آزادی مفهومی است که از گذشته تا کنون ذهن بشریت را به خود مشغول داشته است. از آغاز خلقت بشر تا کنون انسان در اندیشه آزادی بوده و این مفهوم در تاریخ اندیشه بشری جایگاه ویژهای داشته و در زیست جهانی انسانها نقشی اساسی دارد.

در طول تاریخ اشتراکاتی در مفهوم آزادی در میان جوامع اعصار مختلف وجود داشته است. اولین هسته مشترک مفهوم آزادی در اندیشه بشری در همه دورانها آن است که همواره به عنوان آرمان مشترک بشری مطرح بوده است. از دوران باستان تا انقلابهای مدرن این مفهوم آرزوی مشترک جمعی بشر بوده است. رهایی از قید و بندهای درونی، سیاسی یا اجتماعی از دیگر اشتراکات مفهومی آزادی بوده است. در آثار فلاسفه و اندیشمندان دیده میشود که از زمان یونان باستان تا دوران معاصر آزادی همیشه به معنای خلاصی از سلطهی دیگران بر ارادهی انسان تعبیر شده است.
سومین اشتراک در مفهوم آزادی، اختیار در تصمیمگیری است. در تعالیم کلیه ادیان و نیز در فلسفههای سکولار انسان آزاد فردی است که بتواند در خصوص گزینهها فکر کند و از میان آنها انتخاب نماید.
ارتباط آزادی با کرامت انسانی و همراه بودن با مسئولیت از دیگر اشتراکات این مفهوم در بیشتر فرهنگها و سنتهای فکری میباشد.
علیرغم وجود این اشتراکات در میان جوامع بشری ملاحظه میگردد که این مفهوم در هر نظام فکری و فرهنگی معنای خاص خود را داشته است. در دنیای مدرن، این مفهوم اغلب به معنای رهایی از تسلط و برتری قدرتها، قید و بندهای بیرونی یا محدودیتهای سنتی تلقی میشود. در دنیای مدرن انسان محور اصلی و غایت خود تلقی میگردد و آزادی در این جا به مثابه امری منفعل و منفک از معنا در نظر گرفته میشود. این نگاه به تدریج فردگرایی افراطی و فاصله از معنویت و مسئولیت جمعی را به همراه آورده است. در چنین بینشی، آزادی بیشتر امری حقوقی و بیرونی است تا اخلاقی و درونی لذا از این دید فرد اغلب از نقش خود در پیشبرد خیر عمومی غافل میماند.
از سوی دیگر، در زیستجهان اسلامی یعنی مجموعهی افقهای ادراکی، معنایی، ارزشی و کنشی که در درون آن انسان مسلمان جهان و خویشتن را بر پایهی جهانبینی توحیدی میفهمد و تفسیر میکند، فهم از واقعیت و معنا در چارچوبی الهی و هدفمند شکل میگیرد. در این رویکرد آزادی صرفاً یک حق منفک نیست وسیلهای برای رشد اخلاقی و اجتماعی و مسیر رسیدن به کمال انسانی است. این تمایز به دو نوع تلقی از انسان باز میگردد: انسانِ مدرن که خود را معیار نهایی ارزش و معنا میپندارد و انسانِ موحد که آزادی را در نسبت وجودی با خداوند و پیوند با حقیقت مطلق و در بستر همبستگی ایمانی و عضویت در جامعهی ایمانی تجربه میکند.
در زیستجهان اسلامی، معنا، ارزش و کنش اجتماعی در پیوندی درونی با ایمان تعریف میشوند؛ انسانِ مؤمن در این زیست جهان به خودآگاهی وجودی میرسد، ارزشها شکل میگیرند و روابط اجتماعی و جامعه در مسیر خیر جمعی جهتمند شده و سامان مییابند. آزادی در تلقی توحیدی، رهایی از چیرگی هر آنچیزی است که غیرخداست. و به معنای رهایی انسان از بندگی غیرخداست و فرد را به انتخاب آگاهانه در مسیر حق و عدالت هدایت میکند. آزادی حقیقی، حرکت در مسیر الهی است بدین معنا که انسان باید بتواند آزادانه راه خیر را انتخاب کند و در این انتخاب به دیگران نیز کمک کند تا آزاد شوند.
برخلاف تلقی رایج در اندیشهی غربی که بر رهایی از هر قید ارزشی استوار است، آزادی در اندیشه اسلامی به معنای نفی هرگونه قید و رهایی از نظام ارزشی نیست، به معنای تحقق اختیار در چارچوب کمال الهی انسان یعنی تقرب به خداوند متعال است. از این رو در زیستجهان اسلامی آزادی و ایمان دو جلوهی جداییناپذیر از یک حقیقتاند لذا آزادی ریشه در ایمان دارد و از آن قابل انفکاک نیست.
انسان مؤمن در پرتو بندگی خدا و با اطاعت از حقیقتی برتر از استیلای هر امر غیرحقیقی رها میشود چراکه بندگی خداوند، پایانبخش بندگی قدرتها، تمایلات و قید و بندهای زمینی است از چیرگی و حاکمیت غیرحقیقت آزاد میشود بدین گونه آزادی در منطق توحیدی با عبودیت پیوندی ذاتی دارد؛ در این دیدگاه، آزادی و عبودیت دو روی یک حقیقتاند: عبودیت، آزادی راستین است و آزادی، جز در عبودیت معنا نمییابد.
