وحشت روز افزون فرقه ی رجوی از خانواده ها !!!

روزی شیری بر بالای درختی آرمیده بود،فیل نزدیک شد و گفت: ای سردار! سگهای ولگرد زیادی دور ما را احاطه کردند وشبانه روزبه خود می پیچند و پارس می کنند، شیر با وقار تمام سری جنباند و نیم نگاهی به فیل انداخت وگفت: تو عالمی ، مدتها ست که در این جنگل مشغول زندگی هستی چگونه است که این راز را نمیدانی ؟ فیل به پاس احترام در حال تعظیم گفت :عفو بفرمائید سلطان ، تا کنون به این اسرار خداوندی پی نبرده ام ! مرا از این اتفاق آگاه فرمائید ،شیرگفت : سگان “هار” موقع جان کندن از دنیا به خود می پیچند و زو زو می کنند ، به حال خود رهایشان کن تا جانشان بدرآید ،فیل وقتی واقعیت را از زبان شیر شنید گفت به حقیقت که سلطانید.

حال چرا ترس و وحشت فرقه ی رجوی این روزها زیاد شده است !
چون می داند وقت آن رسیده که باید در پیشگاه ملت ایران وعلی الخصوص هزاران خانوادها که عزیزانشان را به بهانه های مختلف ربوده و زندانی کرده و به کشتن داده باید جوابگوباشد!
زو زوی رجویها از رسیدن زمان برای انتقام است ،میداند دیگر هیچ راه گریز نیست ، فریاد رسی نیست تا در پستوی بخزد و “بکشد” وفریاد” آی کشتن “را سر دهد .تمای حیله و نیرنگهای شیطانییش به پایان رسید، اکنون بعد از چهل سال جنایت نوبت ملت ایران رسیده که ازاین مردک ابله و پاکوته بپرسند:
حاصل چندین سال درجا زدن در اشرف چه بوده !

نتیجه سی و پنج سال خدمت به خلق را ارائه کن !
یک نقطه مثبت را جهت آبادنی کشور ایران وپیشرفت همین خلق که دم می زنی نشان ده!.
در طول سی وپنج سال برای رهائی ملت ایران چه کردی ؟
کدام خانه را برای بی سرپرستان ساختی ؟
کدام هزینه هارا برای بچه های یتیم پرداختی ؟
حمایت چند خانواده بی سرپرست را بعهده گرفتی ؟
در کدام پروژ زیرساختی ایران سهیم شدی؟
هزینه ساخت کدام دانشگاه و بیمارستان و کارخانه و غیره را پرداخت کردی ؟
در اشتغال بکار کارگران چند درصد سهیم بودی که همیشه سنگ کارگران را به سینه می زنی وبرای آبادانی ایران فعلی چند درصد سهیم بودی ؟
چرا تعصب ملی و ملت ایران وایرانی را به دشمنان فروختی ؟
خودکرده را تدبیر نیست،عکس العمل در مقابل عمل انجام شده است ،افشاگری جداشدگان حاصل محصولیست که سی وپنج سال در اشرف که بذر آن فقط جرم وجنایت و خیانت ودروغ و فساد بوده ،کاشته و اکنون بعد از سه دهه به بار نشسته است ، حال وقت برداشت محصول است .
یکی از جداشدگان که اواخر بعد از انفجار عمدی لیبرتی فرارکرده می گوید “:رجوی از ترس “ثریا” کیومرث(امیر) شبانه با اسم مستعار از لیبرتی در نیمه های شب و به صورت پنهانی همراه پنج نفر خارج وبه فرودگاه برد ، هرچند کیومرث جداشده بود وهر دفعه با ترفندهای شیطانی وادار می کرد که در لیبرتی بماند چرا که جداشدن امیر یعنی شکست وتسلیم رجوی در مقابل خانواده ها ، کیومرث رابه آلبانی بردند که مادرش به لیبرتی نیاید رجوی مثل سگ ازمادرامیر (کیومرث) و خانواده ها می ترسد .”
ولی به عقیده ی من رجوی از من نوعی هراس ندارد ،بلکه این ملعون از استقامت و عشق و عاطفه خانواده ها شبانه روز به خود می پیچد ،می داند که ما حق هستیم و او ناحق وچون حق آید باطل رفتنی است .

ما خانواده ها تا آخر ایستاده ایم …

ثریا عبداللهی مادر امیر اصلان