• امروز : پنج شنبه - ۶ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 25 April - 2024

حکایت رجوی ها

  • کد خبر : 9534
  • 18 جولای 2017 - 9:53

حالا حکایت رجوی هاست. هر دفعه پشت یه چیزی سنگر می گیرند. کلی اندر باب ارتش مثلا آزادی بخش  (من توی فرقه هم که بودم این کلمه آزادی بخش رو همیشه جدا مینوشتم، چون به این رسیده بودم که طرف هیچ اعتقادی به آزادی نداره چه برسه به آزادی بخشی).

کلی اندر باب ارتش مثلا آزادی بخش رجوی حرف زدند که فلان و بهمان. بعد از خلع سلاح چی شد؟

در دوران شعارهای ضد امپریالیستی سرود فرقه چی بود؟ “سر کوچه کمینه”. بعد از خلع سلاح و اومدن آمریکایی ها به اشرف اونقدر رابطه ها تنگاتنگ شده بود که نفرات به مسخره میگفتن برادر رودی جولیانی (توی فرقه مثلا صدا نمیکنن خانم یا آقا، به جایش می گویند خواهر یا برادر)

دیگه ببین چه خبر بود. تا اونجا رفتن که آمریکایی ها توی مقر زناشون مهمونی دعوت میشدن و برنامه هنری شعر و شاید رقص و آواز هم بوده، من خبر ندارم. اینها همش خط اون بی همه چیزه وگرنه کیه که نفهمه. دو بار به یک زن تو فرقه سلام میکردی فرداش باید میرفتی به قول معروف دفتر که چه خبره فلان و بهمان که اینجا مناسباته نه جامعه عادی (البته سگ ولگرد جامعه شرف داره اون واسه این ولگرد شده که حاضر نشده بهش قلاده بزنن) بعد آمریکایی ها مهمان ویژه اونا حساب میشن توی مقر زنها. دیگه ادب حکم به سکوت میده که حرمت ها حفظ بشه.

یه موقعی هم هی ارتش؛ ارتش و بازم ارتش، حالا ارتشی که اون میگفت؛ یکی از مارک هایی که به نفر میزدن این بود که تو خواستار انحلال ارتشی. بعد یه دفعه از توی قوطی عطاریش در میاره که بله ارتش قیام (یعنی مردم قیام کنند). یه سری بادمجون دور قاب چین ها بدو میرن پشت میکروفون که عجب کشفی کرده. طرف بعدش ازش سوال میکنن که این چه فرقی داره؟ مگه تو نبودی که طوری به آدم القا میکردی که هر کس از ارتش تو بره حکمش اعدامه؛ فرقش چیه؟ مثلا این ارتش قیام و ارتش آزادی بخش خودش مث حیوان نجیب چهار دست و پا گیر کرده توی گل، که بعد کامل توضیح میدم (کلا رجوی همیشه چند جمله توی قوطی عطاریش داشت)

یکیش همین ارتش قیام بود که بعد بوقتش توضیح میدم.

چند ماه رمضان بحث های تکراری رجوی اندر باب قدر اشرف. آخرش یه دفعه شد لیبرتی. بعد هم تمام داستانهای لیبرتی و حالا آلبانی.

راستی مگه این رجوی نبود که توی ام الکتاب گفته بود که هر کس بدون قرص سیانور و سلاح از اشرف خارج بشه بریده و خائن هست.

یه دفعه به ذهنم رسید الان اگه دار و دسته رجوی بخونن میگن داریم هر کاری میکنیم که هدفمون محقق بشه.

من میدونی چی میگم.

به قول فیلم گشت ارشاد دو میگه ای خاک تو سرت با اون ذهنیتت آخه بدبخت دو جا میخواست دم گوله داشته باشه.

و اما رجوی

من چندین بار با گوش خودم شنیدم که مریم رجوی میگفت مسعود شرافت (وقتی طرف چیزی رو نداره اونقدر براش عقده شده که هی میگه) رو با سیاست پیوند زده ولی شما بخوانید دتائت رو با سیاست پیوند زده.

یعنی به قدرت رسیدن اینقدر برات عسل مصفاست، نامرد از روز اول مثل بچه آدم میگفتی منم شریک، نه که همش خزعبلات لنین و استالین رو بلغور کنی.
نه بابا میرزا کوچک خان جنگلی گفت که سیستم لنین و استالین و کوفت و زهر مار توی این مملکت پیاده نخواهد شد بعد تو چکار کردی یه رنگی بهش زدی اسم اسلامی گذاشتی روش.

هر دفعه هم هی دنده عقب میری چون شماها از کلمه عقب نشینی استفاده نمیکنین عقب نشینی رو هم اسمش رو عوض کردین و رزم رو به عقب گذاشتین.
توجه داری تخته گاز دنده عقب میری جون مادرم قشنگ پاتو بزار گاز رو بچسبون چون به سمتی دارید میرید که خودت با زبان اشهدت بیای پشت تلوزیون فریاد بزنی (مثل همون طور که توی امجدیه دستاتو تکون میدادی و داد می زدی).

بگو یا اهل المسلمین شکر خوردم؛ اشتباه کردم، این همه جوون رو به کشتن دادم، فقط و فقط به خاطر اینکه هیولای درونم ارضاء بشه و به قدرت برسم.

یک بار هم خودت عملیات جاری کن و دست رو کن و پروسه بخوان و خودت را روسیاه کن و بالا بیار.

داری میری به اون سمت هی حالا نون به نرخ روز بخور تا ببینیم چی میشه.

یادداشت از س. ه. اسیر آزاد شده از فرقه رجوی در آلبانی 

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=9534