• امروز : شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 20 April - 2024

گفتگوی بنیاد خانواده سحر با خانم ها بتول سلطانی و میترا یوسفی ۱۴و۱۵

  • کد خبر : 1206
  • 24 ژانویه 2015 - 6:35

گفتار چهاردهم: ازدواج رجوی با فیروزه بنی صدر

بنیاد خانواده سحر: خانم سلطانی بعد از توضیحات مبسوطی که خانم یوسفی درباره ازدواج مسعود با اشرف ربیعی دادند،که البته بیشتر جنبه دیدگاهی و تحلیلی داشت، می خواهیم درباره ازدواج دوم مسعود با فیروزه بنی صدر صحبت کنید. آنچه شما مطرح خواهید کرد شنیده های شما از درون مناسبات و آنچه خانم یوسفی بیان خواهند کرد بخشی همین شنیده ها و مشاهدات و در نهایت طرح دیدگاه ها و نقطه نظرات کلی ایشان درباره این ازدواج خواهد بود. طبق معمول با شما خانم سلطانی شروع می کنیم.

خانم سلطانی: اگر در رابطه با ازدواج مسعود با اشرف روی محورها و اشتراکات فکری و قابلیت های فکری و تشکیلاتی اشرف صحبت می شد، در مورد فیروزه تعمد بود که اصلا در این باره صحبت نشود. از قرار آنچه بعضا مطرح می شد اینها هیچ وجه اشتراکی با هم نداشتند. آنچه درباره فیروزه مطرح می کرد تفاوت های کیفی و شخصیتی بین این دو نفر بود. تا جایی که این ازدواج را بیشتر به یک اتفاق تشبیه می کردند. یکبار رجوی گفت اصلا گروه خونی من به فیروزه نمیخورد و هیچ سنخیتی با او نداشتم. یک وصله ناچسب برای من بود. حتی می گفت: در کنار او همیشه احساس ناراحتی می کردم. من مناسبات و رابطه مسعود با فیروزه را هرگز ندیدم، چون در آن مقطع که وارد سازمان شدم از هم جدا شده بودند. اما به کرات از زبان مریم و مسعود شنیده بودم که می گفتند فیروزه همیشه مایه عذاب بوده است. شاید تنها و تنها موردی بود که می دیدم مسعود از زنی بد می گوید. نه اینکه بد بگوید می گفت ازدواجم با فیروزه به خاطر هدف مشخصی بوده ولی قلبا از او خوشم نمی آمد. ولی در عین حال هم نمی خواستم او را طلاق بدهم. اما طلاق به توافق و خواست خودش انجام شد.

بنیاد خانواده سحر: ازدواج و طلاق با فیروزه از جهات مختلفی قابل بررسی است. یکی از جهت انگیزه های سیاسی و ابزاری رجوی برای این ازدواج و طلاق، و یکی هم از جهات عاطفی و ظاهرا علاقه ای که رجوی به فیروزه داشته است. منتهی این علاقه و تا آن زمان بر اساس ظاهر و سطح قضایا آنقدر نبوده که اهداف و مطامع سیاسی اش را قربانی آن بکند. چون هنوز بطور خیلی شفاف معلوم نیست که چه انگیزه ای پشت طلاق فیروزه بوده است. آیا انگیزه صرفا سیاسی بوده یا اینکه در این میان نقش مریم برجسته شده و رابطه بین آنها شکل گرفته و مسائل سیاسی از جمله مخالفت فیروزه با ملاقات رجوی با طارق عزیز تنها دستاویز و بهانه این جدایی بوده است. چون می بینیم بلافاصله پس از چند روز یک سری اتفاقات می افتد و خیلی سریع بیانیه کوتاه جدایی مسعود و فیروزه منتشر می شود و متعاقب آن بحث همردیفی مریم و بعد هم ازدواج مسعود با مریم علنی می شود. واقعا حل این معمادر این میان کار سختی است. البته شما که در این مقطع در مناسبات و سازمان نیستید. اما بر اساس شنیده ها بفرمائید این موضوع بعدها چگونه برای شما مطرح شد.

