• امروز : پنج شنبه - ۳۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 18 April - 2024

ناگفته های علی اکرامی از اسرار پشت پرده فرقه تروریستی رجوی در گفت و گوی اختصاصی با فراق: سیر تحولات به زیان فرقه رجوی است/ خانواده ها بزرگ ترین نقش را درعقب نشینی رجوی از پادگان اشرف داشتند/۳

  • کد خبر : 11178
  • 17 اکتبر 2017 - 10:32

◊۲۵۰ نفر ظرف یک سال جدا شده اند و نزدیک به همین تعداد، درخروجی فرقه در انتظار جدایی هستند

◊ این فرقه را می بایست صرفا برای تجربه آموزی و عبرت تاریخی به لابراتورها و آزمایشگاها سپرد

◊پیامی که من به عنوان یک دوست سابق به اسیران بدهم این است که عینک رجوی را از چشم بردارید و برای یکبار هم شده سعی کنید خودتان واقعیت ها را ببینید

◊ سیرتحولات به زیان فرقه رجوی است / باید به یاد داشته باشیم شرایط آلبانی باعراق به طور کیفی متفاوت است و درفضای باز آلبانی دیگرنمی توان اعضا را درحصارهای ذهنی و فیزیکی نگه داشت .

◊صدام را از دست داده بود و به شدت به پول نیاز داشت.  رجوی با این هدف که باکشاندن خانوادها به پادگان اشرف و طرح موضوع مشکل مالی اعضا ‌جهت خروج از عراق می تواند آنها را فریب دهد و آنها را به داخل پادگان اشرف کشاند.

◊بعد از عملیات مرصاد باکشته شدن بسیاری از اعضا به شدت باکمبود نیرو مواجه بودند به خصوص اینکه طی آن سال ها نتوانسته بودند عضوی را جذب کنند

◊رجوی فکرمی کرد با آوردن خانواده ها به داخل پادگان اشرف علاوه برحل مشکلات مالی می تواند قشر جوان خانواده را هم جذب و عضوگیری نماید. با این تصورات خام اجازه داد خانواده ها وارد اشرف شوند . از طرف دیگرسران فرقه روی پایبندی اعضا به انقلاب مریم هم خیلی حساب باز می کردند و فکرنمی کردند دیگر عنصرخانواده بتواند روی آنها تاثیر مثبت بگذارد.  مدتی بعد تحت تاثیر دیدار اعضا با خانواده ها عواطف و احساسات سرکوب شده بار دیگر زنده شد و بیش از ۵۰۰نفر از فرقه جداشدند. رجوی بعدها ضمن انتقاد از خود گفت اگر می دانستم دیدار با خانواده این میزان بریده روی دست من می گذارد هرگز اجازه نمی دادم درب اشرف را باز کنند . منظور رجوی از بریده جداشدن اعضابود. از آن تاریخ به بعد رجوی شعار ملاقات ممنوع را مطرح کرد و دیگر درب اشرف برای همیشه به روی خانوادها بسته شد

من به شخصه فکر می کنم جز پوزش و شرمندگی در مقابل مردم ایران، چیزی نداشته باشم

◊در تمامی سال های اسارت از حضور دراین فرقه متناقض و ناراضی بودم

◊هنوز رجوی شاخص هایم را انتخاب می کرد تا اینکه تمامی این ذهنیت ها با اولین تماس خانواده و شنیدن صدای خواهرکوچکم بعد از سالیان شکست و به من جسارت تصمیم گیری داد

◊شبی که تصمیم گرفتم به ایران برگردم زیباترین وخاطره انگیزترین لحظات زندگیم بود نمیدانم چراآن شب آنقدر طولانی شده بود

◊رجوی دریکی از نشست های موسوم به طعمه در سالن اجتماعات پادگان اشرف خطاب به هزاران نفر از اعضای شرکت کننده گفت: روزی که سلاح را زمین بگذاریم، لباس شرف ارتش آزادی بخش را از تن خارج کنیم و خاک عراق و پادگان اشرف را ترک کنِیم روز مرگ ایدئولوژیکی، سیاسی، نظامی و استراتژیکی ماست