فردی که در این مسیر حرکت میکند، خودش را در ارتباط با خدا، خودش و جامعه میبیند؛ او نه در تنهایی فردی معنا دارد و نه در انحلال در جمع گم میشود. بلکه بین استقلال و وظیفه اجتماعی توازن برقرار میکند.
ایمان نه محدودکنندهی آزادی بلکه شرط تحقق آن است. چنین انسانی، در بند خدا بودن را بالاترین مرتبهی رهایی میداند.
در اندیشهی اسلامی، آزادی از درون انسان برمیخیزد و هدفی روشن دارد. این نگاه بر معنا و هدف استوار است، نه بر میل و تصادف. همهچیز در جهان دارای غایت است، و انسانها نیز با انتخاب آزادانه در مسیر رشد و کمال حرکت میکند. اما آزادی وقتی ارزشمند است که در جهت خیر و حق بهکار رود. آزادی بدون حقیقت میتواند به سقوط انسان منجر شود، ولی اگر با ایمان و عقلانیت همراه شود، موجب پیشرفت فرد و جامعه خواهد بود. از همینجا تفاوت میان آزادی اسلامی و آزادی لیبرالی روشن میشود: در اسلام، آزادی وسیلهی رسیدن به کمال است؛ در لیبرالیسم، آزادی خود هدف نهایی شمرده میشود.
در بینش اسلامی آزادی واقعی با تعهد و اخلاق همراه است. و فردی که آزاد است، باید تصمیماتش را در مسیر خیر جمعی و عدالت اجتماعی اتخاذ کند. آزادیِ تصمیم در جهت کمال و عدالت است؛ تصمیمی که هم کرامت انسان را متجلی میسازد و هم حس مسئولیت را در او زنده میکند. در این نگاه، کرامت از آزادی نشأت میگیرد و آزادی نیز ریشه در حقیقت دارد.
در نگاه اسلامی، آزادی فقط مسئله فردی نیست بلکه علاوه بر جنبه فردی، حلقهی اتصال فرد و جامعه نیز هست. این آزادی انسان را از درون آزاد میکند و به او امکان زندگی مسئولانه و خردمندانه در بیرون را میدهد. آزادی در این نگاه، زمینهای برای خودسازی و تعالی فردی است؛ اما این رشد همیشه با شکوفایی جمعی مرتبط است. انسان در جامعه معنا مییابد، با دیگران تعامل میکند و در خدمت به خیر عمومی، آزادی واقعی را تجربه میکند. بنابر این، آزادی در اسلام مفهومی پیوسته میان فرد و امت است و انسان در زیستجهان اسلامی موجودی است که در نسبت با خدا، خود و جامعه تعریف میشود.
در نگاه اسلامی، آزادی نه تنها حق فردی است، بلکه وسیلهای برای رشد جامعه و ابزار تحقق تمدن نوین و زمینهساز پویایی جمعی است؛ این آزادی از ایمان، اخلاق و عدالت جدا نیست و همواره با وظیفه انسانی و اجتماعی همراه است. در این نگاه، آزادی فرایندی تکاملی است که هم فرد را به تعهد و پاسخ گویی و رشد معنوی میرساند و هم جامعه را به تعالی جمعی هدایت میکند.
با توجه به اهمیت آزادی در زیستجهان اسلامی و با توجه به جایگاه هدایتگری رهبر معظم انقلاب، بیان نظرات ایشان درباره آزادی در زیستجهان اسلامی اهمیت دارد. ایشان با تأکید بر پیوند آزادی، مسئولیت، اخلاق و ایمان و همچنین نقش انسان متعهد در جامعه، تصویری عملی و راهبردی از تحقق آزادی در جهت تعالی فرد و جامعه ارائه میکنند. رهبر معظم انقلاب در بیانات خویش بارها یادآور شدهاند که آزادی، همان حرکت در مسیر الهی است؛ یعنی انسان بتواند آزادانه راه خیر را برگزیند و در این انتخاب، به دیگران نیز کمک کند تا آزاد شوند. در چنین افقی، آزادی نه پایان راه بلکه آغاز مسیر تکامل جمعی است؛ راهی که از خودشناسی آغاز و به خداشناسی ختم میشود.
در اندیشهی رهبر معظم انقلاب، آزادی ابزار رشد فرد و جامعه است؛ امکانی برای تربیت انسانهای مسئول و آگاه. ایشان تأکید میکنند که آزادی باید با عدالت و معنویت همراه شود، در غیر این صورت یا به تبعیض و بهرهکشی منجر میشود یا به رکود و تحجر میانجامد. این نگرش، آزادی را نه صرفاً مسئلهای فردی بلکه پروژهای تمدنی میداند. تمدن اسلامی، اگر بخواهد بازتولید شود، باید آزادی را به معنای تعالی عقلانی و اخلاقی در متن زندگی بازگرداند. این امر مستلزم تربیت انسانهایی است که آزادی را با خودسازی آغاز کنند و با خدمت به دیگران ادامه دهند.
دکتر الهه مرندی
دانشیار گروه حقوق دانشگاه الزهرا (س)
انتهای پیام

































