• امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
روایت «غلامعلی میرزایی» از وادار نمودن اعضا به جمع‌آوری ضایعات

وقتی برای بردن مریم به تهران باطری زرهی‌ها خراب شد! / همکاری رجوی با امپریالیسم از اینجا شروع شد

  • کد خبر : 33005
  • 27 ژانویه 2022 - 11:02

فرماندهان فرقه به ما گفتند، همانطور که برادر(مسعود) گفته باید آماده شویم ولی الان مشکل اصلی که با آن مواجه هستیم خودروهای چرخ دار و زرهی هایی است که در دست شماست و باطری ندارند و سازمان هم پول ندارد پس همه نفرات به جز نفراتی که در تعمیرگاه هستند بایستی پول خرید باطری را تهیه کنند.

به گزارش فراق، غلامعلی میرزایی از انجمن نجات مرکز لرستان در روایتی خواندنی از وادار نمودن اعضا به جمع آوری ضایعات پلاستیکی نوشت: در اوایل سال ۱۳۸۰ سرکرده فرقه رجوی (مسعود رجوی) با شنیدن خبر حمله آمریکا به عراق، ازسرنگونی دولت بعثی عراق حرف می زد. بنا به گفته او در این طور مواقع انقلاب ها پیروز می شوند! تمام قرارگاه های به اصطلاح عملیاتی را به همین بهانه تخلیه و به کمپ اشرف انتقال داد. با این کار به بن بستی که از عملیات های داخله و حملاتی که به پاسگاه های مرزی ایران داشت و فقط نفرات را به کشتن می داد و تعداد زیادی دچار ابهام زدگی شده بودند، رهایی یافت و پس از آن ساختن قرارگاه و بیگاری کشیدن از نفرات را پیش کشید. رجوی با حمله آمریکا به عراق، موضوع عملیات سرنگونی را عنوان کرد و چند ماه تمام زرهی ها و کلیه وسایل را به پایگاه اشرف منتقل کرد تا باز هم نفرات را سرگرم کند و با نشستی که برگزار نمود اطلاعیه فرماندهی کل (منظور خودش) را با این عنوان بیان کرد: «حال که آمریکا قصد سرنگونی صاحب خانه (صدام حسین) را دارد ما هم استفاده خودمان را بایستی ببریم. پس باید از امروز در دستور کارمان فقط آماده کردن ابزار جنگی باشد تا به محض اینکه آمریکا حمله را شروع کرد ما هم به سمت خانه خودمان (ایران) برویم و اگر آمریکا هم قصد داشت که مانع شود می گوییم ما داریم به خانه خودمان می رویم.»

بعد از این نشست به پایگاه اشرف برگشتیم و فرماندهان ما بر اساس توجیهی که شده بودند نشستهایی برگزار کردند با این عنوان که همانطور که برادر(مسعود) گفته باید آماده شویم. ولی الان مشکل اصلی که با آن مواجه هستیم خودروهای چرخ دار و زرهی هایی است که در دست شماست و باطری ندارند و سازمان هم پول ندارد پس همه نفرات به جز نفراتی که در تعمیرگاه هستند بایستی پول خرید باطری را تهیه کنند. با شنیدن این جمله که سازمان پول ندارد نفراتی شروع کردند به صحبت با همدیگر به صورت پنهانی و می خواستند این را به فرمانده برسانند که چرا دروغ می گویید؟ ولی فرمانده گفت: چی شده من که هنور چیزی نگفتم و کار سختی نیست. هزینه خرید باطری را فراهم می کنیم. در داخل پایگاه اشرف کلی سرمایه داریم که می شود یک شهر عراق را با جمع آوری آنها خریداری کرد و دیگر اجازه نداد کسی صحبت کند. سپس ادامه داد از فردا فرماندهان برای شما مشخص خواهند کرد که در قرارگاه اشرف به دنبال لاستیک های کهنه و پلاستیک های دور انداخته بروید و هر چیزی که قابل فروش باشد پیدا می کنید تا سرجمع کرده و به فروش برسانیم و از پول آن برای تهیه باطری ماشین های جنگی استفاده نماییم.