خانم سلطانی: من واقعا درباره انگیزه های این ازدواج هیچ چیز نمی دانم. یک بار هم گفتم در سری آموزش های ورودی به تشکیلات اصلا روی این ازدواج و طلاق بحث نشد. اما وقتی به مدارهای بالای تشکیلاتی و بخصوص در سطح شورای رهبری رفتم گاه در این باره بصورت پراکنده صحبت می شد. کلیت این قضیه این بود که مسعود در مقطعی بخاطر اینکه بنی صدر را از نزدیک شدن به جمهوری اسلامی باز بدارد و در واقع تضمینی برای ماندن بنی صدر در شورای ملی مقاومت بگیرد و روابطش را با او نزدیک و صمیمانه بکند، به زور و فشار تشکیلاتی حاضر می شود با فیروزه ازدواج کند. اما بتدریج متوجه می شود فیروزه آن کسی نیست که بتواند در کنار خودش تحمل کند و بخصوص با تشدید اختلافات بین رجوی و بنی صدر این ازدواج هم موضوعیت و انگیزه اولیه اش را از دست می دهد و آنطور که رجوی می گفت علیرغم میل باطنیش و یا به خواست فیروزه با طلاق و جدایی یک طرفه او موافقت می کند. در این میان بعضی حرف های حاشیه ای هم از طرف مریم مطرح می شد که گوشه ای از آن را اشاره کردم.

از جمله اضافه کنم به اینکه مریم می گفت فیروزه آدم بی بته و بی ریشه ای بوده است و به هیچ چیز وصل نبوده است. حتی مثلا به گیرهای اخلاقی بین مسعود و فیروزه اشاره می شد. به اینکه فیروزه اصلا به مذاق مسعود خوش نمی آمده است. یکبار هم مریم خطاب به شورای رهبری گفت فیروزه بعد از مسعود هنوز ازدواج نکرده است. الان هم تنها زندگی می کند و گفته تا آخر عمر هم ازدواج نخواهد کرد. در توضیح این ادعا می گفت برق شخصیت مسعود جوری است که کسی نمی تواند بعد از او با مرد دیگری رابطه برقرار کند. می گفت برای همین هم فیروزه علی رغم زیبایی و موقعیتی که داشته بعد از مسعود با هیچ کس رابطه برقرار نکرده و ازدواج نکرده است. در واقع قضایا طوری بیان می شد که علیرغم آن انگیزه های سیاسی اما بعد رجوی بخاطر آن نقاط افتراق و اختلافاتی که با فیروزه داشته توانسته او را متحول کند و باز بر خلاف میل باطنیش حاضر شده به فیروزه اجازه بدهد که یک طرفه از او جدا بشود. این آن موارد کلی بود که درباره این ازدواج در سطح شورای رهبری و از زبان مریم شنیده بودم.

بنیاد خانواده سحر: ببخشید خانم سلطانی فیروزه به لحاظ ظاهری چگونه بود، منظورم این است که آن جذابیت ها و زیبایی های زنانه را داشت؟

خانم سلطانی: واقعیت این است که به زیبایی مریم نبود. یک قیافه متوسطی داشت. نمی شد گفت زیبا بود. ولی خوش اندام وخوش قیافه بود.

بنیاد خانواده سحر: او را از نزدیک دیده بودی؟

خانم سلطانی: نه من فقط عکس دو نفره فیروزه و مسعود را دیده بودم. یکبار که داشتم وسایل شخصی مسعود را مرتب می کردم توی وسایل شخصی مسعود دیدم. عکس های دیگر هم بود. عکس سه نفره مسعود و فیروزه و بنی صدر. یا عکس جمعی مراسم ازدواجشان. عکس های دو نفره در حال گردش در باغ. عکسهای مختلفی با هم گرفته بودند.

بنیاد خانواده سحر: خوب حالا بفرمائید نگاه شخصی تان به این ازدواج چیست. نه بر اساس شواهدی که ندارید، بلکه بر اساس چیزهایی که کم و بیش در مناسبات شنیده و بطور کلی احساس تان درباره این موضوع چیست؟

