• امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024

گفت و گو با سعداله سیفی، یک جدا شده اخیر از فرقه رجوی:روال معمول فرقه رجوی دادن وعده، دروغ و فریب کاری است/ اعضا را از زندگی در بیرون از فرقه به شدت ترسانده اند

  • کد خبر : 11974
  • 30 نوامبر 2017 - 17:27

 در حال حاضر خیلی از نفرات در برابر رفتن به اردوگاه جدید موسوم به اشرف در خارج از تیرانا مقاومت می کنند 

پرسیدن این سؤال که مسعود رجوی کجاست و چه می کند در درون فرقه عبور از مرز سرخ است

به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی فراق، بنیاد خانواده سحر گفت و گویی با سعدالله سیفی که به تازگی از فرقه رجوی فرار کرده و نجات یافته اانجام داده است که خلاصه آن در زیر منتشر می شود:

 

اسم من سعدالله سیفی است. متولد ۱۳۴۸ در کرمانشاه هستم. زمان ورودم به فرقه رجوی در سال ۱۳۷۱ می باشد. آن زمان فقری که حول و حوش خودم مشاهده می کردم و در دور و اطرافم بود مرا خیلی تحت فشار قرار می داد و لازم می دیدم که یک کاری بکنم.

بعد از عملیات فروغ جاویدان با فرقه رجوی آشنا شدم و به رادیو صدای مجاهد گوش می دادم و تحت تاثیر تبلیغات آنها قرار گرفتم و باور کردم که آنان به دنبال آزادی و عدالت اجتماعی هستند. تصور کردم که شاید آمال  و آرزوهایم در آنجا محقق شود. به همین دلیل با دو نفر از دوستام از مرز عبور کرده و وارد خاک عراق شدیم و به فرقه رجوی پیوستیم.

طی سالیانی که با این فرقه بودم به تدریج دیدم که بین حرف تا عمل آنها فاصله فاحشی وجود دارد. در یک مقطع ما را تحت عنوان نفوذی  ایران بازداشت کردند و به زندان انداختند. آنجا با صحنه های فجیعی روبرو شدم که هرگز تصور آن را نمی کردم. شش ماه در انفرادی بودم و شکنجه ها شدم و توهین ها و تهدیدها و تهمت ها شنیدم. مرا زیر فشار می گذاشتند تا به دروغ اعتراف کنم که از جانب ایران مأمور بوده ام.. بالاخره در مهر ماه سال ۹۶، یعنی کمتر از یک ماه قبل توانستم در آلبانی از این فرقه نجات پیدا کنم.

روال معمول فرقه رجوی دادن وعده و وعید دروغ و فریب کاری است. آنچه که در عمل در خصوص افراد اجرا می شود برگزاری نشست های بسیار طولانی همراه با شکنجه های روحی است که همه را خسته و ناراضی کرده است. افراد را از زندگی در بیرون از فرقه به شدت ترسانده اند و به دلیل همین ترس از شرایط زندگی در بیرون کسی جرأت جداشدن ندارد.  فرقه در ذهن همه طوری القاء کرده که فکر می کنند اگر بیرون بروند نمی توانند زندگی خود را اداره کنند و لذا مجبورند به شرایطی که در درون فرقه حاکم است تن بدهند و همه فشارها را تحمل کنند.

در حال حاضر خیلی از نفرات در برابر رفتن به اردوگاه جدید موسوم به اشرف در خارج از تیرانا مقاومت می کنند و حاضر به رفتن نیستند. همه افراد اشرف و لیبرتی را تجربه کرده اند و محیط دنیای آزاد را هم در تیرانا دیده اند و حاضر نیستند به بازداشتگاه و اردوگاه کار اجباری برگردند.

واقعیت موجود این است که فرقه رجوی الان دارد مستمرا نیروهایش را از دست می دهد و تمام فکر و ذکر مسئولین فرقه تنها حفظ نیروهاست. این است که همه مسئولین برای این امر بسیج شده اند که نگذارند افراد بیرون بروند. کار اول و آخر مسئولین این است که افرادی که احتمال جدا شدن دارند را شناسایی کنند و بعد در پروسه برخورد قرار دهند و با هر حیله ای که شده مانع از بیرون رفتن آنها بشوند.