خانواده، پدر ، مادر، خواهران و برادرانم کجا هستند و چرا سال ها از آنها بی خبرم؟ چراباید دوستانم که خواهان جدایی هستند از زندان های بدنام ابوغریب سر در بیاورند؟ ساعت ها در پشت سیاج های اشرف به این سوالات فکرمی کردم تا اینکه یک روز تمامی این ذهنیت ها فروریخت، غل و زنجیرهای عینی و حصار فیزیکی را شکستم و با پیوستن به نیروهای آمریکایی از کابوس وحشت سال ها رها شدم

◊تا به خودم آمدم خودم را در فرودگاه تهران وخاک میهن دیدم. روزهای بعد درسالن اجتماعاتی، بعد از سال ها دوری بار دیگر خودم را در آغوش خانواده دیدم. یک نسل رفته بودند و چندین نسل جوان دیگر درغیاب من متولد شده بودند.خیلی از آنها را نمی شناختم، اشک شوق درچشمانم حلقه زده بود. زیبایی و عشق به زندگی را باتمام وجودم احساس می کردم.نگاهی به جمعیت انداختم مادرم را نیافتم سراغش را که گرفتم غم و اندوهی سنگین وجودم را فرا گرفته بود. او سال ها قبل در آرزوی دیدن من به دعوت حق لبیک گفته بود ولی انبوه بچه هایی که بعد از من متولد شده بودند و در آن لحظه با تمام وجود من را به آغوش گرفته بودند به من می گفتند زندگی ادامه دارد

 

فراق: جدا شده های فرقه رجوی، مخزنی از اسرارِ خیانت ها و جنایت های فرقه رجوی هستند. این افراد با بیان سرگذشت و بازگویی دیده های خود نقش مهمی در افشای ماهیت پلید این فرقه دارند.

افشاگری های این افراد سیمای واقعی فرقه رجوی را آشکار ساخته و این گفتارها در نهایت آگاهی بیشتر مقام های بین المللی، خانواده ها و حتی اسیران فرقه رجوی را موجب می گردد.

علی اکرامی، یکی از جداشده های فعال و پرتلاش فرقه رجوی است که تمام سعی خود را برای رهایی اسیران فرقه به کار گرفته است.

وی بنا به گفته خودش تحت تاثیر احساسات پاک و صادقانه خود، جذب این فرقه شده و از سال ۱۳۵۸ به عنوان یک کادر شروع به فعالیت در آنجا نموده است. اکرامی در فرقه عضو شورای مرکزی ، یکی از مسؤولان بخش روابط خارجی، امنیت، اطلاعات و اداره کار و کارگران پادگان اشرف بوده است.

بخش سوم ناگفته ها و اسرار پشت پرده فرقه رجوی را در گفت و گوی خواندنی پایگاه خبری-تحلیلی فراق، با علی اکرامی در زیر می خوانید:

***********************************************************************************************

فراق-به نظر شما الان بعد از ۵۰ سال کسی برود در یکی از خیابان های تهران و بگوید من مجاهدین خلق هستم،  مردم چگونه با او رفتار می کنند؟

در پاسخ به این سوال باید بگویم این فرقه را می بایست صرفا برای تجربه آموزی و عبرت تاریخی به آزمایشگاه ها سپرد . ‌نسل قدیمی آنها را تروریست و خائن به مردم و میهن می دانند و نسل جوان آنها را نمی شناسند . اعضای جداشده از این فرقه هم به خاطراینکه ساله ا مناسبات ضدانسانیِ آنها را باگوشت و پوست لمس نموده و سرمایه جوانی و عمرخود را بیهوده فدای آن کرده اند، فکرنمی کنم سرمایه افتخارآمیزی درخود سراغ داشته باشند که بخواهند درمقابل افکارعمومی و مردم به عنوان یک هویت مجاهدی به آن ببالند. من به شخصه فکر می کنم جز پوزش و شرمندگی در مقابل مردم ایران، چیزی نداشته باشم .

گذشته آنها افتخار آمیز نیست آنچه می توانند به آن ببالنند حال و آینده آنها و تلاشی است که برای آزادی دیگر اعضای اسیر به خرج می دهند.

فراق-چطور شد که تصمیم به جدایی از فرقه گرفتید؟

آنچه برای آزادی از این فرقه به من کمک کرد این بود که در تمام سال های اسارت، از حضور در این فرقه  ناراضی بودم . آخر من از همان روزهای شکل گیری فعالیت های این فرقه و در نهایت برای خوشبختی، سعادت و رفاه مردم به این فرقه پیوستم.