خانم سلطانی: آنچه از قرائن و اظهارات بر می آمد این ازدواج دو جنبه داشته است، یکی همان جنبه ابزاری و سیاسی قضیه است و یکی هم اینکه بالاخره گرایشات جنسی در این ازدواج نقش داشته است. آن هم ازدواجی که کمتر با معیارها و ضوابط تشکیلاتی انجام شده است. حساب سیاست بازی و مصلحت اندیشی های سیاسی رجوی از اینکه ازدواجش تماما رنگ و بوی شخصی و به قولی جنسی نداشته باشد، جدا است. رجوی ته دلش نمی تواند این تمایلات را یکسره نادیده بگیرد. مضافا بر اینکه از کشته شدن اشرف زمان زیادی نگذشته و باید برای این تجدید فراش بهانه هم داشته باشد. آن هم همسری که اصلا تشکیلاتی نباشد و بتواند او را تروخشک کند. این را به این خاطر می گویم که مریم بعدها مدام روی این تروخشک کردن مسعود به عنوان یک نیاز تاکید می کرد. من ازدواج رجوی با فیروزه را در امتداد این دو تمایل می بینم. از یک طرف نمی خواهد بند زندگی و عادی گری خودش را آب بدهد و از طرفی هم نمی تواند یکسره از خیر این امکان و فرصت بگذرد. برای همین هم طوری عمل می کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. ازدواج مسعود با فیروزه را می شود نوعی فرصت محسوب کرد تا او بتواند همسر مورد علاقه خودش را پیدا کند. چون از قرار معلوم صحبت هایی که خود رجوی و بنی صدر هم در زمان این ازدواج می کنند حاکی از این است که علاقه مسعود و فیروزه شرط و مبنای این ازدواج بوده و بکلی حساب و کتاب ها و محاسبات سیاسی را منتفی می کنند. من نمی گویم واقعا اینطور بوده یا نبوده، اما معتقدم بالاخره برای رجوی این ازدواج هم فال بوده و هم تماشا.

بنیاد خانواده سحر: خانم یوسفی در این زمان شما در مناسبات حضور دارید، ممکن است بازتاب این ازدواج را در تشکیلات بازگو کنید؟

خانم یوسفی: ازدواج با فیروزه در همان زمان باعث بهت و تعجب همه شد. ما هنوز در تب و تاب خبر مرگ اشرف و موسی بودیم. در آن زمان رجوی هنوز برای من حامل ارزش ها و جایگاهی در سازمان بود. نمی توانستم تصور کنم ازدواج او با فیروزه از سر هوسرانی و این مسائل باشد. با این حال نسبت به کیفیت این ازدواج دچار تردید بودم. خودم را مثل خیلی وقت ها اغفال کرده و به بیراهه می زدم که مسعود بهتر از ما می تواند مصلحت سازمان، انقلاب و خودش را تشخیص بدهد. چیزی که برای من خیلی مهم بود طبقه و خاستگاه طبقاتی فیروزه بود. او متعلق به یک طبقه بورژوا و با تمایلات شدید لیبرالیستی بود. فیروزه در اروپا و فرانسه بزرگ شده بود. هر چقدر هم از پدرش آموزش دینی و اسلامی گرفته باشد اگر بیشتر از پدرش گرایشات لیبرالی نداشته باشد، کمتر از او نخواهد داشت. قرار گرفتن فیروزه در کنار مسعود برای من فقط از این جهت اهمیت داشت. از اینکه می خواستم در واقعیت امر ببینیم چگونه کسی مثل مسعود با آن درجه و میزان از انضباط و دقت ایدئولوژیکی می تواند در کنار کسی مثل فیروزه زندگی کند. در آن زمان تنها بحث مطرح سازمانی همین بود. طی یادداشت یکی از افراد سازمان در نشریه مجاهد شماره ۱۲۹ بر دو وجه این ازدواج تاکید کرده بود. یکی روی اینکه انقلابی بودن با داشتن زن و زندگی و خانواده مغایرتی ندارد و مسعود هم از این قاعده مستثنی نیست. و حتی اشاره کرده بود که ازدواج نکردن مسعود می تواند به موضوعات حاشیه ای و ترویج شایعاتی در مورد زهدگرایی و تارک دنیایی در سازمان دامن بزند و در واقع ازدواج مسعود می تواند ضمن حفظ چشم اندازهای سیاسی و علاقمندی شخصی رجوی به عنوان انگیزه این ازدواج این قلم های مسموم را بشکند. مقاله جالبی بود از این جهت که بعد از مدت کوتاهی رجوی در نقطه مقابل آن حرف ها و تئوری ها ایستاد و فکر می کنم آن مطلب هم برای همیشه بایگانی شد. چون بطور غیر مستقیم گرایش به ترک ازدواج و زندگی زناشویی را به عنوان یک گرایش و تمایل فرقه ای محکوم کرده و از قول حضرت محمد (ص) به عنوان یک سنت الهی و خدشه ناپذیر از ازدواج تجلیل شده بود. اما یک موضوع در آن زمان جلو بسیاری از انتقادات را گرفت و آن فعالیت های رسانه ای رجوی در اروپا بود. در واقع رجوی توانسته بود با اهرم بنی صدر به این موقعیت دست پیدا کند. والا در آن زمان هنوز کسی رجوی را درست نمی شناخت. بنی صدر که به عنوان رئیس جمهور وقت ایران فرار کرده بود، مورد توجه بود. ازدواج رجوی با فیروزه در چنین فضای ملتهب و می توانم بگویم داغی صورت گرفت. رجوی هنوز خیلی مانده بود تا چهره واقعی خودش را نشان بدهد. برای همین برخوردهای درون تشکیلاتی با این ازدواج کجدار و مریز بود.