وقتی من در درون فرقه بودم بطور متوسط ماهیانه سه الی چهارنفر بیرون می آمدند. فرقه تلاش می کرد که کسی از جداشدن آن ها مطلع نشود و به همین دلیل من جدا شدن برخی افراد را خبر نداشتم و بعدا در بیرون متوجه شدم. فرقه همه چیز را به افراد نمی گوید و البته تا میتواند دروغ هم می گوید.

منافع این فرقه در این است که نیروهایش را به هر قیمت نگاه دارد. مسئله بود و نبود فرقه است. وقتی این نیروها نباشند دیگر فرقه موضوعیت ندارد. با استثمار همین نیروها کارش را پیش می برد و حتی تمامی هواداران در خارج از کشور به خاطر همین نیروها دور فرقه هستند. به لحاظ سیاسی نان نیروهایش را می خورد. اما این سرمایه ای است که دارد هر روز آب می رود.
پرسیدن این سؤال که مسعود رجوی کجاست و چه می کند در درون فرقه عبور از مرز سرخ است. صراحتا در داخل فرقه می گویند که به هیچ عنوان سر این موضوع صحبت نشود و کسی هم جرات صحبت کردن ندارد. اما افراد به عناوین مختلف در نشست های مختلف می گویند که چرا رهبری دیگر با صدای خودش پیام نمی دهد.

همیشه سر سرنگونی صحبت می شود و تمام بحث همین است که ما هنوز ارتش آزادی بخش هستیم و ارتش آزادی بخش استراتژی ماست اما در عمل به سیاست ترامپ و آمریکا و حمله نظامی به ایران برای سرنگونی دل بسته اند. می گویند که ما تنها آلترناتیو هستیم و اگر آمریکا به ایران حمله کند ما به ایران می رویم و قدرت را به دست می گیریم. با این وعده ها نفرات را مشغول نگاه میدارند. البته خیلی ها این حرفها را به تمسخر می گیرند.

به طور واقعی تناقض اصلی چه در میان نفرات رده بالا و چه در میان نفرات رده پایین این سوال است که چطور دم از جامعه بی طبقه توحیدی و اسلام چپ مارکسیسم و مبارزه ضد سرمایه داری می زنید ولی در عمق همکاسه جنگ طلبان آمریکایی و سرمایه داران و امپریالیسم جهانخوار هستید و به همپالگی بودن با آنها افتخار می کنید.

در درون فرقه رجوی زنان را از مردان جدا کرده اند، جز تعداد محدودی از زنان که فرمانده مردان هستند. خبرها را سانسور می کنند و اگر خبری هم باشد سرپوش می گذارند و نمی گذارند درز کند. وقتی از فرقه بیرون آمدم تعدادی از زنان را دیدم و فهمیدم که زنان هم مثل مردان ناراضی هستند.

جدا شدگان به لحاظ روحی و آزادی که به دست آورده اند خیلی راضی هستند ولی به لحاظ مالی چون هنوز وابسته هستند تحت فشار می باشند و مجبورند همین الان هم که جدا شده اند تحت سیطره فرقه باشند.

سران فرقه کاری می کنند که نجات یافتگان با هم متحد نباشند. فرقه تلاش می کند تا بین جداشدگان تفرقه بیندازد و کار خودش را پیش ببرد و حتی به بعضی ها اصلا پول نمی دهند. نمونه اش خود من که از ابتدا پول ندادند و نمی دهند و می گویند به خاطر اینکه با خانواده ام در تماس بوده ام. ارگانهای مسئول در اینجا هم به هیچ عنوان همکاری نمی کنند و می گویند بروید از فرقه پول بگیرید. خوشبختانه کسانی بودند که کمک کنند و نگذارند که خواست فرقه عملی شود.

پیام من به دوستانم در داخل تشکیلات این است که تحت تاثیر تبلیغات دروغ فرقه رجوی قرار نگیرند و خودشان را از این زندان فرقه ساخته و فشارهای روانی خلاص کنند و دنیای آزاد بیرون را لمس نمایند تا بتوانند برای آینده خود تصمیم بگیرند و اجازه ندهند که همه چیز را سران فرقه دیکته کنند. نمونه اش خود من هستم که وقتی بالاخره بیرون آمدم متوجه شدم که هرچه به ما گفته اند کاملا دروغ بوده است و حتی یک کلمه از حرفهای آنها حقیقت ندارد. مشکلاتی هست ولی قابل حل است. مهم این است که آزاد باشی و برای سرنوشت و آینده ات خودت تصمیم بگیری. هیچ نعمتی جای آزادی را نمی گیرد.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=11974