• امروز : چهارشنبه - ۷ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 27 November - 2024

پروژه مشترک فرقه رجوی و صهیونیست‌ها علیه ایران

  • کد خبر : 18266
  • 12 نوامبر 2018 - 12:22

به موازات فشارهای ترامپ در دوران تصدی پست ریاست جمهوری و به ویژه در ماه های اخیر و بعد از اعلام خروج غیرقانونی آمریکا از برجام به بهانه های واهی و یکجانبه گرایی آمریکا در عرصه بین الملل، منافقین که طی این مدت از مواهب نزدیکی خود به محافل صهیونیستی آمریکایی و ارتجاع منطقه ای، در اشکال مختلف بهره مند گردیدند، تلاش های خود را گسترش بخشیده و به آن ابعاد تازه ای بخشیده اند.

10برگزاری کنفرانس سالیانه این فرقه در پاریس در زمره اقداماتی است که طی سالیان اخیر با تبلیغات گسترده رسانه های وابسته به افراد و نهادهای غربی، سعودی و صهیونیستی صورت می گیرد. با اینحال نشست امسال منافقین به دلایلی دارای حاشیه های مضحک و رسواکننده بود. بهره گیری از اتباع کشورهای دیگر (بویژه آفریقایی تبارها) با حربه کمک مالی و فریب برخی شرکت کنندگان در قالب تورهای گردشگری و… .

اما آنچه این مسائل را تا حدودی تحت تاثیر خود قرار داد و در رسانه های خبری برجسته گردید ادعای تلاش ایران برای بمب گذاری در نشست موصوف از طریق دوتن از عوامل وابسته و اعضای تشکیلاتی منافقین بود که در همین راستا دیپلمات ایرانی نیز به ادعای همکاری با این عناصر موقتا دستگیر و تسلیم بلژیک گردید.

گذشته از این ماجرا، اخیرا دانمارک ادعاهایی را علیه جمهوری اسلامی ایران در مورد زمینه چینی برای طرح ترور یکی از سرکردگان گروه جدایی طلب مخالف حکومت بنام «الاحوازیون» مطرح کرد و این گونه ادعا شد که سرویس اطلاعاتی موساد نقش تعیین کننده ای در کشف و دستگیری مجرم ادعایی (وابسته به ایران) داشته است.

این ادعاها و این تلاش ها را می توان از منظر رویکرد رئالیستی حاکم بر روابط بین الملل که اساس کنش دولت ها در صحنه بین المللی را بر «منافع ملی» و تامین حداکثری آن می داند مورد ارزیابی قرار داد.

در مورد ادعای تلاش برای بمب گذاری نشست منافقین، اقدام احتمالی ایران در چنین شکل و ابعادی کاملا می تواند به سود این گروه و به زیان منافع ملی کشور باشد. در شرایطی که این گروه در میان جامعه ایرانی از کمترین اقبال برخوردار است واعضای آن (بویژه رجوی ها و سرکردگان آن) باید در قابل اقدامات خائنانه و کشتار غیرانسانی و بی رحمانه هموطنان خود پاسخگو بوده و به چنگال تیز عدالت سپرده شوند، چنین اقدامی جز به شناخته شدن و معرفی هرچه بیشتر اینان در صحنه داخلی و بین المللی و بهره برداری از خسارات و کشته های احتمالی بمب گذاری برای پیشبرد پروژه مظلوم نمایی خود منجر نمی شود. فارغ از جنبه های انسانی و اخلاقی ماجرا، نمی توان هیچ منفعت احتمالی قابل ذکری را برای ایران در این رویداد برشمرد.