گفتار پانزدهم: در توضیح منزلت و شان همسر مسعود بودن

بنیاد خانواده سحر: قرار بود موضوع ازدواج های رجوی را بصورت یک سلسله گفتگو و بحث مستقل مطرح و تا پیوند زدن به موضوع انقلاب ایدئولوژیک ادامه بدهیم. اما یک اتفاقی در این میان افتاد و اینکه بحث ازدواج مسعود با اشرف بصورت ناخواسته گره خورد و بعد هم موضوع ازدواج او با فیروزه در ادامه مطرح شد. با این اوصاف به نظر می رسد بحث ازدواج سوم مسعود را در ادامه همین بحث ها دنبال کنیم. و از این جلسه به بعد تا هر کجا که موضوع کشش داشت و لازم باشد ادامه پیدا خواهد کرد. درباره ازدواج های قبلی رجوی با اشرف ربیعی و فیروزه بنی صدر کلیاتی از انگیزه های این ازدواج ها و برداشت های رجوی از آنها و در نهایت فرجام آنها صحبت شد. اما ازدواج با مریم قابلیت و پردازش و موضوعات زیادی را همراه خواهد داشت. پس زمینه های زیادی دارد، متن و حاشیه های زیادی دارد و همینطور تا حالا این موضوع قابلیت گمانه زنی و بحث و فحص را با خودش حفظ کرده است. به این ازدواج از جهات مختلفی پرداخته شده است. اما عیب این اظهار نظرها این بوده که همه یک طرفه بوده، یعنی امکان گفتمان رودررو وجود نداشته است. در حالی که برای اثبات هر ادعایی باید ساعت ها حرف زد و ادله آورد و روی احتمالات و فرض ها سوال و جواب کرد، ضعف ها و قوت های آن را بیرون آورد، روی تناقض ها تعمق کرد تا نتیجه گیری درست باشد. فکر می کنم این فرصت خوبی باشد برای شنیدن نقطه نظرهای شما درباره این ازدواج و صحبت کردن روی تناقضات و ابهامات احتمالی آن.

روی همین اصل می خواهیم روی این ازدواج متمرکز بشویم. اینکه شما از چه منظری به این ازدواج و طلاق نگاه می کنید و نهایت اینکه این سرفصل تا چه اندازه می تواند ما را در نزدیک شدن و شناخت ماهیت رجوی کمک کند. البته این را هم می دانیم که نظرات کلی شما درباره این ازدواج چیست، اما ناگزیر هستیم برای بیرون آوردن آن تناقضات، شما دوباره دیدگاه های کلی تان را در این خصوص بیان کنید. بخصوص که این گفتگوها ضلع سومی هم دارد که یک زن است و به هر حال می تواند دیدگاه های شما را به عنوان یک زن همراهی یا به چالش بکشد. آنچه از زبان خانم سلطانی شنیدیم بخاطر اینکه در فاصله زیادی به موضوع نگاه کرده و از طرف دیگر مجال اندیشیدن به آن را نداشته و جز آنچه به او القا کرده فراتر نرفته اند، صحبت های ایشان بیشتر جنبه روایی و یک طرفه از موضوع دارد. یعنی فاقد آن نگاه چالشی و تحلیلی است. اما بر عکس چون خانم یوسفی در این زمان در متن اتفاقات و مناسبات هستند و در عین حال یکی از موضوعات و دلایل جدایی شان همین ازدواج است، بطور اولی نگاه و تحلیل شان بیشتر مورد توجه است. با این ذهنیت حالا از خانم یوسفی خواهش می کنم درباره این ازدواج به عنوان یک موضوع محوری از هر کجا که لازم می بینند بحث را شروع کنند.

