شاید خیلی از شماها تا به حال داستانهای زیادی سر کشتارهای قرارگاه اشرف شنیده باشید یا مراسم و یادبود فرقه رجوی را در این رابطه دیده باشید و اینکه چگونه مرده پرستی می شود اما به زنده ها اهمیتی داده نمی شود.
هرگز نباید به خون به ناحق ریخته شده رفقا بی احترامی کرد و هدف نیز این نیست چرا که آنها در اوج صداقت و پاکبازی دست به دفاع زدند، اما واقعیت چه بود و چه دستانی پشت پرده بود تا این کشتارها اتفاق بیافتد؟
آیا قابل اجتناب بود یا نبود؟ حق با شماست. انسان با دیدن صحنه های دلخراش کشتار جگرش آتش می گیرد و هر چه لعن و دشنام است نثار مسبب های آن می کند چون در جنگی نابرابر انجام شد.
اما به راستی مسبب اصلی آن چه کسی بود؟ بگذارید تا با کلام خود رهبر فرقه به آن نگاهی بیاندازیم.
مسعود رجوی در نشست صوتی که با به اصطلاح عضوها و کاندیداهای عضویت در فرقه داشت و در جایی که دیگر پرده ها کنار رفته و همه چیز عیان شده بود این جمله را گفت: “از صحنه اطلاعات غلطی به من داده شد که منجر به این تصمیم گیری اشتباه گردید.”
این حرف رهبر فرقه است که در نشست با اعضای فرقه در تمامی سطوح زده شد و همه شنیدند و البته آن زمان همه می دانستند که مسبب اصلی خود فرقه بود.
به راستی داستان چه بود؟
قضیه از این قرار بود که دولت وقت عراق به دنبال کارهای این فرقه و دخالتهای آنان در امور داخلی عراق و فشارهایی که به اعضای خود وارد می کرد و خصوصا شکایاتی که از جانب جداشدگان و خانواده ها شده بود به دنبال دایر کردن یک ایستگاه پلیس در داخل کمپ بود و این را به سران فرقه هم اطلاع داده بود. اما فرقه که به دنبال خون و خون ریزی بود تا بتواند خط خود را پیش ببرد و به قول رجوی با خون راهش را باز کند، با بهانه کردن آن و گسیل افراد به جلوی نیروهای عراقی دست به کاری زد تا درگیری فیزیکی پیش بیاید و به کشته شدن افراد منجر شود.
در همان شرایط و زمانیکه نیروهای عراقی به پشت دربها آمده بودند مسئولین مربوطه عراقی که در صحنه بودند به صراحت به افراد موضوع را گفتند. اما سران فرقه و مسئولین حاضر در صحنه با دست آویز قراردادن موضوع و تهییج افراد آنها را به درگیری با پلیس عراق کشاندند و همین موضوع منجر به کشته شدن تعدادی گردید.
در نهایت امر عراق اقدام به زدن ایستگاه پلیس کرد اما از آنجا که فرقه به شدت در هراس از باز شدن هر راهی به بیرون بود تا نیروهایش به هیچ عنوان راهی به دنیای آزاد نداشته باشند از این موضوع در هراس بود و این شد که داستان کشتار شش و هفت مرداد پیش آمد. واقعیتی که فرقه هنوز تلاش در کتمان آن دارد.
یادداشت از حسین نجات
نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی