یکی از قوانین جزایی مورد تنش و ادعای فرقه که در فضای مجازی و تبلیغاتی به بهرهبرداری از آن میپردازند و میخواهند از این راه به جذب نیرو بپردازند و مخالفت علیه کشور ایران ایجاد کنند. مجازات اعدام و ادعای شکنجه است. علاوه بر راهاندازی راهپیمایی و جلسات فریبکارانه در ۱۰ اکتبر روز جهانی لغو حکم اعدام در طی سال نیز به سو استفاده و بهرهبرداری میپردازند.
درحالیکه تشکیلات مافیایی و قرونوسطایی سازمان مجاهدین بهصورت رسمی قدرت و حکومتی ندارد اما بسیاری از قوانین سرکوبگرانه و ضد حقوق بشری را در درون خویش صحه گذاشته و هرچقدر هم زورش برسد اجرا مینماید
یکی از قوانینی که بهصراحت در مرامنامههای فرقه موجود بود حکم اعدام است که سندهای مکتوب آن تا سال ۱۳۸۲ (قبل از سقوط صدام) نگهداری و برای بسیاری از تخلفات اعضا در نظر گرفته میشد و در برگههای پرسنلی و عضویت، افراد ملزم به امضای آن بودند.
در دوره های متعدد ازجمله در سال ۱۳۷۲ و در پایان جلسات مغزشویی مسعود رجوی موسوم به نشست حوض کوثر! همه اعضا مجبور شدند فرمی را امضا نمایند که در آن حکم اعدام دربند دهم آن برای مواردی از قبیل موارد اخلاقی – فرار و یا اعلام جدایی و زدوخوردهای منجر به قتل قیدشده بود.
علاوه بر این مسعود رجوی بهصورت صریح در اکثر سخنرانیهایش از حکم اعدام دفاع میکرد و آن را حق مسلم خودش دانسته و بر آن پافشاری میکرد من شخصاً بارها در جلساتی حضور داشتم که مسعود رجوی قاطعانه اعلام میکرد هر کس از سازمانش جدا شود خائن و حکمش اعدام است و حق جدایی و اعتراض وجود نداشت. مهوش سپهری جانشین رجوی در کمپ اشرف باقدرت نمایی در جلسات زنان شورای رهبری اعلام میکرد هرکدام از شما درخواست جدایی دهد سرش را کنار باغچه گذاشته و میبریم
پسازآن بود که خانم مینو فتحعلی را به جرم فرار با اعزام ۵۰ گشت مشترک با استخبارات عراق دستگیر نمودند و زندا نی کردند خانم مهری موسوی به دلیل درخواست جدایی و ابراز مخالفت علنی با مسعود رجوی به اعدام محکوم شد و سپس حکم اعدام این دو را صادر نموده و در سال ۱۳۸۲ اجرا نمودند.
سربه نیست کردن نسرین احمدی قتل زهرا فیض بخش و… بسیاری از مردان و زنان معترضی چون قربانعلی ترابی، پرویز احمدی جعفر کهزاد منش … با حکم رجوی انجامشده است.
او بارها و بارها وبیشرمانه در سخنرانیهای درونی و علنیاش حکم اعدام جداشدگان را اعلام میکرد و هر آنکه مخالف و منتقد بود را خائن و مزدور می خواند و به نیروهای خارج کشوری دستور می داد هرکجا جداشدهای را یافتند او را به قتل برسانند.
او گفت روزی که مطمئن شوم شکست میخوریم تصفیهحساب اول من با بریدگان و خائنین (منظور جداشدگان) است «دستور میدهم شما بروید اینها را هرکجای اروپا یافتید بکشید و روی سر جنازه هم بایستید مسئولیت با من و از زندان شدن نترسید، زندانهای اروپا مثل هتل چند ستاره است.»
تا اینکه سرانجام او در ۱۱ آبان سال ۱۳۹۳ بالاخره شکست کاملش را پذیرفت و بعد از ده سال مخفی شدندر یک پیامک صوتی تحت نام عهد پرچم و ابلاغیه چراغ خاموش حکم اعدام و قتل و ترور منتقدین و جداشدگان و مخالفانش را صادر نمود.
به نظر میرسد پز روشنفکری و روشنفکر بازی و ژست حقوق بشری لقمهای بزرگتر از دهان سرکردگان گروهک و یاوهای بیش نیست. گروهکی که رهبرش حداقل دریکی از آخرین پیامهای صوتیاش تا توانست بعض و کین و نفرت خویش را از آگاهی و افشاگری جداشدگان و منتقدین فرقه بیان نمود؛ و آن روی دیگر خوی دیکتاتوری و خودشیفتگیاش را بار دیگر به نمایش گذاشت.
مسعود رجوی در آن سخنرانی با جا زدن خویش بهعنوان نماینده خدا و و وارث ائمه با حکم فاشیستی هر کس با من نیست برمن است بار دیگر همه مخالفان و جداشدگان و منتقدین خود را با القاب ارتجاع و استعمار و دشمن و مزدور مستوجب مجازات و اعدام دانست؛ و فرمان قتل را صادر کرد.
در کنار این اوصاف رجوی که با مضحکه سعی میکرد نقش قدیس و رهبر به خویش دهد حکم و فتوا صادر و خود را محور همه تحولات جهان دانسته و همهچیز و همهکس را با معیار و میزانِ دوری و نزدیکی به خودش میسنجد و این تنها قانونی است که او بلد است … هر کس با او نباشد، لاجرم در جبهه استعمار و ارتجاع و وزارت اطلاعات قرارگرفته و باید در همین جهان به سزای اعمالش برسد.