میترا یوسفی: حقیقت این است که من بنا به دلایل خیلی خاص و البته مستند از موضوع این ازدواج و آن پیشینه ای که از رابطه مریم و مسعود بیاد می آورم و در ادامه فاصله زمانی بین ازدواج مسعود با فیروزه، آمدن مریم در دم و دستگاه مسعود، نزدیکی مریم به فیروزه و مسعود و فاکتورهای دیگر تحت هیچ شرایطی نمی توانم انگیزه این ازدواج را جز از زاویه یک رابطه شخصی دو طرفه میان مریم و مسعود ارزیابی کنم. یعنی اول می خواهم بر روی انگیزه های واقعی این ازدواج انگشت بگذارم در مقابل آن انگیزه ها و دلایل واهی و ساختگی که به این ازدواج سنجاق شده است. به این ترتیب می خواهم حرف نهایی و آخرم را در همین اول بحث بزنم و بعد بتدریج روی مستندات و شواهد و قرائنی که این باور را اثبات می کند، پیش بروم. این نتیجه گیری و فرایند البته خلق الساعه نبوده و زمانی که خبر ازدواج مسعود با مریم را شنیدم، نمی توانستم مثل امروز تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری کنم. یک احساس خیلی عجیبی داشتم، یعنی خیلی خوش بینانه به موضوع نگاه می کردم. مثلا احساس اولیه ام این بود که چرا مسعود نمی تواند بدون همسر بماند، احساسم بیشتر گلایه آمیز و دلخورانه بود. بعضی وقت ها هم خودم را بابت این محاکمه و گلایه درونی مسعود سرزنش می کردم و فکر می کردم دارم در حق این آقا اجحاف و ستم می کنم. حتی میتوان گفت بعضی وقت ها احساسم این بود که با موضوع برخوردی کاملا ایده آلیستی داشتم. در حالی که آموخته بودیم مسئله انقلاب و رسیدن به هدف انقلابی امری واقع بینانه و مدام در حالت رشد و همسویی و تحول با بسترهای مادی و شرایط عینی است.

بخاطر همین این برداشت ها را به حساب تمایلات ایده آلیستی خودم می گذاشتم که تحت هیچ شرایط با معیارهای انقلابی همخوانی نداشتند. همین احساس را هم هنگام شنیدن خبر ازدواج مسعود با فیروزه داشتم. در مقابل کسی که با شنیدن خبر این ازدواج یکسره مسعود را متهم به هوسرانی و خوش گذرانی کرده بود، واقعا مستاصل شده بودم چگونه موضع گیری کنم. اما یک عشق پاک و عاشقانه به کل سازمان و به دنبال آن ارادتی که بتدریج در مسعود جا گرفته بود، باعث می شد خودم را همیشه در اندازه ای ندانم که بخواهم درباره این اتفاقات قضاوت آلوده به اتهام کنم. این احساس را بگذارید در کنار واکنش های مثبتی که درباره این ازدواج می دیدم یا می شنیدم. از آدم هایی مثل ابوذر ورداسبی که چگونه با این موضوع برخورد می کردند. اول شوکه شده بودند و چیزی نمانده بود که موضع گیری و حتی اعلام جدایی بکنند، اما بعد همه چیز عوض شد. یا حتی احساسات و شور و شوق و اشک های حسن شوهرم که با اطمینان خاطر نه تنها از سلامت و درستی این ازدواج که حتی در تقدس آن هم تردیدی به خودش راه نمی داد. در مقابل من حتی تا مرز مُردن و بی ارزش شدن همه ارزش های سازمان پیش می رفتم و بر می گشتم. نمی توانستم قبول کنم این همه عظمت و فداکاری به همین سادگی تبدیل به یک چیز پوچ و بی اساس بشود. اینها احساسات متضاد من در هنگام شنیدن خبر ازدواج این آقا و خانم بود. اما ورای این تناقضات آنچه به مرور و با اتفاقات بعدی در من شکل می گرفت و به یقین تبدیل میشد، برداشتی کاملا متفاوت از موضوع بود که به مرور زمان قوت گرفت. اینها را به این خاطر بیان کردم که بدانید این برداشت ها اگرچه بیشتر حسی بودند، اما اهمیت شان این است که چقدر با واقعیت ارتباط و گره خورده اند. با این توضیحات می روم سر اصل موضوع و درباره برداشت شخصی ام از این ازدواج و شواهد و قرائنی که در این ادعا دخیل هستند، توضیح می دهم.

