فریده پرورش، خواهر یکی از اسیران فرقه رجوی با بیان اینکه همه اعضای «آسیلا» (نجات یافته های فرقه رجوی) جزو خانواده ما هستند از دولت آلبانی خواست تا اجازه ندهد این کشور بازیچه مریم رجوی شود.
خواهر چشم انتظار فریدون پرورش، صبح امروز در گفت و گو با پایگاه خبری-تحلیلی فراق، اظهار داشت: خبر بازداشت نجات یافته های فرقه رجوی در آلبانی که در تبانی مریم رجوی با بخش فاسد دولت آلبانی زندانی شدند، قلب ما خانواده های چشم انتظار را سخت فسرده است.
اعضای انجمن آسیلا افرادی هستند که با شجاعت و اراده ستودنی، توانستند خود را از اسارتگاه شیطانی رجوی نجات داده و به زندگی عادی بازگردند اما رفتار اخیر دولت آلبانی با این قهرمانان، امید ما خانواده ها را به فردایی روشن برای عزیزانمان تیره و تار کرده است.
وی با بیان اینکه دولت آلبانی در صورت عدم توجه به این هشدارها زندگی تمام ملت خود را به تباهی خواهد کشاند، افزود: متاسفانه برادر من به دور از زندگی و فرزند هنوز هم اسیر عقاید رجوی ملعون می باشد و با وجود این که فرزند و نوه دارد ولی از نعمت دیدن و لذت از آن ها محروم است.
پرورش در ادامه درباره نحوه اسارت برادرش گفت: برادرم در عملیات مرصاد در منطقه اسلام آباد به دست صدام اسیر شد و بعد از چند سال به ما اطلاع دادند که فریدون پرورش در شکنجه گاه اشرف گرفتار شده است.
وی افزود: سال ۱۳۸۲ با مادر، خواهر و برادرانم به بغداد رفتیم، فاصله بغداد تا اشرف چهار ساعت بود تا غروب منتظر ماندیم و نزدیکهای غروب بود که به ما خبردادند که فریدون جلوی درب نگهبانی منتظر شما است.
فریده پرورش با بیان اینکه با دیدن فریدون و چهره لاغر و ضعیف او خیلی ناراحت شدیم گفت: مادر من شروع به ضجه و گریه کرد و خود را در آغوش فریدون انداخت اما مزدوران رجوی عصبانی شده و با تهدید او را از ما جدا کردند.
او تصریح کرد: نگهبانان رجوی خیلی برخورد بدی با ما داشتند و جلوی چشم ما عکس هایی که برای فریدون آورده بودیم پاره را کردند.
این خواهر داغدار گفت: فریدون را جلوی چشم ما به زور سوار ماشین کرده و از ما دور کردند و ما فقط می توانستیم آن ها را نفرین کنیم. نمی دانستیم بعد از برگشت به خانه به فرزندان فریدون چه بگوییم و به آن ها چه خبر از پدرشان دهیم.
وی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۸۹ نیز با هزاران امید همراه خانواده ها به عراق رفتیم ادامه داد: تمام خانواده ها یک صدا فریاد می زدند فرزندان ما را آزاد کنید. آن موقع نیز پس از چند روز انتظار برادرم را یک بار از دور دیدم و فریاد زدم بیا از پشت سیم خاردارها حرف بزنیم ولی متاسفانه برادرم با حالت عصبانی شروع به فحاشی و سنگ زدن به طرف ما کرد.
وی با بیان اینکه می خواستم تمام سنگ ها را به سینه بخرم ولی لحظه ای او با من حرف بزند گفت: خدا لعنت کند رجوی ملعون را که وادار می کرد برادری به سمت خانواده اش سنگ پرتاب کند. مادرم پس از آن روزها سکته کرد و در بستر افتاد و تنها کارش دیدن عکس فریدون و گریه کردن بود تا اینکه حسرت به دل رخ در نقاب خاک کشید.
در پایان فریده پرورش باز خطاب به رئیس جمهور و نخست وزیر آلبانی تاکید کرد تا نگذارند سرنوشت این کشور به دست فرقه جنایتکاری بیفتد که حتی به خانواده های اعضای خود نیز رحم نمی کند.
انتهای پیام / فراق