در اوج ساده لوحی، غفلت جوانی و با احساس و بدون منطق انتخاب کردم که شعارهای آن ها همان آمال آرزوهای مردم ایران است . باهمین نیت خالص و پاک جوانی تمامی عمر و سرمایه جوانی ام را به پای این فرقه ریختم. وقتی به عراق رفتم و مناسبات آنها را از نزدیک لمس کردم به سرابی که در آن گرفتار شده بودم آگاهی یافتم که دیگر خیلی دیرشده بود.

به خودم بارها در خلوت خودم نهیب می زدم که درخاک دشمن و درسنگر دشمن چکارمی کنم؟ چراسلاحم را به سمت مردم کشورم نشانه رفته ام؟ چرا باید در قبال موشک باران شهرها وکشته شدن هموطنان بیگناه خوشحال باشم؟ چرا باید وسیله ای برای اسیرکردن سرباز هموطن وتحویل دادن آن به دشمن متجاوز و شاهد شکنجه او باشم؟

خانواده، پدر، مادر، خواهران و برادرانم کجا هستند و چرا سال ها از آنها بی خبرم؟ چرا باید دوستانم که خواهان جدایی هستند از زندان های بدنام ابوغریب سر در بیاورند؟ ساعت ها در پشت سیاج های اشرف به این سوالات فکر می کردم تا اینکه یک روز تمامی این ذهنیت ها فروریخت، غل و زنجیرهای عینی و حصار فیزیکی را شکستم و با پیوستن به نیروهای آمریکایی از کابوس وحشت سال ها رها شدم.

فراق- آقای اکرامی لطفاجزئیات فرارتان از فرقه و ورود به ایران را شرح دهید

به کمپ آمریکایی تیف رفتم. تعداد زیادی از دوستان سابقم آنجا بودند. چهار سال در این تیف با خودم کلنجار رفتم تا توانستم حصارهای ذهنی خودم را بشکنم و توان تصمیم گیری و انتخاب پیدا کنم.

اگرچه ظاهرا و به لحاظ فیزیکی از فرقه جداشده بودم ولی هنوز با عینک فرقه به مسائل نگاه می کردم.

هنوز رجوی شاخص هایم را انتخاب می کرد تا اینکه تمامی این ذهنیت ها با اولین تماس خانواده و شنیدن صدای خواهرکوچکم بعد از سال ها شکست و به من جسارت تصمیم گیری داد.

در یک لحظه احساس کردم تمامی آن احساس و عواطف که رجوی سعی کرده بود زیر افکار پوسیده اش دفن کند در وجودم زنده شد.

فراق- لطفا از لحظه ورود به جمع خانواده خود توضیح دهید؟

شبی که تصمیم گرفتم به ایران برگردم زیباترین وخاطره انگیزترین لحظات زندگیم بود، نمی دانم چرا آن شب آنقدر طولانی شده بود.

تابه خودم آمدم خودم را در فرودگاه تهران وخاک میهن دیدم. روزهای بعد درسالن اجتماعاتی، بعد از سال ها دوری بار دیگر خودم را در آغوش خانواده دیدم. یک نسل رفته بودند و چندین نسل جوان دیگر درغیاب من متولد شده بودند.خیلی از آنها را نمی شناختم، اشک شوق درچشمانم حلقه زده بود. زیبایی و عشق به زندگی را باتمام وجودم احساس می کردم.

نگاهی به جمعیت انداختم مادرم را نیافتم سراغش را که گرفتم غم و اندوهی سنگین وجودم را فرا گرفته بود. او سال ها قبل در آرزوی دیدن من به دعوت حق لبیک گفته بود ولی انبوه بچه هایی که بعد از من متولد شده بودند و در آن لحظه با تمام وجود من را به آغوش گرفته بودند به من می گفتند زندگی ادامه دارد.

فراق- زمان سفر خانواده ها به عراق جنابعالی در آنجا حضور داشتید از نحوه فعالیت تان درکنارخانواده ها و شرایط آن دوران توضیح دهید

من در دو مرحله شاهد حضور خانواده ها درعراق بودم. مرحله اول سال ۸۲  بود که من هنوز درتشکیلات فرقه رجوی بودم. بعداز سرنگونی رژیم مستبد صدام تعداد زیادی از خانواده ها به صورت خودجوش و بعد از سال ها به پادگان اشرف آمدند.