اما قبل از آن می خواهم یک توضیحی درباره طرح سوال چرا مریم؟ که به عنوان یک سوال کلیدی در تشکیلات مطرح شد بدهم. از باب مقایسه این ازدواج با دو ازدواج قبلی مسعود و اینکه اساسا طرح این سوال برای ازدواج با مریم چه اهمیتی دارد و چرا این اهمیت در ازدواج های قبلی مسعود مطرح نمی شود. در حالی که ماهیتا این ازدواج ها به لحاظ کیفی و زمانی فاصله زیادی با هم ندارند و در حد فاصل این زمان ها اتفاقات خاصی هم روی نداده است. پس چرا یک مرتبه ازدواج سوم مسعود تبدیل به یک چالش خودجوش و خودساخته از طرف پادوهای رجوی می شود و در واقع از اساس از جانب خود رجوی مطرح می گردد. به نظر من این سوال که از سوی تشکیلات مطرح می شود که چرا مریم؟ بطور اصولی می تواند درباره دو ازدواج قبلی مسعود هم جای طرح داشته باشد و هم واقعا لزومی به طرح آن نباشد. جای طرح داشته و دارد از این زاویه و جهت که همان زمان هم انتخاب یک همسر برای رجوی یک معضل و مشکل بوده است. به این دلیل ساده و ابتدا بیان شده که همسر او باید بواسطه موقعیت و منزلتی که مسعود دارد تابع مختصات و ویژگی های خاصی باشد. چون در هر زمانی این اصل پذیرفته شده که مسعود یک آدم معمولی نیست و کسی که قرار است به عنوان همسر او باشد، باید از هر جهت در شأن و صلاحیت او باشد. پس جای طرح این سوال در هر زمانی و حتی زمان ازدواج با اشرف هم وجود دارد. کما اینکه به این موضوع مهدی ابریشم چی بارها اشاره می کند و در توجیه ازدواج مریم و مسعود می گوید بعد از مرگ اشرف ما همیشه با این سوال مواجه بودیم که چه کسی شایستگی و صلاحیت قرار گرفتن در کنار مسعود به عنوان همسر او را دارد. خیلی در این رابطه صحبت می کند که اگر بخواهید می توانید آن سخنرانی معروف ابریشم چی درباره انقلاب ایدئولوژیک را بخوانید و بیشتر به منظور او پی ببرید. اما از جهاتی در ازدواج مسعود با اشرف و فیروزه دلیل و انگیزه خاص و غیرمتعارفی اعلام نمیشود که این ازدواج را خاص و نیازمند توضیح بکند.

