۸ شهریور سال ۶۰ انفجاری دردفتر نخست وزیری ایران صورت گرفت .دراین انفجار محمد علی رجایی ریس جمهور ومحمد جواد باهنر نخست وزیر به شهادت رسیدند. این انفجارتروریستی توسط فرقه رجوی طراحی وبوسیله عامل نفوذی آنها مسعود کشمیری به اجرا درآمد.
مسعود رجوی از همان روزهای اول پیروزی انقلاب به دلیل ماهیت فرصت طلبانه وکسب قدرت به هرقیمت مواضع دوگانه ای درقبال دولت برآمده از انقلاب اتخاذ کرد و درحالیکه درشکل وبصورت رسمی از انقلاب و رهبری آن حمایت می کرد ولی درعمل ودرخفا با نفوذ عوامل خود در دستگاه های دولتی وجمع آوری سلاح وبرقراری ارتباطات مشکوک با برخی سفارت ها وهمچنین سازماندهی نظامی هواداران وبه راه انداختن رژه های نظامی در سطح شهر عملا بدنبال برخورد قهرآمیز وبدست گرفتن حاکمیت بود.
مسعود رجوی به قدری شیفته قدرت وتکیه زدن برمسند ریاست بود که معادلات معمول اصول مبارزه و قواعد حاکم بر آن راهم فراموش کرده بود.
رجوی که دچاربیماری مفرط خود بزرگ بینی بود بانفوذ دادن عناصرخود درسیستم ها ودستگاههای امنیتی ونظامی، استراتژی خودرا برسرنگونی کوتاه مدت و زدن ضربه سران نظام قرارداد. رجوی درکتاب «جمع بندی یکساله مقاومت» تاکید کرده بود با انفجار حزب جمهوری ودفترنخست وزیری جمهوری اسلامی بی آینده شده وثبات خود را از دست داده است. رجوی درآن جمع بندی عمرجمهوری اسلامی را ۶ ماه برآورد کرده بود.
با تهاجم نظامی عراق به ایران، رجوی تلاش کرد از شرایط جنگ هم به نفع خود وبی ثبات کردن حکومت ایران استفاده نماید.
وی با بسیج واعزام نیروها به جبهه ها تحت پوش دفاع درمقابل متجاوز به جمع آوری سلاح و اطلاعات توان نظامی ارتش وسپاه اقدام کرد.
درگام بعد این سلاح ها به پشت جبهه یعنی خانه های تیمی منتقل می شدند تا در زمان وشرایط مناسب به کارگرفته شوند. دوگانگی درشعار وعمل رجوی باعث شد که درادبیات مردمی عملکرد او منافقانه تعبیرگردد واین نقطه پایان مشروعیت مردمی سازمان رجوی بود.رجوی که دچار نوعی بلانکیسم و پرت افتادگی توده ای شده بود وعمل عملیات تروریستی اودر۷تیر و ۸ شهریور نتوانست مردم را به صحنه بیاورد وبرعکس درمقابلش قرار گرفته بودند، فرار را برقرار ترجیح داده وبه خاک فرانسه گریخت.
رجوی آنقدر بزدل بود که حتی به صورت رسمی نتوانست مسئولیت این عملیات های تروریستی رابرعهده بگیرد وبه بیان کلی اکتفا می کرد.
دستاورد قدرت طلبی رجوی هزاران ترور، اعدام و زندان و در یک کلام قربانی کردن نسل برآمده از انقلاب بود. سرنوشت خودش هم فرار مفتضحانه از صحنه وپناه بردن به سرویس های جاسوسی بیگانه درخاک فرانسه بود.
۳۷ سال از انفجار دفتر نخست وزیری می گذرد. اقدامی که به زعم رجوی می بایست ۶ ماه بعد از وقوع آن به سرنگونی ایران وبه دست گرفتن قدرت توسط خودش راه ببرد.ولی نتیجه آن دریک کلام سقوط سیاسی واخلاقی وحذف اواز صحنه سیاسی واجتماعی ایران وخزیدن زیرعبای اربابان رنگارنگ آمریکایی ومنطقه ای بوده است. رجوی آنچنان از صحنه اجتماعی وتاریخ سیاسی ایران محو و نابود شده که حتی نمی تواند زندگی یامرگ خود را تایید ویا تکذیب کند.
اما سرنوشت مسعود کشمیری عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی به کجا کشیده شد!؟ وی بعداز انفجار دفترحزب به عراق گریخت، درابتدا دربخش رادیو به کارگرفته شد وسپس با نام مستعار باقردرقسمت پشتیبانی قرارگاه اشرف و بدیع زادگان به کار مشغول شد.
درمناسبات کاملا ناشناس باقی مانده بود درجریان نشست موسوم به انقلاب از اوبه عنوان قهرمان نام برده شد. به گفته برخی از اعضا، کشمیری درسال ۷۱ مسئله دار شده و قصد جدایی از فرقه را داشت. مسعود رجوی دریکی از نشست های داخلی برای اینکه مانع از جدایی کشمیری گردد به طرز غیرمعمول درحضورهزاران نفر با اشاره به مسعود کشمیری خطاب به جمعیت گفت: این همان مسعود کشمیری است که دفترنخست وزیری را منفجرکرد و بعد خطاب به اوگفت توفقط تا زمانی که درمناسبات ما هستی امنیت داری. آری حتی نفراتی که به خاطر اهداف قدرت طلبانه رجوی دستشان را به خون افراد آلوده می کنند ومرتکب هولناک ترین اقدام تروریستی می گردند هم در زمانی که تصمیم می گیرند از جنایات رجوی فاصله بگیرند این چنین مورد تهدید وانتقام قرار می گیرند.
یادداشت از اکرامی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز خوزستان