اسناد گویای آن است که برای فرقه رجوی هیچ چیز به اندازه کسب قدرت و اعتبار اهمیت ندارد. آنها در این راه نه تنها به هموطنان خود در ایران خیانت میکردند بلکه همدست با صدامیان به کشتار مردم نیز میپرداختند.
به گزارش فراق، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی پیوند علنی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی و ارائه اطلاعات به آنها در حالی که مردم ایران، درگیر جنگ با صدامیان بودند، برگ سیاهی از پرونده ننگین سازمان منافقین است.
در بخشی از کتاب «خوابگردها»که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده و به واکاوی ارتباط رهبران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با نهادهای اطلاعاتی و نظامی رژیم بعث میپردازد، درباره جاسوسی منافقین برای صدام آمده است: کمتر از یک سال و نیم پس از فرار مسعود رجوی، سرکرده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از ایران و پناهندگیاش در فرانسه، روز یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۶۱ش/ ۹ ژانویه ۱۹۸۳م، طارق میخائیل یوحنا عزیز، نایب نخستوزیر عراق، در حاشیه سفر به فرانسه با رجوی در محل اقامت او در “اورسورواز” دیدار و گفتوگو کرد.
به نوشته ارگان رسمی و مطبوعاتی سازمان: «آقای (طارق) عزیز، دعوتی از جانب رهبری عراق به آقای رجوی برای دیدار از عراق به منظور ایجاد روابط برادرانه بین خلقهای همجوار براساس احترام متقابل و تمایل صادقانه برای استقرار صلح، تقدیم نمود.»
ملاقات این دو (عزیز- رجوی) منجر به صدور «بیانیه مشترک نایب نخستوزیر عراق و مسئول شورای ملی مقاومت ایران» شد. به دنبال این نشست صمیمانه، روز پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۶۱ «شورای ملی مقاومت» که رجوی ریاست آن را عهدهدار بود، طرح صلحی را اعلام کرد که اعلان فوری آتشبس، تشکیل کمیسیون نظارت، عقبنشینی نیروها تا پشت مرزهای زمینی و رودخانهای قرارداد ۱۹۷۵ (الجزایر)، مبادله کلیه اسرا، تعیین خسارتهای جنگی و نحوه تأدیه حقوق ایران در دیوان بینالمللی لاهه، بازگشت پناهندگان و آوارگان، تنظیم قرارداد قطعی صلح، سرخط مهمترین عناوین آن بود.
سرکرده فرقه در سنوات بعد از توافق با معاون نخستوزیر عراق رمزگشایی کرد. وی در یکی از نشستهایش با سپهبد طاهر جلیل حبوش، رئیس سرویس کل اطلاعات رژیم صدام اظهار میدارد: «به یاد میآورم که وقتی طارق عزیز به خانه ما در پاریس آمد با یکدیگر قرارداد صلح امضا کردیم و من جلوی خبرنگاران گفتم… [امام] خمینی شکست میخورد و این مقاومت و مردم و عراق هستند که پیروزمندانه از این جنگ خارج خواهند شد. میدانید که این حرف در آن زمان کفر بود.»
پس از این بود که فرقه رجوی، با جاسوسی از جبهههای جنگ، اطلاعات فراوانی در اختیار صدامیان قرار میداد.
برگهایی از خیانت فرقه رجوی
اسناد گویای آن است که برای فرقه رجوی هیچ چیز به اندازه کسب قدرت و اعتبار اهمیت ندارد. آنها در این راه نه تنها به هموطنان خود در ایران خیانت میکردند بلکه همدست با صدامیان به کشتار مردم نیز میپرداختند.
بنا بر یک سند، یکی از اعضای سازمان منافقین به عناصر امنیتی بعث، اطلاعات جنگی را لو میدهد.
داوری [یکی از اعضای سازمان منافقین]: یک پل هست به نام پل “بقیه الله”
اطلاعات بعث: سیستم ضدهوایی دارد یا نه؟
داوری: گفتم که شما بهتر میدانید، به نظر خودتان منطقه فعالی است و خیلی هم صاف است. فکر میکنم تنها پل ثابت آنجاست.
ابوزینب [از مسئولان سرویس کل اطلاعات بعث عراق]: البته اگر این پل، پل ثابت باشد مانع حرکت همه قایقها و کشتیهایی که از شمال به جنوب تردد دارند خواهد شد. به اصطلاح این لولهها نمیگذارند قایقها به راحتی از روی آن پل دستساز عبور کنند…
داوری: اینور و آنور لولهها را بستهاند و بعد مثل کشتی درست کرده و روی آن با پمپ [آسفالت] ریخته، یا به اصطلاح پایههایی زده که این جسم حتماً از آب بالاتر است.
داوری [با ارائه نقشه به افسران سرویس اطلاعات]: و اما این یکی به اصطلاح پلی است به نام پل “بقیهالله”… این پل قبل از عملیات والفجر۸ ساخته شده و یکی از عوامل پیروزی رژیم [جمهوری اسلامی] در این حمله بوده. این پل روی رودخانه بهمنشیر قرار گرفته و در شرق ستاد مرکزی فرماندهی سپاه و محور عملیاتی۲ واقع شده است. این محل در فاصله ۵/۳ کیلومتری و در غرب جاده منتهی به آلصابر است. جاده غرب پل است که در ادامه پل تقاطع ایجاد کرده است. بعد منطقه سبز و درختکاری شده است و رودخانه بهمنشیر هم هست.
اطلاعات: سه تا علامتی که شما روی کروکی ارائه دادید وجود دارد. هدف اصلی، پل “بقیه الله” است، دو علامت دیگر چیست؟ ممکن است دو علامت دیگر خارج از رودخانه باشد. این سه تا شماره که روی کروکی است یکی مربوط به خود هدف است و دو تای دیگر به عنوان علائم مشخصه است جهت نزدیک شدن به هدف. برای اینکه موضوع خلط نشود، هدفی را که شما مشخص کردید پل “بقیه الله” است. شما سه تا شماره روی کروکی مشخص کردید ولی کدام شماره مربوط به پل است، واضح نیست.
احمد افشار، [مترجم سازمان]: ما هم توضیح کافی راجع به هدف نوشتیم و همچنین علائم مشخصه هدف را روی کروکی نشان دادیم….
بدین ترتیب سازمان، اطلاعاتی را که حاصل جاسوسیهایش بود در اختیار بعثیها قرار میداد. به علاوه در طول جنگ تحمیلی، منافقین در فرصتهای مختلف، ضمن آگاهی از جنایتهای شیمیایی صدامیان، برای انکار و سرپوش نهادن بر آن در مجامع جهانی تلاش میکردند. در سندی از مراودات نماینده امنیتی عراق و داوری نماینده منافقین در مذاکرات چنین آمده است:
اطلاعات: یک موضوع را شخص رئیسجمهور [صدام] از سازمان درخواست کرده و آن این است: اثر حملات شیمیایی عراق را علیه ایران به لحاظ تلفات و اثراتی که داشته ارزیابی کنید. رئیسجمهور از من خواستهاند که از شما سؤال کنم که میزان خسارتهای سپاه و ارتش [ایران] در منطقه هور- کشته، زخمی- به ویژه در منطقه شرق بصره بر اثر حمله شیمیایی ما چقدر بوده است. نیاز به ارزیابی دقیق داریم. این مطلب خیلی محرمانه است. لطفاً با رعایت حفاظت [اطلاعات] آن را دنبال کنید.
داوری: طبق گفته شما که از قول رئیسجمهور گفتید، ما این کار را کردیم؛ و در حالی که به دفعات از ما سؤال کرده بودند [راجع به بمباران شیمیایی] و ما با توجه به حرفهای شما [بعثیان] رد (انکار) کرده بودیم…
براساس سندی دیگر، مهدی ابریشمچی از اعضای رده بالای منافقین در گفتگو با یک عنصر بلند پایه امنیتی رژیم بعث عراق، سازمان مطبوعش را کاملا همسو با صدامیان معرفی میکند.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از مذاکرات سری ابریشمچی با عنصر پلندپایه اطلاعاتی و امنیتی بعث است.
ابریشمچی: در خصوص پادگانها صحبت میکنیم. برادر رجوی، ابراهیم ذاکری را برای مسئولیت پادگان کوت معرفی کرده است و مرزهای جنوبی نیز با اوست. اما بقیه پادگانهایی که به ما معرفی کردید، در موردش بحث شده است و مقرر شد که بودجهای برای پادگان ابوغریب در نظر گرفته شود و مشکلات این پادگان با برادر مسعود بررسی گردید. او گفت با توجه به عنایت سیدالرئیس [صدام] مشکلات آن را با برادران [عراقی] حل کنید.
اگر پادگان در شرق بغداد میبود دو ساعت به نفع ما بود در زمان رفتن به هتل. از این پادگانها برای اعزام نیرو به داخل ایران و آموزش آنها استفاده میکنیم و اینکه محل استقرار برای نیروهای آموزشی وجود ندارد و این مسئله عملیاتهای ما را به تأخیر میاندازد، لذا اگر پادگانی کوچکتر در شرق بغداد به ما بدهید بهتر است…
اطلاعات: شما مشخص کنید کدام پادگان را میخواهید و کدامیک را نمیخواهید تا با ارتش هماهنگ کنیم…
ابریشمچی: ما با عراق رابطه عمیق سیاسی و نظامی داریم و مجاهدین ساده ما قدرت فهم همه ابعاد این ارتباطات را ندارند. تفاهم در سطح ما بهتر است تا در سطح پایینتر مطرح شود، لذا ذهنیت حضور عراقی ما بین ایرانیها ایجاد نشود.
اطلاعات: با هم میرویم به پادگان و مکان مناسب را پیدا میکنیم…
ابریشمچی: اینها توجهات ناشی از دستورات سیدالرئیس [صدام] است و تمام امکانات را شما در حالت جنگ که مورد نیاز خودتان است در اختیار ما گذاشتهاید. این نشانه آن است که شما با احساس مسئولیت این اهتمام را دارید. در برابر این خدمت شما، نیرو به داخل ایران میفرستیم و ضربه میزنیم تا در جنگ علیه شما موفق نباشند.
اطلاعات: پس از استقرار [نیروهای سازمان] در پادگان با ارتش هماهنگی لازم صورت میپذیرد تا اعزام به مرز و… با کمک آنها محقق شود. درخواست تسلیحاتی خودتان در سال ۱۹۸۷ [م/ ۱۳۶۶ش] را به ما بدهید.
ابریشمچی: ما طی یک بررسی درخواستهای خود را ارائه خواهیم داد. الآن مشغول [رسیدگی به] امور پادگانها هستیم.
انتهای پیام