البته در مورد فیروزه جای طرح این سوال هست اما نه به اهمیت و اندازه ازدواج با مریم که در ادامه درباره اش صحبت خواهم کرد. اما بر عکس در ازدواج مسعود با مریم سوالات خیلی زیادی مطرح می شود، حالا برای فرار از پاسخ تک تک این سوالات بهتر است همه را یک کاسه کنند و تحت عنوان چرا مریم؟ از زبان خودشان و در اصل از زبان تشکیلات مطرح کنند. چرا؟ به این خاطر که مریم شوهر دارد و زن مهدی ابریشم چی نزدیک ترین فرد به مسعود است. مریم سابقه و صلاحیت تشکیلاتی و سیاسی و ایدئولوژیکی آنچنانی ندارد، هنوز امضاء ازدواج مسعود با فیروزه خشک نشده است. از آمدن مریم به دفتر و دستک مسعود وقت زیادی نمی گذرد، این مریم خانم ندیمه و کلفت اول خانم فیروزه بنی صدر بوده است، یعنی مدار و صلاحیت تشکیلاتیش تا همین اندازه بوده که دست به سینه فیروزه ایستاده باشد. همینطور ابهامات و سوالات ریز و درشت دیگری هم وجود دارد. پس جای طرح این سوال که چرا مریم؟ به نقش و حضور مریم در این ازدواج گره می خورد و با او این همه سوال و چالش موضوعیت پیدا می کند. به همین دلایل اینها خودشان می دانند این سوال در متن مناسبات مطرح خواهد شد، حتی با فرض اینکه کسی جرات بیان آن را نداشته باشد اما به هر حال بصورت یک سوال ذهنی و بالقوه برای همیشه ذهن تشکیلات را بخودش جلب خواهد کرد. بخاطر همین پی آمدهای خودشان بحث چرا مریم؟ را مطرح می کنند تا یکبار برای همیشه از این بحث و چالش درونی عبور کنند. از یک زاویه هم من معتقدم طرح این سوال برای ازدواج مسعود با فیروزه کم یا بیش تابع همین ضرورت و ابهامات نیز هست. چون فیروزه اصلا در قد و اندازه های فکری و سیاسی و تشکیلاتی مسعود نیست. بنابراین می توانسته به نوعی این سوال در آن مقطع هم مطرح بشود. اما نمی شود و تنها به پاره ای توضیحات درون تشکیلاتی و برون تشکیلاتی بسنده می شود. از جمله اینکه این ازدواج سیاسی نیست. خوب اگر سیاسی نیست پس الزاما تشکیلاتی و فکری هم نیست. پس یک ازدواج معمولی و عادی است. و این درست در نقطه مقابل آن ضرورتی قرار می گیرد که مهدی ابریشم چی روی آن تاکید دارد. یعنی اصل ازدواج با مریم را قائم و قائل به آن می کنند. خوب این ضرورت که خلق الساعه و یک شبه پیش نیامده است. از دیرباز وجود داشته است. منظورم شأن و منزلت تشکیلاتی و ایدئولوژیکی است که همسر مسعود باید داشته باشد.

به همین دلیل و ضرورت پس فیروزه نمی توانسته دارای چنین صلاحیتی باشد. باز روی حرف ابریشم چی تاکید می کنم، روی اینکه هر کسی نمی توانسته زن مسعود باشد. معنی حرف این است که این ضرورت از همان زمان ازدواج مسعود و اشرف احساس شده است. پس در این بین ازدواج مسعود با فیروزه یا تابع این فاکتور یعنی شایستگی بوده یا نبوده است. اگر بوده که دلیلی برای قطع و طلاق نبوده است و اگر نبوده که یعنی این ازدواج در نوع خودش یک ازدواج معمولی بوده و ضرورت صلاحیت و شایستگی همسر مسعود بودن کم یا بیش حرف یاوه ای بوده که فقط می توانسته یک توجیه مضحک باشد. مگر اینکه عنصر و فاکتور مصلحت گرایی های سیاسی در میان باشد که آن هم موضوع ثانونی و حاشیه ای است. به یک معنی مفهوم اش این است که رجوی می تواند بنابه مصلحت و اقتضائات و یا منش و فردیتش با هر کسی زندگی مشترک داشته باشد. می خواهم روی این معنی تاکید کنم که طرح پرسش چرا مریم؟ برای مناسبات و وادار کردن اعضاء به اینکه برای این سوال پاسخی جستجو کنند خودش یک شیوه و راه حل برای معضل ازدواج مسعود با مریم بوده است. یک نوعی زرنگی و رِندی برای اینکه آن انگیزه اصلی استتار بشود. برای اینکه آن جنبه های نفسانی، غریزی، گناه آلود، جای خودشان را به یک امر متعالی و ارزشی بدهد. به جای اینکه به قعر چاه پرتاب شوند به ماه بروند. پایه این تغییر محتوای به نظر من طرح این سوال است که چرا مریم؟ این مقدمه و پایه ای است که می خواهم بر پایه آن ریشه های واقعی این ازدواج را جستجو و دنبال کنم. ریشه های نفسانی، عشقی، شهوانی و به همین ترتیب نقش متقابل هر دو طرف را در این ازدواج بررسی کنیم.

بنیاد خانواده سحر: دور اول مصاحبه با خانم ها بتول سلطانی و میترا یوسفی در اینجا به پایان میرسد. امیدواریم در آینده ادامه این مصاحبه ها را از نظر خوانندگان عزیز بگذرانیم. 


لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=1206

نوشته های مشابه

03آوریل
آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی
پیام نوروزی فریده پرورش به برادر خود در فرقه رجوی

آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی

28مارس
فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم
مهرویه هاشمی، مادر چشم انتظار یکی از اسیران فرقه رجوی

فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم