در تاریخ اسارت های بیشماری بوده که بررسی تاریخچه آنها این نوید را به ما می دهد که نمی شود تا به ابد دیوارهای زندان ها را برافراشته نگه داشت .
زمانی در پادگان اشرف، این تصور که روزی بتوانیم از شر رجوی خلاص شویم ، رویایی دست نیافتنی می نمود. سالهای سیاهی که هرگز فکر نمی کردیم به صبحی زیبا و بدون سرکوب فرقه استبدادی رجوی بیانجامد. زمانی که مسعود رجوی در سالن های در بسته، عربده می کشید که هر کسی به فکر جدائی از ما باشد با «مشت آهنین» مواجه خواهد شد. آن روز کسی تصوری از آزادی نداشت.
زمان به سختی و اما به سرعت گذشت و رجوی گم و گور شد و ما آزاد شدیم و به دنبال تحولات جهانی در ناباوری ما ، درب اشرف بسته شد و بقیه اسرای فرقه رجوی هم از عراق اخراج شدند. حتی یک جفت کفش اضافی هم کسی نتوانست از اشرف خارج کند. همه اموالی که طی سالیان از مردم و کشور عراق دزدی و چپاول شده بود ، در اشرف باقی ماند و به صاحبان اصلی اش رسید.
اما دشواری روزهای سخت گذشته در اشرف زمانی بیشتر جلوه گری می کند ، که یاد عزیزانی می افتیم که در اردوگاه های کار اجباری رجوی در جای جای عراق شکنجه شدند و جان دادند ، یاد روزهایی که در گرمای بالای ۵۰ درجه ، جان می کندیم و در شرجی جانسوز بیابان های عراق سنگر می کندیم و باز پر می کردیم . اما مسعود رجوی در بهترین شرایط رفاهی در زیرزمین به عیش و نوش می گذراند و نکرده های ما را می کرد.
امروز در آلبانی، باز هم این قصه پر غصه ادامه دارد. امروز هم شلاق جانسوز رجوی بالای سر دوستان و عزیزان ماست. با این همه، هرگز تقابلات و مقاومت های اسرای رجوی خاموش نشده است. لایه های حفاظتی نگهبانان در زندان مانز هم چند برابر شده و مریم قجر «فرار» را مرز سرخ حفاظتی اعلام کرده است. اما همین اواخر بود که خبر فرار دو تن از کادرهای سازمان و عزیزان مان را شاهد بودیم. اگر معنی و مفهوم فرار این است که اجازه اعتراض در تشکیلات را ندارند و فقط می توانند با فرار اعتراض شان را علنی کنند، پس کسان دیگری هم هستند که می خواهند به جمع معترضین رجوی بپیوندند. توان محدود رجوی و دستگاه بسیار شکننده فرقه، دیگر توان جلوگیری از فرارها را ندارد و می توان نتیجه گرفت که این سد زیر ضربات پی در پی معترضان در حال فروپاشی است. شکست های استراتژیک و متوالی فرقه ، همه را به این باور رسانده که دیگر این خط و خطوط جواب ندارد .
فاجعه فروپاشی تشکیلات از شکل موجود، سرنوشتی است که دیر یا زود فرقه را در کام خود فرو خواهد کشید. ممکن است در پروسه شاهد باشیم که بندهای انقلاب ایدئولوژیک یکی پس از دیگری رنگ ببازند و ماهیت عوض کنند. یا شاید سازمان به نقطه ای برسد که مجبور شود ، به بسیاری از ناممکن ها ، تن بدهد .
هرچه هست، آب پشت سد اختناق، در تشکیلات مخوف رجوی، ثمری در پی نخواهد داشت. مریم قجر، امروز مستاصل تر از همیشه فقط به دنبال زنده نگهداشتن اختاپوس فرقه ای خودش است. اما، اطمینان داریم او هرگز از گندم ری نخواهد خورد.
امیدواریم روزی برسد که دوستان ما بتوانند، این سد را بشکنند .
یادداشت از فرید
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی