیده بود از این همه دروغگویی و دوروی و خیانت به مردم ازاین رو بیرون آمدیم و اولین وظیفه خودمان دانستیم که واقعیت های آنجا را بیان کنیم.
شما در نشست های تفتیش عقاید به نام عملیات جاری افراد را تنها به علت فکر کردن محاکمه می کردید یعنی در نظام و سیستم شما نه آزادی بیان بلکه حتی آزادی فکر کردن و اندیشیدن هم وجود ندارد کاری که هیچ دیکتاتوری نتوانسته جلوی آن را بگیرد.
شما در نشست های موسوم به غسل هفتگی افراد را مجبور می کردید حتی خوابها و فکر جنسی خود را برای جمع بیان کنند تا بدینگونه شخصیت آنها خرد شود و نتوانند هیچگونه استقلال فکری و اعتماد به نفس داشته باشند.
شرح زندانی کردن ها و سر به نیست کردن های افرادی که مخالف خط و خطوط شما بودند و بیان طلاق های اجباری و کلا مناسبات درونی شما که در بیرون یک حرف می زنید و در داخل طور دیگری عمل می کنید در این نامۀ مختصر نمی گنجند. جداشدگان از تشکیلات شما به طور مفصل این مسائل را افشا کرده، نوشته و منتشر کرده اند.
گناه ما بیان واقعیت های درونی این فرقه بوده و می باشد و به همین جرم توسط شوهر تو مسعود رجوی حتی در خاک اروپا و دنیای آزاد محکوم به قتل یعنی اعدام شده ایم ! آیا واقعیت غیر از اینها است که بیان کردم؟ حال خائن به وطن و مردم شما هستید یا ما؟
اگر ریگی در کفش ندارید یکی از بالاترین مسئولین فرقه ات را بفرست تا با ما در یک مصاحبه تلویزیونی روبرو شود تا ببینیم که چه کسی خیانت کار و وطن فروش است؟
مردم و تاریخ ایران قضاوت خواهند کرد.
انتهای پیام