روز بعد در آن سرمای سوزناک خشک هوای عراق به بهانه جمع آوری آن اقلام نفرات در داخل خاکریزها یا زباله هایی که سالها در زمین دفن شده بود به جستجو پرداختند تا ظهر که برمی گردند مورد انتقاد قرار نگیرند .
این کار مدتها ادامه داشت، در حالی که من خودم شاهد بودم هیچ باطری از بیرون خریداری نمی شد و تمام باطری هایی که گفته می شد خریداری شده از انبارهای خود فرقه که سوله نامیده می شد می آوردند. دو شب مانده به عید سال ۸۱ به بهانه اینکه نفرات به دنبال تعطیلی یا شب چهارشنبه سوری نباشند، به طور مخفی یگان ها را به منطقه (پراکندگی) یا همان نوار مرزی فرستادند که این کار هم تا دو روز بعد که سال تحویل شد، ادامه داشت و ناهار روز عید را در زرهی هایی که تازه به آن منطقه رسیده بودند توزیع کردند. نکته ای که باعث تعجب همگان شد این بود که همان موقع با وجود اینکه می گفتند پول نداریم گفته شد که نفرات جمع شوند و بروند هدیه هایی که مریم ار فرانسه فرستاده تحویل بگیرند.

به مدت ۲۰ روز نفرات را با کندن سنگر و غیره سرگرم کردند تا اینکه متوجه شدیم ارتش عراق از پادگان هایشان در حال فرار هستند. این موضوع را با فرماندهان در جریان گذاشتیم ولی آنها منکر شدند و گفتند اینطور نیست! آنها دارند به مرخصی می روند ولی با بی توجهی سران فرقه با وجود اینکه می دانستند بغداد همان شب ۲۰ فروردین سقوط کرده نیروها را برای جمع آوری سلاح و مهمات به پادگانهای تخلیه شده عراق فرستاند که با شناسایی هواپیماهای آمریکایی و انگلیسی مورد هدف بمباران قرار گرفتند و تعداد زیادی کشته و مجروح شدند و با وجود موارد فوق رجوی دستور آماده باش برای حمله به خاک ایران را صادر کرد که به محض آماده شدن بچه ها به صورت ستونی و تهاجمی همه مورد حمله آمریکا قرار گرفتند و فرقه هم پرچم سفید را بالای هر زرهی یا مقر برافراشته کرد و همان روز فرماندهان فرقه نزد آمریکایی ها رفته و به عنوان راهنما برای نیروهای آمریکایی به خدمت در آمدند.

نکته جالب اینجا بود که وقتی تعدادی اعتراض کردند که چرا نگذاشتید ما از خودمان دفاع کنیم پیام از سر کرده فرقه آمد که من خودم مختصات نقاطی را که هستید به آمریکا و انگلیس دادم و حال هم که دستور آتش ندادم جان شما را خریدم برای روز اصلی که در پیش داریم. تانک و توپ را می شود به دست آورد ولی نفرات را نمی شود به همین راحتی به دست آورد و از اینجا بود که همکاری فرقه مجاهدین با امپریالیسم شروع شد و از آن پس شروع کردند به جمع آوری و از بین بردن هر نوار یا کتابی که از قبل علیه آمریکا تهیه و چاپ شده بود و آمریکا شد دوست و دشمن دشمن.

غلامعلی میرزایی

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=33005

نوشته های مشابه

28مارس
تاکتیک فرقه رجوی درباره ماجرای کودک سربازان؛ نفی و لاپوشانی / دیدم مادرانی را که پنهانی می‌گریستند
روایت یک شاهد عینی از جنایت‌های فرقه ضدخانواده رجوی در حق کودکان اشرف

تاکتیک فرقه رجوی درباره ماجرای کودک سربازان؛ نفی و لاپوشانی / دیدم مادرانی را که پنهانی می‌گریستند

26مارس
اینجا آرام باشید و بیرون شورشی
مروری بر قوانین و استراتژی‌های رجوی ساخته

اینجا آرام باشید و بیرون شورشی