• امروز : جمعه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024

«رفیق دهقان» پشت پرده مقاله منتسب به خودش در سایت فرقه رجوی را افشا کرد / تمام صحبت‌ها در مورد خانواده دروغ بود + فیلم

  • کد خبر : 31557
  • 10 اکتبر 2021 - 13:26

رفیق دهقان، عضو جداشده از فرقه رجوی گفت: من یک بار اعلام جدایی رسمی از فرقه کردم ولی فرقه توسط یک نفر مستمری بگیر سراغ من آمد و مرا تهدید نمود که اگر به هواداری سازمان برنگردی عواقب بدی خواهی داشت.

به گزارش فراق، رفیق دهقان اهل شهرستان ایرانشهر که چند روز پیش جدایی رسمی خود از فرقه رجوی را اعلام کرده بود در یک پیام ویدیوی از پشت پرده فشار مزدوران این فرقه روی جداشده ها پرده برداشت.

وی گفت: وقتی از فرقه جدا شدم و هر بار برای دریافت مستمری خودم به دفتر سازمان می رفتم فردی به نام عبداله تهرانی از من می خواست که هر چه درباره نفرات جدا شده، حتی افرادی که به آنها هوادار می گویند، بنویسم.

دهقان ادامه داد: آنها کم کم مرا به عنوان جاسوس به کار گرفتند و من هم به خاطر ۳۵ هزار لکی که می دادند مجبور بودم به جاسوسی و خبرچینی علیه نفرات دیگر بپردازم .

این عضو جداشده گفت: سران فرقه بارها مرا به خاطر رابطه داشتن با جداشده هایی مثل غلامرضا شکری، حسن حیرانی و دیگران تهدید نموده و می گفتند که اگر با این نفرات ارتباط برقرار کنم پول من کامل قطع می شود .

وی در تشریح ماجرای مقاله ای که در آن زمان توسط دفتر فرقه نوشته شده بود و به اجبار او را وادار به امضا نمودن آن کردند، اظهار داشت: من در این مدت هر کاری که فرقه می گفت از قبیل خبرچینی و جاسوسی علیه نفرات جدا شده انجام می دادم تا اینکه وقتی به طور تصادفی از محل کافه یکی از جداشده ها رد می شدم دیدم جشن تولد سرفراز رحیمی، همشهری خودم هست و من هم وارد جمع شدم.

رفیق دهقان در ادامه گفت: دفعه بعد وقتی برای گرفتن مستمری ماهانه خودم رفتم فرقه به من گفت تو مرز سرخ را رد کردی و به جشن تولد سرفراز رحیمی و دیدن حسن حیرانی و غلامرضا شکری رفتی. آنها به من گفتند از آنجایی که تو مرزسرخ را رد کردی ما نمی توانیم به تو مستمری بدهیم و تنها راهی که می ماند این است که آنچه که ما به تو می گوییم را به صورت مکتوب بنویسی و ما آن را در سایت خودمان انتشار می دهیم و غیر از این کار، هیچ پرداختی از ما به تو نخواهد بود.

او تصریح کرد: به خاطر اینکه به همان پول کم که سازمان می داد نیازمند بودم مجبور شدم هر حرفی که جواد خراسان (اسماعیل مرتضایی) و عبداله تهرانی می گویند را باز گو کنم. هر چند که حرف آنها را قبول نداشتم ولی مجبور بودم به خاطر پولی که باید برای کرایه خانه و آب و برق به من می دادند دست به کاری بزنم که تمایل نداشتم. در صورتی که تمام حرفهای این مقاله توسط آنها گفته شد و خود آنها آن را نوشتند.

دهقان، در پاسخ به دروغ هایی که توسط فرقه به نام او منتشر کردند گفت: سرفراز مرا به جشن تولد خودش دعوت نکرده بوده بلکه من به طور تصادفی از آنجا رد شدم و هیچ اطلاع قبلی هم از این جشن نداشتم. سرفراز رحیمی در همین جشن تولد به من تذکر داد که آمدن من باعث قطع مستمری من از فرقه می شود. حسن حیرانی و غلامرضا شکری از من هیچ عکس و فیلمی نگرفتند و این دروغ را خود دفتر در آن اطلاعیه نوشت. آنها حتی به من اخطار هم دادند اینجا نیایم. نوشته های منتسب به من در سایت فرقه، همه حرف های خودشان بود و می خواستند علیه این جداشده ها از طرف من مقاله نوشته شود و به من گفتند شماره تلفن خودت را عوض بکن که دیگر آنها شماره تو را نداشته باشند.

