حالا رجوی خیال می کنه که با جابجایی نفرات به زندان اشرف جدید تضادی ازش حل میشه و جلوی ریزشهای بعدی رو میگیره.
– تاریخ سیر تکامل خود را طی خواهد کرد و سرانجام معلوم خواهد شد که ظالم کیست و مظلوم کیست.
– مگر میشود خورشید را کشت؟ مگر میشود باد را از وزیدن بازداشت و باران را از باریدن، مگر میشود اقیانوس را خشک کرد؟ مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت و مانع روییدن لالهها شد؟ و مگر میشود ملتی را تا به ابد اسیر نگهداشت؟ مگر میشود خلقی را تا به ابد در زنجیر نگهداشت؟ نه… نه… چرا؟ زیرا خواست خداست. اراده خلق است. سنت تاریخ و قانون اجتماع است. میعاد خداست؛ میعاد تخلفناپذیر. بله سنت خداست. سیر تاریخ است. بشارت همه انبیا و پیامآوران، مصلحین و انقلابیون بزرگ جهانی این است، خلق پیروز میشود. آینده تابناک است.
(استادیوم امجدیه تهران – خرداد ۱۳۵۹)این ریلی که دارین میرین و نفرات دارن میرن چند وقت دیگه روزی میاد که رجوی که خیلی ساله که مژده اومدنش رو میدن که میگفت فقط مریم هم برام بمونه کافیه داریم میرسیم به آن روز انشاءالله.
یه حساب دو دوتا چهار تا همه چیز رو مشخص میکنه.
مریم رجوی، خیال می کنی که آدمها رو میزاری زیر ماکزیمم فشار عصبی بعد هنوز بمونن برده زر خریدت که نیستن یا غلام حلقه به گوش خودت و اون شوهر گور به گور شدت.
بردی نفرات رو به یک جهنم بدتر از اون اشرف خراب شده باز می خوای زیر بیگاری بکشی آدم ها رو.
هر چی فکر می کنم که تو و شوهرت و هم دستانتون به خدا اعتقاد دارید یا نه نمونه ای که اثبات کنه شماها خدا رو قبول دارید نمیتونم پیدا کنم.
خیال می کنی من و ما گول اون کربلا رفتن و فرش انداختن توی حرم رو می خوریم یا اون دولا راست شدنتون رو می خوریم نه از این خبرا نیست با چشم دیدیم که چطوری مهدی فتحی ها رو زجرکش کردین با چشم دیدیم که اکبر عزیزی ها رو تکه تکه کردین خیال می کنی همه یادشون می ره خیال می کنی این که مثلا واسه مسئولینت تره هم خرد نمیکنن از کجا در میاد؟
بالاخره وقتی باد بکاری طوفان درو می کنی. خیال می کنی که نفرات رو از شهر دور کنی که نتونن توی شهر بیان ایزوله شون کنی راحت می شی؟
خیال میکنی که همه چیز تموم می شه؟ چند نفر دیگه رو باید به کشتن بدی که دیگه خون خوردن بستون باشه چقدر؟
اون وقت به خودتون هزار لقب دهن پرکن می دین که کیو گول بزنید؟ تو اونقدر باید دولا راست بشی که شاید اربابانت خوش رقصی تو رو قبول کنن.
ببین بهت نصیحت می کنم دست از سر بچههای مردم برداری.
اگه برنداری خودت تنها کسی هستی که پشیمون می شه.
خفه نکن آدم ها رو با مثلا سوگند جلاله و دست روی قرآن. انگار فقط اونا دست گذاشته اند روی قرآن. انگار که نورچشمی هاتون که الان دارند فقط عکس یادگاری می گیرند دست نگذاشته بودند روی قران.
دست از خرافات بردارین که به افراد می گین فلان می شید بهمان می شید. پسر رحمان مگه دست روی قرآن نگذاشته بود یا خود مصطفی (محمد) رجوی؟ پس آدمها رو با بحثهای تکراری شوهر گور به گور شدت خفه نکن، چون این طناب تا آخر دور گلوی اونا نمیمونه دور گردن خودت و هم دستاتون هم می آید.
یادداشت از اکبر حسنی – آلبانی
انتهای پیام