تا قبل از آن سیاست سران فرقه حذف خانواده در اذهان اعضا و خاموش کردن آتش احساس و عواطف خانوادگی در قلب و ضمیر در وجود آنها بود .

حتی در مقطع کودتای معروف به انقلاب ایدئولوژیکی نام بردن از خانواده گناه و جرم محسوب گردیده و خانواده عنصر ضدمبارزه از طرف رجوی نامیده شد.  اعضا طی سال ها از هرگونه ارتباط با خانوادهایشان محروم بودند ولی بعد از سرنگونی صدام رجوی با دو هدف درب اشرف را به روی خانواده ها در سال ۸۳ گشود.

جمع آوری امکانات مالی و سرکیسه کردن خانواده ها با توجه به اینکه فرقه رجوی بزرگ ترین حامی مالی خود یعنی صدام را از دست داده بود و به شدت به پول نیاز داشت.  رجوی با این هدف که باکشاندن خانوادها به پادگان اشرف و طرح موضوع مشکل مالی اعضا ‌جهت خروج از عراق می تواند انها را فریب دهد و آنها را به داخل پادگان اشرف کشاند.

بعد از عملیات مرصاد باکشته شدن بسیاری از اعضا به شدت باکمبود نیرو مواجه بودند به خصوص اینکه طی آن سال ها نتوانسته بودند عضوی را جذب کنند.

رجوی فکرمی کرد با آوردن خانوادها به داخل پادگان اشرف علاوه برحل مشکلات مالی می تواند قشرجوان خانواده را هم جذب و عضوگیری نماید. با این تصورات خام اجازه داد خانواده ها وارد اشرف شوند . از طرف دیگرسران فرقه روی پایبندی اعضا به انقلاب مریم هم خیلی حساب باز می کردند و فکرنمی کردند دیگر عنصرخانواده بتواند روی آنها تاثیر مثبت بگذارد.  مدتی بعد تحت تاثیر دیدار اعضا با خانواده ها عواطف و احساسات سرکوب شده بار دیگر زنده شد و بیش از ۵۰۰نفر از فرقه جداشدند. رجوی بعدها ضمن انتقاد از خود گفت اگر می دانستم دیدار با خانواده این میزان بریده روی دست من می گذارد هرگز اجازه نمی دادم درب اشرف را باز کنند . منظور رجوی از بریده جداشدن اعضابود. از آن تاریخ به بعد رجوی شعار ملاقات ممنوع را مطرح کرد و دیگر درب اشرف برای همیشه به روی خانواده ها بسته شد.

فراق- ملاقات ها در آن دوران چگونه انجام می یافت؟

 

البته در همان موقع هم ملاقات ها به راحتی صورت نمی گرفت. در هر ملاقات اعضا با خانواده هایشان چند مامور امنیتی و اطلاعاتی فرقه باپوشش نفر میزبان شرکت داشتند و مکالمات خانواده و اعضا را کنترل می کردند و به خانواده و اعضا اجازه نمی دادند که تنها با هم خلوت کنند وحرف دل خودشان را بزنند.

بعد از اینکه رجوی درب اشرف را به روی خانواده ها بست خود خانواده ها ابتکار عمل را به دست گرفتند.تشکیلات مستقل و فعالی بوجود آوردند و مستمرا در مقابل درب اصلی اشرف و سیاج های اطراف دست به تحصن و تجمع اعتراضی زدند.

در ادامه اعضای جداشده که سال ها در همین پادگان اشرف تحت شدید ترین شکنجه های روحی وروانی بودند به تجمع خانوادها پیوستند وگذشته از دادن مشورت به خانوادها از طریق بلندگوپ یام هابی به دوستان اسیرخود درپادگان اشرف می دادند.

من هم از سال ۸۶ یعنی یک سال بعد از بازگشت به ایران به تجمع اعتراضی آنها در عراق و اطراف پادگان اشرف پیوستم. واقعا عزم و اراده خانوادها و تلاش های آنها قابل تحسین بود. من به چشم خود می دیدم که چگونه پدر و مادران سالخورده درکنار دیگر اعضای خانواده درگرمای بی سابقه عراق و بدون کمترین امکانات رفاهی و استقراری در بیابان های خشک و سوزان از کنار سیاج فرزندان اسیرشان راصدا می زدند.