وی با اشاره به یک نکته مهم گفت: من هر جا که به مشکل مالی بر می خوردم هیچ گاه فرقه کمک نکرد اما هر بار که به سرفراز مراجعه کردم همیشه به من کمک کرده و حتی از دوستان دیگرش هم برای من کمک می‌گرفت .
این عضو جدا شده در پایان با تشریح نحوه تصمیم گیری خود برای جدایی گفت: من در ملاقاتی که با سرفراز رحیمی داشتم به من یادآوری کرد که هدف ما فقط زندگی کردن در آرامش است و کاری به هیچ کس نداریم، او به من یادآوری کرد که سازمان فقط به خاطر مقداری پول که می دهد نفر را تبدیل به یک جاسوس و خبرچین می کند لذا اینجا بود که تصمیم نهایی را گرفتم که آزاد و رها زندگی کنم و این فرقه را افشا کنم که چه بلایی سر من و امثال من می آورد.

به گزارش فراق در بخشی از بیانیه جدایی رفیق دهقان آمده است:

اینجانب اعلام جدایی رسمی خودم از فرقه رجوی را اعلام می کنم.

حدود ۱۷ سال پیش با یک قاچاقچی به نام علی آشنا شدم. وی به من گفت من می توانم شما را به کشورهای اروپایی ببرم و من هم به خاطر رفتن به اروپا حرف آن را گوش دادم.

بعد سه روز از مرز ایران وارد پاکستان شدم. در آنجا مرا به فردی به نام فرید سپرد و گفت این فرید کارهای شما را برای رفتن به اروپا حل و فصل می کند. فرید که در کراچی زندگی می کرد مرا به یکی از مناطق کراچی به اسم گل شهر و از آنجا به یک مجتمع آپارتمانی برد.

در ورود به اتاق فرید با زبان بلوچی به من گفت ببین رفیق تو باید قبل رفتن به اروپا مدتی به عراق بروی و از آنجا تو به هر کشوری که دوست داری اعزام می شوی. به وی گفتم چقدر در عراق می مانم؟ وی فقط گفت زیاد طول نخواهد کشید .
فرید فردای آن روز برای من یک پاسپورت جعلی آورد و به من گفت فردا شب تو به عراق پرواز داری. مقداری پول روپیه به من داد و گفت از آنجایی که پاسپورت جعلی هست امکان دارد افسر پلیس در فرودگاه جلوی تو را بگیرد، این مبلغ که الان به تو می دهم را به آن افسر بده تا بتوانی به عراق بروی؛ و دقیقا همین اتقاق افتاد و من مبلغ داده شده را به افسر پلیس دادم و با پرواز مستقیم وارد عراق شدم.

در آنجا یک اکیپ سه نفره منتظر من بودند و مرا با ماشین خود که یک پاترول بود به یک مجتمع تقریبا نظامی بردند. افراد آنجا هم لباس شخصی داشتند و هم بعضی از آنها با لباس فرم نظامی بودند. کم کم شک کردم ولی به من گفتند بعد از ظهر تو را به یک محل دیگر می بریم.

بعد از ظهر مرا با یک ماشین ون به مقر اشرف و مستقیم به یک اتاق بردند. فردی بنام آیدین مرا تحویل گرفت و به من یک لباس فرم نظامی و یک جفت پوتین داد و گفت الان تو یک مجاهد هستی! من شوکه شدم ولی دیگر نمی توانستم به عقب برگردم. اجبارا در عراق ماندم و سالیان سختی در این فرقه داشتم – که بعد می گویم- تا اینکه به آلبانی آمدیم. در آلبانی متوجه شدم که کلا خط و استراتژی سازمان مسیری دیگر را در پیش گرفته و تمام‌ حرف هایی که خود آن ملعون و مریم قجر در نشست‌ها به ما می گفتند دروغ و لاف‌ گزافی بیش نبوده است اما دروغ های همین ها که سالیان سال در ذهن من و امثال من پرچ کردند مغز شویی بیش نبود؛ هر بار حرف های تکراری و تعریف و تمجید از کسی که اصلا معلوم نیست زنده است یا مرده. حتی یک بار هم طی این سالیان که من در آن فرقه بودم او را ندیدم، یا پیام او را می‌خواندند یا صدایی پخش می‌کردند و می‌گفتند این رهبری است.

در آلبانی توسط سرفراز رحیمی به خانواده خودم وصل شدم و دیدم که حرف های فرقه عکس آن هست که می گویند به خصوص در رابطه با خانواده که همه را مزدور می خواندند. ولی باید بگویم که مزدور اول و آخر آمریکا، اسرائیل، عرب ها و همین فرقه و رهبرانشان هستند که باد از هر طرف بوزد به همان طرف می روند.

انتهای پیام / فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=31557