ابر فرقه – قسمت چهارم
نگاهی اجمالی به تاریخچۀ سازمان مجاهدین خلق ایران(در پادگانهایش در عراق و قلعۀ اشرف)
با نگاهی به کتاب “فرقه ها در میان ما”
نوشتۀ: خانم مارگارت تالر سینگر استاد دانشگاه برکلی آمریکا
ترجمه: مهندس ابراهیم خدابنده
نگارش: مهندس محمّدرضا مبیّن – (با تجربه ۱۰ سال حضور در فرقۀ مخرب رجوی)
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی عمران
در حال حاضر مهندس یک پروژه ساختمانی است
عضو انجمن نجات استان آذربایجان شرقی
***
فرقه ها با تمایل به خودکامه بودن یا تمامیت خواهی، در کنترل رفتار اعضایشان و همچنین خودکامگی ایدئولوژیک، ابزار تعصب و افراطی گری در جهان بینی دارند نهایتاً (و معمولاً هرچه زودتر به جای دیرتر) اغلب فرقه ها از اعضایشان انتظار فزایندۀ گذاشتن وقت، انرژی ، پول و یا سایر منابع برای اهداف معین شدۀ گروه را داشته، اینچنین عنوان یا اعمال می کنند که آنان به تعهد کامل برای رسیدن به درجه ای چون رستگاری، سرنگونی (هدف بزرگ) نیاز دارند.
فرقه ها با این مشخصه شناخته می شوند که به اعضای خود دیکته می کنند که چه بپوشند، چه بخورند، و کجا و کی و چه مدت کار کنند، کی بخوابند، کی حمام کنند و همین طور به چه چیزی و چطور اعتقاد داشته باشند، چگونه فکر کنند و چه بگویند.؟
خلاصه سرسپاری مطلق !
برای حل شدن در اهداف اساسی گروه ،بسیاری از فرقه ها فشار زیادی بر روی اعضاء جدید برای فراموش کردن خانواده، دوستان و مشاغل خود می آورند. این تاکتیک برای ایزوله کردن فرد، یکی از مکانیزم های عام اغلب فرقه ها برای کنترل و ایجاد وابستگی اجباری است.
بطور خلاصه پروسه قطع از گذشته و وصل به دنیای فرقه ای یکی از اساسی ترین ارکان فرقۀ رجوی است و همۀ مناسبات در این راستا شکل داده شده است !
تاکتیک ایزوله کردن فرد در مناسبات رجوی زمانی بکاربرده می شود که دیگر فرد درنقطه ای قرار گرفته که می تواند به جمع نیز آسیب برساند. اینجاست که از این تاکتیک برای رام کردن سوژه مورد نظر استفاده می شود. هیچ کس حق ندارد سؤال کند مثلاً فلانی که تا دیشب با ما بود چرا یکدفعه رفت، معمولاً به این افراد، “افراد مسئله دار” اطلاق می شود و پله به پله کارهای خاص تشکیلاتی روی چنین فردی اجرا می شود مثلاً تعویض مسئولیت کاری، اگر فرد تغییر نکرد تغییر قرارگاه و فضای مناسباتی، اگر باز هم جواب نداد نشست های جمعی و لایه ای و بازهم اگر جواب نگرفتند فرد مزبور زیر ضرب انتقاد و فحش و ناسزا در جمع قرار می گیرد و نهایتاً فرد اگر خود را با اصول مناسبات یعنی ذوب شدن در جمع و انتقاد پذیری و … وفق نداد، در مکانهای خاص مثل بنگال (کانتینر) یا اتاق های شبیه زندان ایزوله می شود و می گویند فکر کن و گزارش بنویس!
هر کس تجربه زندان انفرادی را داشته باشد حتماً تجارب و خاطرات تلخ متعددی را کسب کرده است. اما در فرقه رجوی تاکتیک ایزوله کردن و مشت آهنین رجوی چیز دیگری است ! آنهم بعد از ماهها و سالها بی خبری از خانواده و عزیزان و همچنین چند صد یا چند هزار کیلومتر دورتر از وطن و در غربت، و در جائی که هیچ جرمی به لحاظ قانونی مرتکب نشده باشی و خلاصه بی گناه به زندان انفرادی بیافتی، فشارهای مضاعفی به فرد وارد می شود.