بارها مورد حمله، هجوم و فحاشی ماموران امنیتی رجوی قرار گرفتند سر و دستشان شکست ولی کوتاه نیامدند.

برخی از خانواده ها ماه ها وحتی سالها  درآن بیابان ها ماندند . رجوی ابله تصور می کرد که خانواده ها خسته خواهند شد و عقب نشینی خواهند کرد ولی زهی به خیال باطل، خانواده ها آنجا ماندند وکمپ آزادی به پاکردند و شعارآزادی سردادند.

من که خودم از نزدیک شاهد تلاش های خانواده ها بودم گاها در مقابل آن همه عزم ، اراده ، ایستادگی و مقاومت شگفت زده می شدم. دردل آنها را تحسین می کردم . خانواده های میرزایی، ادیان، هاجری، شهیدی و در صدر آنها خانم عبدالهی به عنوان پیشتاز و راهبرخانواده ها با مدیریت توانمند و شجاعانه در کمپ آزادی حماسه ها آفریدند تا فرار رجوی از اشرف به لیبرتی و درگام بعد از عراق به آلبانی رقم خورد. آنها با انگیزه و تلاش شگرف خود طومار تشکیلات رجوی درعراق را به هم پیچیدند.

فراق- جناب آقای اکرامی بیش از یکسال از انتقال فرقه رجوی از عراق به آلبانی می گذرد چشم انداز آینده این فرقه راچگونه می بینید؟

بله به یک سوال مهم و تعین کننده که ممکن است سوال بسیاری ازتحلیل گران و خوانندگان شما درخصوص تحولات وچشم انداز آینده این فرقه باشد اشاره کردید.

برای پاسخ به این سوال اجازه بدهید به قبل از شهریور پارسال برگردیم. رجوی سال ها شعارمی داد که خاک عراق کانون اصلی و تنها ظرف ارتش آزادی بخش ملی و مبارزه مسلحانه است.

سلاح ناموس ما و لباس فرم نظامی ارتش آزادی بخش به مثابه شرف ماست. رجوی در یکی از نشست های موسوم به طعمه در سالن اجتماعات پادگان اشرف خطاب به هزاران نفر از اعضای شرکت کننده گفت: روزی که سلاح را زمین بگذاریم، لباس شرف ارتش آزادی بخش را از تن خارج کنیم و خاک عراق وپادگان اشرف راترک کنِیم روز مرگ ایدئولوژیکی، سیاسی، نظامی و استراتژیکی ماست .

در آن روز دیگرشرف و آبرویی برای ما باقی نخواهد ماند و خلق قهرمان و تاریخ ما را لعن و نفرین خواهند کرد.

رجوی تا قبل از کنترل پادگان اشرف توسط ارتش عراق باز هم شعارمی داد که «کوه اگربجنبد اشرف زجانجنبد! » به راستی چه شد که رجوی تمامی به قول خودش لعنت خلق و تاریخ را به جان خرید . لباس شرف از تن خارج کرد، سلاح و یا همان ناموسش را دو دستی تقدیم امپریالیسم کرد و دریک عقب نشینی مفتضحانه از تمامی شعارهای استراتژیک دست کشید و به آلبانی عقب نشینی کرد!

رجوی همیشه در توجیه مشی مسلحانه و حضور درخاک عراق می گفت این استراتژی ماست. از شعارهای استراتژیک نمی توان دست کشید چون نابودی فیزیکی و سیاسی ما را به دنبال خواهد داشت. حالا این حرف رجوی را درکنار این شعار مریم که عقب نشینی از عراق و حضور در آلبانی را انتقال بزرگ و پیروزی استراتژیک فرقه تحلیل کرد بگذارید تابه عمق دجالیت و عوام فریبی این دو دجال پی ببرید.

البته خانوادهای بزرگ ترین نقش را درعقب نشینی رجوی از پادگان اشرف داشتند. همان عنصری که رجوی سال ها تلاش کرده بود در اذهان اعضا دشمن آنها القا نماید.

تجمع و حرکات اعتراضی و تحسن آنها در شرایط گرما و سرمای عراق و به جان خریدن فحش و ناسزا و سنگ پراکنی بالاخره نتیجه داد. خانوادها پاداش آن همه صبوری رنج ‌و حرمان راگرفتند و نشان دادند نیبود کننده ایده های رجوی هستند .

