• امروز : شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 20 April - 2024

دیگر زمام امور از دست فرقه و مسؤولین آن در رفته است / مهوش سپهری می گفت ما به عقل و فکر احتیاجی نداریم، مجاهد بایستی فقط بشنود و مو به مو اجرا کند!

  • کد خبر : 10882
  • 09 اکتبر 2017 - 12:35

به هرحال علی رغم تمام کارشکنی های فرقه رجوی و بعد از این همه کشته و مجروحی که بی خود و بی جهت داده شد، آنها نه با عزت که به خفت ناگزیر به ترک عراق شدند و در کشور آلبانی، استقرار یافتند! از بعد از استقرارشان در آلبانی و قرار گرفتن نیروها در جو اروپا،آنها رفته رفته با شرایط جدی آشنا شدند و تازه متوجه شدند که این همه سال چرا فرقه حتی به آنها اجازه نمی داد که یک نامه به خانواده خودشان بنویسند یا به اینترنت و کامپیوتر دسترسی داشته باشند! آنها تازه متوجه می شدند که پشت سیم خاردارها و دیوارهای بلند قرارگاه اشرف، حتی در فقیرترین کشور اروپایی یعنی آلبانی، دنیایی وجود دارد که صدها برابر جلوتر و پیشرفته تر از بیابانهای عراق است که آنها از دانستن ودسترسی به آنجا منع می شدند! از این رو دسته دسته تصمیم به جدایی از فرقه گرفتند و پی زندگی خود رفتند. وقتی این موضوع پیش آمد ترس و نگرانی به جان مسئولین فرقه افتاد و موضوع را به مریم که در مقر خودش و در قلب (خط مقدم نبرد با رژیم یعنی اورسورواز  فرانسه) نشسته بود و  مشغول زندگی و خوشگذرانی با همسایه ها و سیاسیون پیر و از دور خارج اروپایی  و امریکایی بود، گزارش کردند. از این رو مریم سراسیمه و به منظور جلوگیری از ریزش نیرویی به آلبانی آمد و آنجا مستقر شد. نشست های تشکیلاتی و ایدئولوژیکی یکی پس از دیگری شروع شد. دوباره داد و فریادها و فحش و فحش کاریها را از سر گرفتند ولی غافل ازاینکه آنجا عراق نیست وشما دیگر پشتیبانی مانند صدام را ندارید که هر کاری دلتان خواست بکنید و نهایتش هم سر نیروی معترض را زیر آب کنید و در بیابانهای اشرف خاکش نمایید!

آلبانی هرچقدر هم کشور فقیری باشد، به هرحال اروپایی است و قوانین اتحادیه اروپا آنجا حاکم است. به همین جهت وقتی که متوجه شدند که با داد و فریاد و آن داستانهایی که در عراق به راه می انداختند کارشان پیش نمی رود،تصمیم گرفتند که بانیروها راه بیایند. به این شکل  کسانی که خیلی خواهان جدایی و رفتن بدنبال زندگی خودشان بودند را مشروط به اینکه هوادار فرقه بمانند و مثلا در میتینگ های آنها شرکت کنند و اگر لازم شد در مراسم های آنها حضور داشته باشند پشتیبانی مالی کنند! نیروهای از خدا خواسته هم بخشی از مسائل مالی شان حل می شود و هم به دنبال زندگی عادی خودشان رفته اند.  اما مریم مجبور شد که دیگر بیشتر در آلبانی حضور داشته باشد و بیشتر مراقب مناسبات و تشکیلات سازمان باشد.

اما واقعیت داستان این است که دیگر زمام امور از دست فرقه و مسئولین آن در رفته است. بقول یکی از بچه ها که روزی درنشستی که با رجوی داشتیم گفت اگر روزی دربهای قرارگاه باز شود یک نفر هم برایت باقی نخواهد ماند. آن روز مسعود مانند مار زخم خورده بخود پیچید و دلش می خواست که همانجا سر از تن این نفر جدا کند. او گفت: که همین الان درب های فرقه باز است ولی نه بسوی اروپا بسوی ایران!! یعنی که دوسال در خروجی فرقه زندانی باشید. بعد به استخبارات یعنی اداره امنیت عراق تحویل می شوید و هفت سال به عنوان جاسوس ایران درزندان ابوغریب بایستی تحمل شکنجه کنید و اگر و اگر زنده ماندید بعد از آن هم تحویل ایران می شوید. بدیهی بود که هیچ عقل سالمی حاضر نبود که زیر بار اینگونه جدایی از فرقه برود. اما دیدیم که وقتی کوچکترین راهی برای خروج از فرقه پیدا شد، نیروها برای خلاص شدن از دست این فرقه ،سر از پا نمی شناختند!

یادداشت از مراد

انتهای پیام /  انجمن نجات مرکز فارس

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=10882