او در ان سخنرانی با بغض و کین مضاعف به همه مخالفینش لعنت فرستاد و وعده اجرای عدالت از نوع خودش را داد؛ و گفت حتماً عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد کرد و به کیفر شایسته اعمالشان خواهند رسید!
بهراستی این مردک به چه قانونی پای بند است او خود را بالاتر از هر قانونگذار و شریعت مداری میداند و قانون و فتوا صادر میکند فتوایی مبتنی بر انتقامگیری، نفرت و هراس پراکنی با توسل به مجازات بدون دادگاه و محکمه رسمی. او در مقام قاضی حکم مید هد و در مقام مذهبی فتوا صادر میکند و با تحریک هواداران در کشورهای مختلف، آنها را به خشونت و اجرای حکم اعدام فرامیخواند؛ و در اینسو و آنسوی اروپا و امریکا اعلام جنگ میکند: که «در انتظار مصاف آخرین با مجاهدین باشید»؛ و با مخاطب قرار دادن اعضا میگوید: «وصیت کرده و میکنیم که باید یکبهیک به جزای خودشان برسند».
حال بازهم باید از این طیف خودشیفته پرسید: اگر شما اینقدر شعار حقوق بشر و پای بندی به قوانین بینالمللی و میدهید و خود را مخالف مجازات اعدام اعلام مینمایید و ادعا دارید خواهان برقراری یک سیستم قضائی مستقل و عادلانه مبتنی بر معیارهای جهانی هستید در این حالت، صدور چنین فتواهایی منجمله اعدام و کشتن چه معنی دارد؟ پس اینهمه ادعاهای حقوق بشری جز برای فریب دادن و حقهبازی است؟ آیا جز ظاهرسازی و فرافکنی است
بارها بسیاری از اعضا در همان کمپ اشرف با مواجهشدن با چنین اعمالی میگفتند چگونه است رجوی هنوز به قدرت نرسیده، فراتر از قانون، فتوا صادر میکند.ایشان با اصل ولایتفقیه و.دین کاری ندارد او فقط بیمار خودشیفتهای است که امامت و ولایت و قانون و شرع را همه حق خود میداند و اگر بیشتر رویش میشد فراتر رفته و خود را نماینده و پیامبر زمان مینامید … آیا رجوی با «ولایتفقیه» و دین و حکومت مذهبی مشکل دارد خیر، این ژستهای غربی پسند او است او فقط به دلیل اینکه ولایت و رهبری را «حقی» برای خودش میداند، با این امور ضدیت دارد او بارها میگفت رهبری حقی است که از او گرفتهشده و اینک همه باید در رکاب او حاضر به جنگ شوند و هزاران نفر هم در این راه کشته شوند مباح است تا این حق باز پس گرفته شود.
این امر ژستهای بشدت متناقض فرقه یعنی ادعای سکولاریسم و جدایی دین از دولت را نیز برملا مینماید. مسعود رجوی آب میخورد دم از دین و اسلام و تفسیر قران میزد و بهزعم خودش ملاک عمده اعمالش و دلیل برتری و متابعت اعضا را هم ایدئولوژیک نمودن خودش میدانست و میخواست که اینچنین باشد و بعد چنین شخصی در شورای فروریخته ملی مقاومت مدعی سکولاریسم بود و مکرر شعار جدایی دین از دولت میداد
در قوانین فرقه رجوی حق آزادی انتخاب به تمسخر گرفته میشود؛ جداشده بریده و خائن معرفیشده و به اعدام محکوم میشود. افراد ناراضی به قتل میرسند. زنان به بردگی گرفته میشوند و بیش از مردان استثمار میشوند. حداقل آزادیهای فردی در درون تشکیلات وجود ندارد.
ابتداییترین حقوق انسانی یعنی حق ارتباط و دیدار خانواده، تماس و ارتباط تلفنی و ارتباط با جهان خارج از فرقه وجود ندارد. زنان و مردان حق تشکیل زندگی و حق ازدواج و بچهدار شدن و دوست داشتن ندارند؛ و باید همه عاشق افراد روانی و خودشیفتهای چون مسعود و مریم رجوی باشند و سرپیچی از این قوانین جرمهای نابخشودنی است. در درون تشکیلات فرقه منافقین زندان و شکنجه قتل و حکم اعدام وجود دارد و در طی سالهای ۱۳۶۴، ۱۳۷۳، ۱۳۸۰ دهها نفر از اعضا را ماهها زندانی و شکنجه نمودند و در همهسالها در درون کمپهای مجاهدین زندان وجود داشته است. مشخصاً در پرسنلی بخشی به نام خروجی وجود داشت که از شش ماه تا دو سال و چند سال اعضای خواهان جدایی را زندانی مینمودند. شاهدان این مدعا موجودند و حاضرند در هر دادگاه رسمی و بینالمللی با مدرک علیه زندان و قتل و شکنجه سازمان رجوی شهادت بدهند.
و امیدوارم روزی فرابرسد که بساط همه شانتاژ و فرافکنی و ژستهای حقوق بشریش به پایان برسد تا دیگر شاهد به دام افتادن جوانان بیتجربه و رنج خانوادههای آنان نباشیم.
تحلیل از: مریم سنجابی – فراق
انتهای پیام