یادم هست که یک روز گفتند باید به نشست برویم و همه باید کت و شلوار بپوشیم و کراوات بزنیم. برای ما مشخص بود که نشست مهمی باید باشد که ما باید اینطور لباس بپوشیم. بعد از رفتن به نشست فهمیدم کسی که در حال حاضر مسئول اول فرقه شده نشست را گذاشته و قرار است فیلم برداری شود و این فرد کسی نبود جز زهرا مریخی.
من خودم از او شناخت زیادی نداشتم و ندارم که بخواهم توضیحاتی بدهم ولی با مشاهده او تنها چیزی که به ذهنم آمد این بود که او هم یکی دیگر از سرسپردگان مسعود رجوی است که امتحان خود را پس داده و هر کاری از دستش ساخته است و حالا به این مرتبه رسیده که برای ما نشست بگذارد.
ای کاش می شد نوار ویدئویی این نشست را برای تمام مردم ایران پخش کرد تا همه ببینند که زهرا مریخی چطور خودش را برای مریم و مسعود ملعون لوس می کرد و ابراز احساسات می نمود و مجیز می گفت که انسان در لحظه از خودش بدش می آمد.
او در اولین حرفی که زد که برای همه واکنش عجیبی داشت این بود که گفت بعد از قضیه ۱۷ ژوئن (دستگیری مریم رجوی در پاریس و متعاقبا فرمان مسعود برای خودسوزی) به خودم قول دادم که هر کاری که به من گفتند بدون اینکه سوالی بکنم آن کار را انجام بدهم و بعد از ۱۵ سال همین کار را انجام می دهم و تا حالا نشده که کاری به من بگویند و بعد من حرفی بزنم یا انجام ندهم یا سر کار اما و اگر داشته باشم.
در لحظه به خودم گفتم همین که داری از خودت چنین تعریفی می دهی معلوم است چه اعجوبه ای هستی. کسی که حالا به عنوان مسئول اول فرقه منصوب شده به قدری در این نشست از مسعود و مریم و از سرسپردگی خود تعریف و تمجید کرد که حال همه بهم خورد. تازه فهمیدم که این فرد که من برای اولین بار می دیدم احتیاجی به دانستن سابقه ندارد و تکلیفش معلوم است.
تمام نشست شده بود تعریف از مسعود و تعریف از مریم و ابراز بندگی و دیگر هیچ. باید به این عنصر مغزشویی شده گفت که مگر می شود انسان هر دستوری را بدون چون و چرا انجام دهد و در مورد آن هیچ حرفی یا نکته ای یا سؤالی نداشته باشد؟ مگر تو ماشین یا روبات هستی؟ مگر می شود آدم در این ۱۵ سال که خودت می گویی هر کاری محول شده باشد را توانسته باشد انجام دهد؟ خدا را شکر، واقعا که در این دنیا افرادی پیدا می شوند که حماقت را به اوج خود رسانده اند.
باید به این نابغه دهر گفت تو اگر این مسئولیت را گرفتی کسانی بودند که کارهای تو را انجام می دادند ولی تو حتی اسم کسی را جز خودت و مسعود و مریم نبردی . ما شاهد بوده ایم زنانی که صبح تا شب در آشپزخانه و جاهای دیگر به صورت طاقت فرسا کار می کردند و تازه بدهکار و می بایست مدام پاسخگو بودند ولی تو به هیچ عنوان نه این کارها را انجام می دادی و نه جوابگو بودی.
بدان و آگاه باش که نفراتی که آن پایین نشسته بودند کسانی مثل من بودند که با شنیدن حرفهای تو از خودشان هم بیزار می شدند.
برای همه مردم ایران مشخص شده که کار شما صرفا مغزشویی و اسیر نگاه داشتن افراد است. اما آلبانی پایان راه است. هر روز افراد بیشتری از چنگال اسارت شما نجات پیدا می کنند و دور نیست روزی که لانه عنکبوتی رجوی فرو بریزد.
نوشته زینال شهیدی
نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی
انتهای پیام