شهلا کله جویی فرزند یکی از اسیران فرقه رجوی ساکن شهرستان اندیمشک به پدرش نورمراد کله جویی نامه ای به شرح زیر منتشر کرد:
برای پدرم نورمراد کله جویی که ۸ سال اسیر جنگی در عراق بود،
باز هم دلم گرفته چشمانم پر اشک است باز هم به گذشته برمیگردم ۲۷ سال پیش در چنین روزی پارچه سفید بزرگی منقش به گلهای قرمز بر درب خانه مان نصب کرده بودیم و رویش نوشته بودیم
پدرجان
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
پدرجانم از آن روز که گوسفندی برای قربانی آماده کرده بودیم و دسته دسته اقوام و دوستان برای استقبال از تو به خانه مان می آمدند ۲۷ سال گذشته است،،،،، بیست و هفت تابستان و بهار بیست و هفت زمستان و پاییز ولی تو مهربانم نیامدی،،،،،
پدرم همیشه در نامه هایت از درد هجران و دوری می گفتی همیشه آرزویت بازگشت به خانه بود و برای دیدن برادران کوچکم روز شماری میکردی،،،،،
پدرم همیشه نگران برادرانت بودی همیشه جویای احوال تک تک عزیزانت بودی،،،، پس چه شد که بی وفا شدی؟؟؟؟ چه شد که چشمانت را برای دیدار عزیزانت بستی؟؟؟ باورم نمی شود پدر من بسیار مهربان بود،،،،،
وای بر شما ای فرقه ضد مردمی و ضد وطنی منافقین چگونه پدر مهربانم را فریب دادید؟؟؟؟ چگونه فریب افکار پلید گروهکی را خوردی که به دشمن پناه برده بود!!!!!
پدرم امروز سالروز بازگشت هم رزمان و دوستانت بود کاش توهم می آمدی و دلهای شکسته و غمگین فرزندانت را شاد میکردی،،،،، اکنون دیگر حتی در سرزمین همجوارمان هم نیستی و کیلومترها بین ما فاصله است،،، چگونه ممکن است تو را فراموش کنیم؟؟؟؟؟
پدرم امروز ۲۶ مرداد است بازهم دل ما گرفته باز هم چشمانمان پر اشک است باز هم اخبار سراسری دسته دسته اتوبوس های پر از آزادگان را نشان می دهد و تویی که جایت خالیست خالیست و بغضی که بر گلوی ما چنگ میزند و اشکی که بر گونه هایمان بوسه میزند،،،،،،،،،
شهلا کله جویی
انتهای پیام / نیم نگاه