• امروز : پنج شنبه - ۶ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 25 April - 2024

«حسن شهباز» ماجرای خروج خود از فرقه رجوی را تشریح کرد / فرقه رجوی به جای تک تک اعضا تصمیم می گرفت

  • کد خبر : 15991
  • 21 جولای 2018 - 12:35

«من وقتی توانستم با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنم و با خانواده ام ارتباط گرفتم و متوجه شدم که آنها برای ملاقات با من به اشرف آمده بودند ولی فرقه به من  چیزی نگفته بود و خانواده من که با زحمت و تلاش و ریسک خطر خوشان را به عراق و اشرف رسانده بودند را به من اطلاع ندادند.  این مسله باعث بی اعتمادی من به فرقه شده بود . »

من حسن شهباز دانشجوی رشته مدیریت در سفر به عراق با فرقه رجوی بیشتر آشنا شدم . من البته از سال ۱۳۶۰ خاطراتی از حوادث و وقایع آن زمان داشتم، به پیشنهاد من برای دیدن و آشنایی با دوستم حسن حیرانی  به اشرف رفتیم.  در بدو ورود با برخورد گرم و عاطفی مسئولین فرقه مواجه شدیم و آنها با صحبت هایشان حس وطن پرستی را در درون و ذهن ما تحریک می کردند و من با برانگیخته شدن حس وطن پرستی و… تصمیم به ماندن گرفتم ، اما آنچه که در این سالیان بر من گذشت در این مقال نمی گنجد.

بعد از پذیرش ما را در کارهای تولیدات سازماندهی کردند و پروژه های ساختمانی و کارهای سخت و نفس گیر را به عبارتی به من و سایرین می دادند درصورتیکه نفرات نزدیک به خودشان و زاده های خودشان بهترین امکانات را داشتند و از اعتماد و انقلاب گری ما نهایت سواستفاده را می کردند.

در لیبرتی در کار گونی برای سنگرسازی ما را به کار می گرفتند و برده های نوین انقلابی شده بودیم و در آلبانی در کار انتفاعی  و  کار توئیت و کارهای بازاریابی و نرم افزاری انجام می دادم. آنچنان فرد در تشکیلات مشغول به کار می کردند و انبوهی کار پوشال بر سرش می ریختند که نمی توانستی شب را از روز و گذر زمان را حس کنی. زمانی به خودم آمدم ودیدم برخلاف گفته هایشان که می گفتند جامعه بی طبقه توحیدی در عمل این طوری نبود، چرا که تبیعض درسازمان انقلابی به اوج خودش رسیده بود. از تبیعض و در اختیار گذاشتن بهترین امکانات سازمان و کارهای شیک که در اختیار ملیشاها بود ویا آنهاییکه پدر و مادرشان درون سازمان بودند از بهترین امکانات و حتی ارتباط با خانواده هایشان در خارج داشتند در صورتیکه شعار می دادند ارتباط با خانواده سم و مرز سرخ است ولی برای طبقه ملیشاها و طبقه  مسولین و بچه ملیشاها اینطوری نبود که سوالی بود همیشه می گفتم و جوابی نداشتند.

بعد از آمدن به آلبانی و دسترسی به دنیای بیرون به این واقعیت رسیدم که حرفها و استدلالها در مورد تمامی مسائل ، اعم از سیاسی ، استراتژیک و تشکیلاتی دروغ هایی بیش نبوده است و خودخواهی و غرور سردمداران این سازمان جزء ذات این دستگاه بوده و هست ، و یا بایستی کورکورانه آنرا قبول کرد و هیچوقت دم برنیاورد و یا اینکه با غلبه بر این جبر کور  راه درست را انتخاب کرد .

نطقه دوگانگی و انتقادات من به مجاهدین در مقطعی شروع شد که در آلبانیا بودم و توانستم زمانی بیرون بروم. فرقه در آلبانی ابتدا اجازه می داد که افراد به صورت گروهی و چند نفره به شهر بروند. من وقتی توانستم با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنم و با خانواده ام ارتباط گرفتم و متوجه شدم که آنها برای ملاقات با من به اشرف آمده بودند ولی فرقه به من  چیزی نگفته بود و خانواده من که با زحمت و تلاش و ریسک خطر خوشان را به عراق و اشرف رسانده بودند را به من اطلاع ندادند.  این مسله باعث بی اعتمادی من به فرقه شده بود . من از آنها جوابی برای این بی احترامی به خانواده ام و همچنین عدم اطلاع رسانی در این مورد به من کردنم که متاسفانه دربالاترین سطح تشکیلات رجوی کسی پاسخگو به این مسله نبود و وجود خانواده را برای یک تشکیلات بسته و ساختار فرقه گرایانه سم می دیدند و حتی برخلاف شعار مسعود رجوی که می گفت مجاهد خودش باید تصمیم بگیره ولی این یک دروغ بزرگ بود. فرقه به خودش اجازه می داد که به جای تک تک اعضا تصمیم بگیرد ، از جمله اینکه نباید ملاقاتی با خانواده های خود داشته باشند و حتی تنفر از خانواده را در در درون افراد جایگزین عشق و عاطفه می کردند و به این طریق می خواستند نفاق و دوگانگی ایجاد کنند و ما را به عنوان برده های نوین  استثمار هر چه بیشتر کنند. به همین دلیل  من در روز چهاردهم فروردین سال ۱۳۹۷ بدون هیچگونه اطلاع قبلی در روزی که نفرات را برای سیزده بدر به بیرون برده بودند بصورت مخفیانه از آن محل دور شدم و بلافاصله خود را به کمیساریای ملل متحد در شهر تیرانا معرفی کردم  و بدین وسیله اعلام می کنم که از زمان خروجم از این فرقه هیچگونه وابستگی به فرقه رجوی ندارم.

انتهای پیام / سایت نجات یافتگان در آلبانی

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=15991

نوشته های مشابه