من به عنوان فردی که بیش از ۳۰ سال در فرقه رجوی بودم و روزانه شاهد داستان های تلخ و فریب های رجوی بودم به خوبی این را درک می کنم چرا که شخص رجوی خودش از اعتماد جوان ها سوء استفاده کرد و با دروغ و فریب نفرات را در دام خودش اسیر کرد و به اعتماد آنان خیانت نمود.
واقعیت این است که در طول سال هایی که در فرقه بودم شاهد بودم که رجوی با فریب دادن نفرات مدتی آدم ها را سر کار می گذاشت. روش رجوی برای نگهداشتن نفرات فقط نوعی قرص مسکن برای مدتی بود چون سر سوزنی در فرقه رجوی به نفرات اعتماد ندارند و همیشه و در هر کجا برای افراد از نفر بیمار گرفته تا نفرات دیگر مراقب می گذاشتند.
به طور مشخص در زمانی که در لیبرتی بودیم و نفرات کمیساریا تردد داشتند از زمان ورود آنها داخل لیبرتی آماده باش می دادند و در هر مقر نفرات مشخص خودشان گشت می دادند تا نفرات با افراد کمیساریا ارتباط بر قرار نکنند.
جالب اینکه به نیروهای خودشان هم در داخل فرقه اعتماد ندارند به طوری که هر کسی هم با نفرات کمیساریا برخوردی داشت مورد سوال قرار می گرفت که چه صبحتی کرده است.
همه ارتباطات را در همه جا در داخل فرقه کنترل می کردند. دلیل آن هم این بود که نمی خواستند نفرات با هم ارتباط داشته باشند و همه جا مراقب های خودشان را داشتند. در حالیکه هیچ اعتمادی به هیچ کس وجود نداشت، رجوی با فریب و دروغ های خودش در شکل و ظاهر می خواست قالب کند که به افراد اعتماد دارد.
خیلی از افراد فریب ظاهر فرقه را خوردند، ولی واقعیت درون آنها چیز دیگری هست. همه چیز آنها روی بی اعتمادی سوار شده است و نه چیز دیگر، ولی خوشبختانه الان دوران آن در داخل فرقه به سر آمده است.
واقعیت تلخ همین هست که تازه فردی که جدا می شود متوجه می شود که در درون فرقه چه بود و رجوی چه برسر افراد آورد. در طول این سال ها ماجراها گذشت که هر کدام داستان های خودشان را دارند.
یادداشت از محمد علی قدرتی
انتهای پیام