من از نزدیک ۶ ماه این تجربه را با گوشت و پوستم حس کردم. و می دانم مشت آهنین رجوی یعنی چه؟ بحث در این مورد زیاد است اما مجدداً می پردازیم به شناخت بیشتر حول فرقه؟
فرقه ها اساساً تنها دو هدف دارند: جذب اعضای جدید و جمع آوری پول. و هدف سران فرقه بسادگی بزرگتر شدن و ثروتمندتر شدن و قدرتمندتر شدن است و مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین با ژست های وطن دوستانه و بشردوستانه دنبال قدرت بر کشور پهناور ایران بود به هر قیمت! و دنبال قدرتی نامحدود و خارج از تصور بود . اغلب رهبران فرقه ها می دانند هدف نهایی رویایی و دست نیافتنی است اما همچنان به اعضاء خود چنین وانمود و تلقین می کنند که “امسال دیگر سال آخر است” و به هدف خواهند رسید و در مورد فرقه رجوی هدف نهایی سرنگونی جمهوری اسلامی وبدست گرفتن قدرت در کشور بود و مسعود رجوی تقریباً از همان سال ورود به کشور عراق هر سال را “سال سرنگونی” و” سال آخر” می نامید و همچنان به اعضا سرخورده و همه چیز باخته در قرارگاهها همچون من که قبلاً آنجا بودیم می گفتند که دیگر رژیم در سراشیبی سقوط و سرنگونی است و خود را آماده می کردیم به پایتخت شیروخورشید بیاییم.
“ومریم مهر تابان را، رو دوش قهرمانان، می بریمش به تهران” شعار هر روزشان بوده است.
حال چطور در فرقه ای مذهبی زن رهبر یعنی مریم رئیس جمهور خود انتصابی شان را روی دوش مردانی که سالها احساسات جنسی شان را کنترل می کرده اند را سالم به تهران خواهند رساند، بماند.
البته بقول مسعود: هدف وسیله را همیشه توجیه می کند:
مریم به تهران برسد، وسیله اش مهم نیست!
و عملاً توضیح داده می شد که هدف وسیله را توجیه می کند، واز آنجا که هدف خالص است، وسیله صرفاً هر ابزاری برای رسیدن به هدف می تواند باشد.
ترغیب کردن جامعه به مواضع انتقادی، شروع راهی است که سران فرقۀ رجوی پیش گرفتند تا با ملتهب کردن فضای جامعه کنونی کشور، انتقادات را به بحث حذف صورت مسئله یعنی حکومت دینی ایران بکشانند. و بلکه شاید بتوانند قدرت را بدست گرفته و روی حرکات توده موج سواری کنند.
* * * * *
کسانی که به فرقه جذب شدند یک انتخاب آگاهانه نکردند بلکه توسط تاکتیک تهاجم به عضو گیری توسط فرقه ها گیر افتاده اند.
بعد از سال ۱۹۷۸ و تراژدی خود کشی جمعی فرقه جونز تاون، توجهی جهانی به پدیده فرقه ها متمرکز شد. که مصادف است با سال ۱۳۵۶ در تهران که سازمان مجاهدین خلق در ایران و سرانشان در زندانها تقریباً در صف اول زندانیان بودند و مسعود رجوی نیز در زندان بود، که بعلت بریدگی از مواضع انقلابی از اعدام های سال ۱۳۵۱ مرکزیت سازمان جان سالم بدر برده بود. تقریباً رهبری سازمان در دستان رجوی بود و خود را وارث بنیانگذاران قبلی می دانست که سازمان را در سال ۱۹۶۶ بنیانگذاری کرده بودند. مسعود رجوی بارها گفت که اگر من فقط یکصد نفر از کسانی که کاملاً منظور من است را داشتم رژیم را سرنگون می کردم.!!!
و احتمالاً کسانی را می گفت که به دستور جونز تاون شربت های حاوی سیانور را سر کشیدند البته ابتدا به کودکانشان خوراندند و بعد خودشان خوردند.
خلاصه رویای شوم رجوی سالها در قرارگاه اشرف و سپس به تعداد بیشمار پایگاه و قرارگاههایش در عراق و اقصی نقاط جهان، شکل گرفت و اکنون با ظلم بسیار مضاعفی مخصوصاً بر زنان مرید خود، مردان خود را نیز تحت هژمونی زنان برده و همه را با هم استشمار می کند.
تاکنون در جهان هیچ کس هیبت کامل یک فرقه را نتوانسته است ببیند و به طور عام، فرقه ها هرگز آشکارا نمی ایستد تا تعداد نفراتشان شمرده شود. بجز موردی که بعد از سرنگونی دولت عراق و صدام .
FBI و نیروهای ایالات متحده توانستند برای اولین بار برای تمامی ساکنان اشرف کارت مشخصات فردی ID صادر و DNA برداری نمایند.
فرقه ای که اکنون بقایای آن در اشرف (حالا لیبرتی) قابل مشاهده است حول موضوع سیاست و آزادی برای ایران شکل گرفته و بعنوان یک فرقه سیاسی با رنگ و بوی مذهبی نامگذاری می گردد، البته فرقه ها حول هر موضوعی اعم از سیاست، مذهب، بازرگان، فنون خود اشتغالی، روش های حفظ سلامت، روانشناسی، مدیتاسیون (تعمق روحی، ورزشهای رزمی، و غیره و غیره می توانند شکل بگیرند) ولی به نظر حقیر، موزیک متن تمامی فرقه ها حول مسئله مذهب می باشد چون مذهب یک مسئله فلسفی و اعتقادی است با سوء استفاده از مذهب می توان براحتی به درون افراد نفوذ کرد وآنها را زیر و رو کرد!
ادامه دارد