خداوند بزرگ درهنگامیکه مخلوقات عالم را خلق نمود آنان را در سه گروه خلق نمود.گروهی چون فرشتگان که دارای ابعاد سعادت بوده و از گناه و معصیت بری بودند، دسته ای دیگرهمچون حیوانات که تنها بعد شقاوت داشته و از سعادت بی بهره و محروم بودند.اما گروه سوم انسانها بودند که ابعاد سعادت و شقاوت را توامان با هم داشتند. اگر در راه درست و خیر و صلاح گام بردارند مقام آنها از فرشتگان نیز بالاتر خواهد بود و بالعکس اگر در راه شر و بدی قدم گذاشتند، آنگاه از هر حیوانی پست تر وشقی تر خواهند بود.
نمونه انسانهایی که بعد انسانی و سعادت آنها بر بعد حیوانی و شقاوت غلبه کرده و از مقام فرشتگان نیز پیشی گرفته اند همچون رسول اکرم اسلام و ائمه اطهار هستند، و نمونه و مصداق انسانهایی که بعد شقاوت و دنائت آنها بر بعد انسانی غلبه یافته در این دنیا کم نیستند، جانیان و جنایتکارانی همچون شمر با ان جنایت خویش در صحرای کربلا و یا چنگیز خان مغول و دیگران .
این مقدمه ای بود برای نگاهی گذرا به زندگی سرکرده فرقه ، مسعود رجوی که انواع و اقسام جنایت ها را در کارنامه زندگی ننگین خویش بجای گذاشته و عجیب اینکه در این مدت چهل ساله هنوز در خواب غفلت بسر می برد و دیگران را مخطی و خویش را مصیب می داند.
اگر به هر برگ تقویم و روز شمار سالانه نگاهی بیاندازیم جنایتی از این فرقه در آن به ثبت رسیده است .
اگر شهادت ۱۷ هزار شهید ترور را در یکسال در نظر بگیریم یعنی روزانه میانگین بیش از ۴۶ نفر، مردم بیگناه از این مرز و بوم را که اکثریت قاطع آنها مردم کوچه و بازار بودند، ترور کرده،آنهم به چه شیوه های ددمنشانه ای که بازگو کردن آنها در باور نسل امروز نمی گنجد.
این فقط یک نمونه از جنایتهای این فرقه و سرکرده آن مسعود است. او بیش از چهل سال است سرمایه های این میهن را که همانا جوانان می باشند، فریب داده و آنها را آواره این کشور و آن کشور نموده و اینک هم آنها را در آلبانی به حال خویش رها نمی کند.
لعنت ابدی بر توباد که فرزندان این خاک را از پدران و مادران خویش جدا نموده ای و جدایی و فراق چند دهه ساله بین آنها انداخته ای .
ننگ ابدی نثارت باد که آه جگر سوز مادران پیر دامانت را گرفته و تو را درسوراخی پنهان کرده که جرات آفتابی شدن نداری!
اف بر توباد که برای چند روزی جیفه دنیایی و مطامع شیطانی خود ، نام خویش را در رده جانیان بخوبی ثبت کرده و از آنها در جنایت و خیانت پیشی گرفته ای.
یادداشت از ابوالقاسم یغمایی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز یزد