دو و نیم دهه پیش وقتی مسعود رجوی خبر از انقلاب ایدئولوژیک درونی در فرقه خود داد، کمتر کسی گمان می کرد، این انقلاب به مقدمه ای برای بروز بزرگترین تنش های درونی و چالش های بیرونی فرقه رجوی تبدیل شود.
اگر چه ازدواج مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو به عنوان سرآغاز و مکانیسم این انقلاب در نوع خود باعث شگفتی و تعجب گردید، اما این ازدواج در مقایسه با دستاوردهای انقلاب ایدئولوژیک در واقع اهمیت خودش را کاملا از دست داد و تحت الشعاع بازخوردهای بعدی انقلاب ایدئولوژیک قرار گرفت. اما تا بیرونی شدن تاثیرات این انقلاب و بازخوردهای آن برای دنیای آزاد و افشای آنچه در مناسبات درونی اعضا نطفه بسته و روز به روز تشدید و تعمیق می یافت، زمان نسبتا زیادی نیاز بود.
بخش عمده این زمان الزاما باید صرف بسط و تعمیق بندهای انقلاب و در نهایت ماده شدن مبانی انقلاب ایدئولوژیک رجوی گردد. در واقع فیل انقلاب ایدئولوژیک رجوی تا ترکیدن و پراکندن محتوای خود و تا نشان دادن چشم اندازهای اش برای درون و بیرون اعضا بیش از هر چیز به زمان نیاز داشت.
در واقع از میان همه ادعاها و حرف های رجوی درباره انقلاب ایدئولوژیک او، اگر بتوان یک سخن راست و صادقانه پیدا کرد، این است که رجوی تاکید کرده بود. تمام حرفش این بوده است که سرنگونی پشت انقلاب کردن شما مانده هرموقع شما انقلاب کنید سرنگونی محقق می شود. این بوده شعار این فرقه و به همین شکل آدم ها را گول زده ونگه می دارد.
نبی احمدی
انتهای پیام / فراق