شاید درعصرارتباطات، عصر آزادی انسان و در حضور نهادهای حقوق بشر بین المللی و وجدان های آزاد تلاش برای دیدار با فرزند امری بدیهی باشد. ولی چه اتفاقاتی رخ می دهد وچه معادلات مجهولی عمل می کند تا پدرومادری درسنین سالخوردگی خانه و زندگی خود را در کانادا رها می کنند و به آلبانی بیایند و برای دیدار با فرزندشان تلاش کنند.
دیدن فرزند و عشق ورزیدن به او صرف نظر از معادلات و جناح بندی سیاسی حق اولیه و به رسمیت شناخته شده هرانسانی است که به منشور حقوق بشر اعتقاد دارد. اصولا ارزش های انسانی وعشق وعواطف خانوادگی را نمی توان درپشت حصارهای ضخیم تشکیلاتی ودیدگاه های تنگ و محدود افکار سیاسی وعقیدتی به اسارت گرفت .
یکی از خصوصیات و خط مشی متفاوت هر سازمان، حزب و جریان سیاسی بامناسبات فرقه ای درنحوه نگرش آنها به مقوله انسانها و به رسمیت شناختن حق آزادی انتخاب وقدرت اختیار آنهاست. درمناسبات فرقه ای عضو اراده ای مستقل از مناسبات فرقه و رهبرانتصابی ندارد. اگرچه این پدیده از قرن ها قبل وجود داشته ومناسبات اجتماعی و خانوادگی را تخریب می کرده است ولی استفاده گسترده و سیستماتیک از آن درعرصه های سیاسی و مذهبی و نظامی و ارتقای تکنیک ها و متدهای آن در چند دهه اخیر موجب شده تا توجه بیشتر جامعه شناسان و روانشناسان سراسر دنیا به آن جلب شود. قربانیان فرقه های مخرب درهمه جا و در تمامی طیف های اجتماعی هستند ولی باید اذهان کرد خانواده ها بیشتراز دیگران دراین رابطه آسیب دیده اند.
یکی از عواملی که سیستم کنترل ذهن فرقه آن را مقدمتا تحت کنترل درمی آورد رفتار وعواطف افراد است. با استفاده از این عوامل هویت فرد به طور کامل تغییر می یابد وکنترل ذهن مخرب اراده و اختیار را از دست فرد خارج می سازد و به دست رهبری ومناسبات فرقه م یدهد. عضو قربانی بصورت سیستماتیک با فریب و دروغ در خصوص اعتقادات و عملکرد ان فرقه با استفاده از تکنیک های روانی مغزشویی می گردد به طوریکه که دیگر قادر به انتخاب و تصمیم گیری نیست .
وقتی به داستان سمیه محمدی ومصاحبه هایش نگاه می اندازیم دقیقا می توانیم به خوبی تشخیص دهیم که سمیه تا کجا اسیر زنجیر دروغ فرقه مجاهدین خلق است. تا کجا احساس وعواطف انسانی در او کشته شده است. آیا دردوران شکوفایی عاطفه ها و احساس وعشق خانوادگی فرزند به پدر ومادر و برعکس تصورش درذهن می گنجد که درشرایط بلوغ سنی واگاهی اجتماعی فرزندی همانند سمیه با چنین ادبیاتی با پدر ومادر سخن بگوید؟ چگونه درشرایط متعارف پذیرفته است که پدر ومادری که تمامی وجودشان را صرف پرورش فرزندشان کرده باشند درمقابل او قرار بگیرند.
فرقه رجوی که از تمامی اصول انسانی تهی شده است سمیه را درمنتهای گستاخی وبرخلاف تمامی ارزش ها وحرمت های خانوادگی واجتماعی وصرفا بخاطرمنافع حقیرمادی وسیاسی وجلب توجه اربابان آمریکایی وشیوخ مرتجع منطقه ای درمصاحبه های نمایشی شرکت می دهد تا به بدترین شکل به پدر ومادرش بی حرمتی نماید.
چهره بر آشفته، عدم تمرکز درحین صحبت های سمیه بخوبی نشان می دهد او تا کجا تحت فشار به تکرار طوطی وار مزخرفات فرقه عمل می کند. ولی درمقابل این بی حرمتی های سران فرقه حماسه ای فراموش نشدنی از طرف پدرومادر سمیه درآلبانی رقم می خورد.
آنها نه تنها رنجیده خاطر نمی شوند برعکس عشق وعاطفه شان به سمیه صد برابرمی گردد. آنها به خوبی و درطی سالیان تجربه کرده اند که پاسخ کین ونفرت رجوی را باید باعشق وعاطفه و مهر و محبت داد. بیش از دوماه است که خانواده محمدی در آلبانی پرستوهای عشق ومحبت هستند. آنها خم به ابرو نیاورده اند وبرعکس با تلاش و اراده سترگ درخاک آلبانی ودرافکارعمومی مردم آن کشور به خلق حماسه مشغول هستند .
برای مردمی که خانواده را کانون محبت و روابط خانوادگی و عشق و عواطف بین انها را یک فریضه مقدس می دانند دیگر نمایشنامه ها وخیمه شب بازی سران فرقه از زبان سمیه پشیزی نمی ارزد .این داستان ادامه خواهد داشت وحماسه عاطفی به پایان خواهد رسید. عشق وعاطفه برکین و نفرت پیروز خواهد شد.
یادداشت از علی اکرامی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز خوزستان