علاوه براین، مساله ای که در عصر پساترامپ و تمرکز گسترده بر اقدامات ضدایرانی اش بعنوان یک ویژگی بارز مطرح است تلاش اروپا در حفظ برجام و عدم همراهی با سیاست های ترامپ در برخی زمینه هاست. گرچه دغدغه های اروپا صرفا به برجام و تداوم آن معطوف نمی شود و در زمینه های مختلف در خصوص سازوکار حفظ امنیت دسته جمعی و پرداخت سهم کشورها در پیشبرد اهداف سازمان دفاعی امنیتی ناتو، نظام تعرفه ای حاکم بر مراودات تجاری (شبیه آنچه در مورد چین صورت گرفت)، یکجانبه گرایی و نادیده گرفتن برخی دستاوردهای ناشی از تعامل و چندجانبه گرایی و… با ترامپ مخالفت یا دستکم عدم همراهی دارد، اما یکی از نمودهای بارز این انشقاق و اختلاف رویکرد در زمینه حفظ و تداوم برجام بوده است.

تا آنجا که کشورهای اروپایی طرف مذاکرات برجام و در مجموع اتحادیه اروپا درصدد تعبیه ساختارهای حقوقی و مالی ای هستند که بتوانند از رهگذر آن دولتها، افراد و شرکت های طرف معامله با ایران را از تحریم های آمریکا و مجازات های احتمالی مصون بدارند و نقل و انتقال پول حاصل از این مراودات به ایران نیز تا حد امکان تابع محدودیتهای تحریمی آمریکا قرار نگیرد. (البته این که در عمل اروپا بتواند یا بخواهد بویژه با توجه به حجم مراودات مالی و تجارت با آمریکا، سازوکار موثری ارائه دهد، مساله دیگریست).

در چنین شرایطی که اروپا حداقل در ظاهر و در سطح اعلام مواضع و رویکردها در موضوع برجام رودرروی ایالات متحده ایستاده و بر حفظ و تداوم برجام بعنوان نظام موثر کنترل تسلیحات و حفظ صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی تاکید دارد و با اتکا بر بیانیه های آژانس بین المللی انرژی اتمی و مدیر کل آن، خروج آمریکا را غیرقانونی و بی مبنا می داند، طبیعتا خردگرایی و ابتنای امور بر منافع ملی کشور اقتضا می کند که جمهوری اسلامی ایران راهبرد خود را بر گسترش و تعمیق گسست ایجاد شده میان اروپا و آمریکا قرار دهد.

یقینا در چنین شرایطی اتخاذ هر رویکردی که سبب نزدیکی و اجماع اتحادیه اروپا با آمریکا در تحریم ملت ایران و ایجاد فشارهای بیشتر بر کشور باشد نه عقلایی است و نه مبتنی بر منافع ملی. لذا پذیرش این فرض که نیروهایی از سوی حکومت ایران برای انجام عملیات های تروریستی در این شرایط زمانی و مکانی به اروپا گسیل و سعی در انجام چنین عملیاتی داشته اند بسیار بعید و دور از ذهن است. به ویژه در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران پس از حادثه تروریستی شهریورماه در اهواز و پس از آنکه مشخص شد بسیاری از سران گروه جدایی طلب الاحواز مقیم کشور دانمارک هستند، دست بالا را پیدا کرده بود و اتفاقا دانمارک قول همکاری با ایران در خصوص استرداد مجرمان احتمالی مرتیط با این حادثه را داده بود، چنین رویدادی جز زیان و عوض کردن زمین بازی نتیجه دیگری ندارد. مگر آنکه به فرض محال بپذیریم که نیروهایی در داخل عامدانه بدنبال تقویت منافقین و صهیونیسم بین الملل و ایجاد فشار هرچه بیشتر بر کشور هستند!

منافقین و صهیونیست ها در طول سالیان بیشترین تبلیغات را علیه برنامه هسته ای داشته و سعی بر بهره برداری از آن به عنوان ابزار اجماع و فشار علیه ایران داشته اند. پس از برجام و به ویژه در دوسال اخیر تمام توان خود را مصروف لغو برنامه هسته ای از سوی نئوکان ها نمودند. از نظر اینها همراهی اروپا با آمریکا در این مسیر برای فشارهرچه بیشتر بر ایران ضروری است و در این مسیر همه تلاش خود را به کار بسته اند.

دکتر نواب محمدی

انتهای پیام / بنیاد هابیلیان

 

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=18266