بی دلیل نبود که رجوی از آنها به شدت ‌وحشت داشت. اکنون در آلبانی روزانه خبر جدایی اعضا را می شنویم.   ۲۵۰ نفر ظرف یک سال جدا شده اند و نزدیک به همین تعداد، درخروجی فرقه درانتظارجدایی هستند.

تشکل جامعه جداشدگان در آلبانی شکل گرفته و مشغول روشنگری درسطح افکارعمومی مردم و دولت آلبانی هستند.

به دلیل همین تلاش ها کمیساریای سازمان ملل درآلبانی(رمسا)علی رغم تمامی تهدیدات جانی و قطع مستمری فرقه،  موجودیت جداشدگان را به عنوان یک واقعیت به رسمیت شناخته است.

خانواده ها با وجود تمامی مشکلات و موانع قانونی راه آلبانی راباز کرده اند. فرقه رجوی دیگران دست باز را درکشور آلبانی ندارد و از طرفی دیگر تهدیدات و ترفندهای یک ساله مریم هم نتوانسته کمترین تاثیری روی اعضای معترض بگذارد.

با در نظرگرفتن تمامی این معادلات می توان امیدوار بود که سیرتحولات به زیان فرقه رجوی است. باید به یاد داشته باشیم شرایط آلبانی باعراق به طور کیفی متفاوت است و درفضای باز آلبانی دیگرنمی توان اعضا را درحصارهای ذهنی و فیزیکی نگه داشت .

فراق- پیام شما به اعضای اسیر و ناآگاه در فرقه چیست؟

خوشبختانه با انتقال اعضا از عراق به آلبانی در شهریور پارسال ما روزانه شاهد جدایی اعضا هستیم.طی یک سال نزدیک به ۲۴۰ نفر به گفته منابع موثق از فرقه جدا شدند و دهها نفر دیگر در خروجی منتظر جدا شدن هستند. این نشان می دهد که اعضا به ماهیت فریبکارانه رجوی پی برده اند. در آلبانی با وجود تمامی سیاست های سرکوب گرایانه سران فرقه به دلیل اینکه اعضا در معرض فضای آزادتری هستند و روزانه با مردم در رابطه هستند نمی شود آنها را از تاثیرات زندگی شهری واحساس خانوادگی دورنگه داشت.اعضایی که سالیان دربند مناسبات فرقه ای بودند و هیچ گونه تماسی با تمدن شهری نداشتند اکنون باشنیدن صدای خنده وگریه کودکان از درون متلاشی می شوند. وقتی به چشم خود می بینند که درخیابان های تیرانا مردی دست همسر و فرزندش را گرفته و از زندگی لذت می برد از خود می پرسند ما چرا نه؟ خوب این مظاهر سرزندگی است.این روابط عاشقانه وکانون گرم خانوادگی چون پتک سنگین بر سر آنها فرود می آید و تمامی رسوبات ضدانگیزگی خانوادگی، عشق و عواطف را شکسته و دور می ریزد.

فکرمی کنم بالاترین پیامی که من به عنوان یک دوست سابق به آنها بدهم این است که عینک رجوی را از چشم بردارید و برای یکبار هم شده سعی کنید خودتان واقعیت ها را ببینید.

نگاهی به خانواده ها، طبیعت و زیبایی اطراف بیندازید و از خود بپرسید چرا من نه؟ به این فکر کنید که با چه هدفی به این فرقه پیوسته اید و اکنون بعد از سال ها درچه نقطه ای هستید و مختصات شماکجاست؟ تحلیل ها و وعده های رجوی چه شد؟ شما اکنون در آلبانی با آن بعد مسافت نسبت به ایران چه می کنید؟ دیگر با کدام انگیزه و کدام منطق باید همچنان در این فرقه ماند و به شعارهای پوچ آنها گوش داد.

 

ناگفته های علی اکرامی از اسرار پشت پرده فرقه تروریستی رجوی در گفت و گوی اختصاصی با فراق: سران فرقه با اصل احساس و عاطفه ضدیت بنیادی دارند / روح و روان اعضا در یک پروسه مغزشویی فشرده تسخیر می شد/ ۲

 

feraghnews.ir/?p=11144

 

سخنرانی علی اکرامی در مقر خانواده های متحصن در اشرف – سال ۱۳۸۹

 

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=11178

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.